محمد هادی بیات

بی دستِ کربلا، دستِ مرا بگیر...

تو یه مستندی که راجع به یه «کمپ ترک اعتیاد» بود، معتادی رو نشون می­داد که قراره ترک کنه.

در لحظۀ اول ورودش به کمپ ازش امضا و اثر انگشت می خواستن بگیرن،

بهش گفتن: ببین! قراره اینجا کلّی سختی بکشی، اگر مَردِشی انگشت بزن. چند هفته نه گوشی داری نه مواد نه هیچی...

قبول کرد و انگشت زد...

 

تو حال ترک کردن که بود خیلی درد می کشید، عرق می کرد، تب می کرد حتی چند بار تشنج کرد! مدام آب یخ روش می ریختن و خلاصه دو هفته به همین منوال رفت تا کم کم به حالت طبیعی برگشت.

البته کسی هم بود که کم آورد و انصراف داد و از کمپ رفت...

۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۶ شهریور ۹۹ ، ۱۶:۴۰
محمد هادی بیات
دوشنبه, ۲۴ شهریور ۱۳۹۹، ۰۲:۵۲ ب.ظ

گریۀ آسمون و زمین!

وقتی آدم عزیزش رو از دست می ده گریه می کنه.

اصلا نمی تونه گریه نکنه، هرچقدر هم که مرد باشه و به قول معروف «مرد که گریه نمی کنه» هم فایده ای نداره! کار خودش رو میکنه.

مردای سن بالایی رو دیدم که تو فوت عزیزشون چطور گریه و بی تابی می کردن.

 

خدا تو قرآن میگه: وقتی فرعون و لشکرش تو دریا غرق شدن و مُردن، آسمون و زمین به حالشون گریه نکردن!

«فَما بَکَتْ‏ عَلَیْهِمُ السَّماءُ وَ الْأَرْض‏» [1].

این یعنی اگه مؤمن از دنیا بره، آسمون و زمین براش گریه می کنن! آسمون و زمین عاشق مؤمنن! وقتی از دستش می دن، نمی تونن گریه نکنن! دلشون براش تنگ می شه! تحمل دوریش براشون سخته! و و و

انسان هم دوست داره «دوست داشته باشه» و هم دوست داره «دوست داشته بشه»؛

کی بیشتر از «مؤمن» به این خواستۀ دلش می رسه؟!

#آیه_کده

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۴ شهریور ۹۹ ، ۱۴:۵۲
محمد هادی بیات
جمعه, ۲۱ شهریور ۱۳۹۹، ۰۶:۳۱ ق.ظ

حداقل حضور قلب در نماز!

هرکاری یه حداقلی داره و یه حداکثری.

حضور قلب در نماز هم یه حداقلی داره و یه حداکثری.

حداکثرش اینه که از لحظۀ وضو گرفتن برای نماز دلمون مشغول خدا باشه تا بعد از نماز که داریم تعقیبات رو می خونیم؛

و حداقلش اینه که لحظۀ شروع نماز، یعنی اون موقعی که می خوایم «تکبیرة الاحرام» رو بگیم، واقعا دلمون مشغول غیر خدا نباشه!

اگه هرجای نماز حضور قلب نداریم، لا اقل لحظۀ شروعش رو با حضور قلب شروع کنیم.

 

از امام صادق (علیه السلام) روایت شده: «فَإِذَا کَبَّرْتَ فَاسْتَصْغِرْ مَا بَیْنَ السَّمَاوَاتِ الْعُلَى وَ الثَّرَى دُونَ کِبْرِیَائِهِ فَإِنَّ اللَّهَ تَعَالَى إِذَا اطَّلَعَ عَلَى قَلْبِ الْعَبْدِ وَ هُوَ یُکَبِّرُ وَ فِی قَلْبِهِ عَارِضٌ عَنْ حَقِیقَةِ تَکْبِیرِهِ قَالَ یَا کَاذِبُ‏ أَ تَخْدَعُنِی‏ وَ عِزَّتِی وَ جَلَالِی لَأَحْرِمَنَّکَ حَلَاوَةَ ذِکْرِی وَ لَأَحْجُبَنَّکَ عَنْ قُرْبِی وَ الْمُسَارَّةِ بِمُنَاجَاتِی‏» [1]:

زمانیکه تکبیر گفتی، هرآنچه در آسمانها و زمین هاست را در مقابل عظمت خداوند متعال کوچک بشمار؛ پس همانا اگر بنده تکبیر بگوید، در حالیکه در قلبش به حقیقت تکبیر توجهی ندارد، خداوند متعال در مقابل تکبیرش گوید: ای دروغگو! آیا مرا فریب می دهی؟! به عزّت و جلالم سوگند که قطعا تو را از چشیدن لذت ذکر خود و از رسیدن به قرب خودم  و از سرور مناجات با خود محروم می کنم!

#حدیث_کده

_____________________________

[1] مصباح الشریعه (منسوب به امام صادق علیه السلام)، ص106، بحار الانوار، ج81، ص 230.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۱ شهریور ۹۹ ، ۰۶:۳۱
محمد هادی بیات
پنجشنبه, ۲۰ شهریور ۱۳۹۹، ۰۳:۰۱ ب.ظ

تموم شدنی!

برای بچه ها یه بسته چیپس یا پفک یا بستنی یا هر خوراکی دیگه ای که بگیرین، آروم آروم می خورن که زود تموم نشه. تازه گاهی وقتا همدیگه رو دعوا هم می کنن که آروم تر بخور! چرا دوتا برداشتی؟! یکی یکی بردار و...

شاید خودمونم همینطوری بودیم.

انگار از بچگی به «تموم شدن» حساس بودیم و دلمون نمی خواست چیزایی که دوستشون داریم زود از دستمون برن!

 

لحظات عمر «تموم شدنی» ان،

پدر و مادر «تموم شدنی» ان،

همسر و فرزند «تموم شدنی» ان،

و...

قدر این «تموم شدنی» ها رو بیشتر بدونیم.

#دل_کده

۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۰ شهریور ۹۹ ، ۱۵:۰۱
محمد هادی بیات
سه شنبه, ۱۸ شهریور ۱۳۹۹، ۰۴:۵۹ ب.ظ

گوشیمو قاپید!!

بعضی دیالوگها هست که تو بیشتر فیلمای ایرانی تکرار میشه، مثل:

«یعنی کی می تونه باشه این وقت شب؟»

«کدوم بیمارستان؟»

«من تاحالا پام به کلانتری باز نشده» و...

 

منم تا چند روز پیش پام به کلانتری باز نشده بود، ولی تو یک روز، 5 بار پام به کلانتری باز شد.

ماجراش می تونه برای شما هم مفید و هم جالب باشه:

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۸ شهریور ۹۹ ، ۱۶:۵۹
محمد هادی بیات
جمعه, ۱۴ شهریور ۱۳۹۹، ۰۵:۵۴ ق.ظ

در دلِ معجزه!

ماجرای «اصحاب کهف» رو همه شنیدیم و خیلی ها مون سریالش رو هم دیدیم.

یه عده جوون که دغدغۀ دین داشتن، اما شرایط بر وفق مرادشون نبود و چون جونشون در خطر بود به غاری پناه آوردن و خداوند متعال سالها اونها رو  به خواب فرو برد و بعد از خواب بیدار کرد تا به چشم خودشون ببینن که در نهایت پیروزی از آن کدوم گروه بوده؟ مؤمنان یا کافران!! جالب اینکه در تمام این مدت، اگه کسی به اونها نزدیک می شد چنان ترس وجودش رو فرا می گرفت که ناخواسته پا به فرار می گذاشت؛ چهره هاشون طوری بود که انگار بیدارن اما خوابِ خواب بودن... [1]

 

یکی از نکات بسیار مهمی که تو این ماجرا جلب توجه می کنه، فرمایش خداوند متعال در آیۀ 18 سورۀ مبارکۀ کهفه:

«وَ نُقَلِّبُهُمْ‏ ذاتَ الْیَمینِ وَ ذاتَ الشِّمال‏»: [در تمام این سالها] آنها را به پهلوی راست و چپ می غلتاندیم.

۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۱۴ شهریور ۹۹ ، ۰۵:۵۴
محمد هادی بیات
چهارشنبه, ۱۲ شهریور ۱۳۹۹، ۰۹:۵۹ ب.ظ

چطوری هم مباحث؟؟

من تو این حوزه درس می خوندم، آقا رضا تو حوزه ای که با ما یک کوچه فاصله داشت.

به مناسبتی با هم آشنا شدیم؛ اما از این آشنایی خاطرۀ بدی تو ذهن من موند و خلاصه رضایتی از این آشنایی نداشتم،

گاهی هم که همدیگه رو می دیدیم، سلام و علیکی می کردیم.

 

چند سال گذشت، رفته بودم «دانشگاه رضوی» برای مصاحبۀ ورودی،

بیرون سالن نشسته بودم که یه دفعه آقا رضا هم اومد و همدیگه رو دیدیم وگفت: «چطوری هم مباحث؟»،

با خنده جواب سلام دادم و احوالپرسی کردم، ولی از واژۀ «هم مباحث» اصلا خوشم نیومد و استقبالی از این حرف نکردم، (بعدها آقا رضا بهم گفت که فهمیدم از حرفم خوشت نیومد).

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۲ شهریور ۹۹ ، ۲۱:۵۹
محمد هادی بیات
چهارشنبه, ۱۲ شهریور ۱۳۹۹، ۰۵:۳۷ ق.ظ

تمرین فراموشی!

میگن «انسان» از «نسیان» (به معنای فراموشی) گرفته شده، چون فراموشی تو ذات انسانه و اتفاقا خیلی به نفعشم هست،

مثلا اگه فوت عزیزانش رو فراموش نمی کرد و همیشه مثل روز اولی که از دنیا رفتن مسئله تو ذهنش می بود، از غصه دق می کرد و می مُرد.


اما نمی دونم چرا همین انسان فراموش کار، بعضی چیزها رو اصلا فراموش نمی کنه.

مثلا اگه کسی بهش بدی کنه، یه جایی زخم زبونی بزنه، دلش رو بشکنه و...، همیشه تو ذهنش می مونه و به این سادگیا یادش نمی ره. از اون طرف، خوبیهای خودش رو هم همیشه یادشه...


اگه بعضی چیزها رو چه بخوایم و چه نخوایم، نا خود آگاه فراموش می کنیم؛ باید برای فراموش کردن بعضی چیزها تمرین کنیم.

#دل_کده

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ شهریور ۹۹ ، ۰۵:۳۷
محمد هادی بیات
دوشنبه, ۱۰ شهریور ۱۳۹۹، ۰۸:۵۹ ب.ظ

بعدش چی؟

روایتهای اخلاقی بسیار زیادی از اهلبیت (علیهم السلام) به ما رسیده،

اما یه روایت هست که وقتی فکر می کنم، می بینم اگه فقط و فقط و فقط همین یدونه روایت به ما رسیده بود و ما جدّا بهش عمل می کردیم، دنیا و آخرتمون آبادِ آبادِ آباد بود.

 

ماجرا از این قراره که یه آقایی میاد خدمت حضرت رسول (صلی الله علیه و آله) و میگه:

«یَا رَسُولَ اللَّهِ! أَوْصِنِی‏»: ای رسول خدا! توصیه ای بفرمایید.

حضرت سؤال می پرسن که:« فَهَلْ أَنْتَ مُسْتَوْص‏ٍ إِنْ أَنَا أَوْصَیْتُک‏؟»: شما عمل می کنی اگه من توصیه کنم؟

(حضرت این سوال رو سه مرتبه می پرسن و هربار اون آقا جواب می ده: «نَعَمْ یَا رَسُولَ اللَّه‏»: بله، ای رسول خدا).

حضرت می فرمایند: « فَإِنِّی أُوصِیکَ إِذَا أَنْتَ‏ هَمَمْتَ‏ بِأَمْرٍ فَتَدَبَّرْ عَاقِبَتَه‏»: پس همانا من به تو توصیه می کنم که هرگاه تصمیم به انجام کاری گرفتی، به عاقبتش فکر کن؛

«فَإِنْ یَکُ رُشْداً فَامْضِه‏»: اگر انجام اون کار موجب رشد تو بود، انجامش بده؛

« وَ إِنْ یَکُ غَیّاً فَانْتَهِ عَنْه‏»: و اگه  اینطور نبود، صرف نظر کن [1].

 

خلاصه اینکه قبل هر کاری از خودت بپرس: «بعدِش چی؟»، اگه دیدی بعدش خوبه، بسم الله، و اگه دیدی خوب نیست صدق الله.

اگه ما فقط قبل حرف زدنامون فکر می کردیم، خیلی از مشکلاتی که داریم اصلا پیش نمیومد.

 

همین الان تصمیم بگیریم که با «تفکر» زندگی کنیم.

خواهیم دید که خیلی حرفهارو نمی زنیم و خیلی کارها رو نمی کنیم، و چقدر زندگی برامون لذت بخش میشه.

#حدیث_کده

___________________

[1] اصول کافی، کلینی (قرن 3)، ج 8، ص 150.

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۰ شهریور ۹۹ ، ۲۰:۵۹
محمد هادی بیات
شنبه, ۸ شهریور ۱۳۹۹، ۰۵:۳۰ ق.ظ

گرفتی؟ گرفتم!

یکی از اساتیدمون تعریف می کردن که:

«اوایل دوران طلبگی بود. یه شب بدون اینکه برنامه ریزی قبلی داشته باشم، بدون اینکه ساعت کوک کرده باشم، سحر از خواب بیدار شدم و حال عجیبی داشتم. انگار دلم می خواست نماز شب بخونم. یه نماز شبی خوندم که تا اون موقع سابقه نداشت. خودمم تعجب کرده بودم که امشب من چِم شده!؟!

فردا دوباره همین اتفاق افتاد. پس فردا هم همینطور و من یقین داشتم یه اتفاقی افتاده و الاّ من آدمی نبودم که بتونم اینطوری برای نماز شب پاشَم و اینقدر با سوز و اشک و حال نماز بخونم.

گذشت؛ چند وقت بعد یکی از اساتیدم رو دیدم و ایشون گفتن فلانی سه روز رفته بودم کربلا، زیر قبّۀ امام حسین (علیه السلام) برات دعا کردم، گرفتی؟ گفتم آره، گرفتم!»

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۸ شهریور ۹۹ ، ۰۵:۳۰
محمد هادی بیات
جمعه, ۷ شهریور ۱۳۹۹، ۰۵:۲۷ ق.ظ

زندگی تلوزیونی

بعضی بچه ها وقتی دارن تلوزیون تماشا می کنن، چنان می رن تو بَحر فیلم که چند بار هم صداشون کنی اصلا متوجه نمی شن.

گاهی ما هم چنان تو کارهای روزمره مون غرق می شیم که متوجه خیلی از اتفاقاتی که پیرامونمون داره میفته نمیشیم.

متوجه نمیشیم که چطور عمرمون داره می گذره،

متوجه نمی شیم که پدر و مادرمون روز به روز دارن پیر تر می شن،

متوجه نمی شیم که بچه هامون هر روز دارن بزرگتر می شن،

متوجه نمی شیم که ارتباطاتمون هر روز داره ضعیف تر می شه،

متوجه نمی شیم که فاصلمون با اطرافیان داره بیشتر می شه،

...

بعد یهو به خودمون میایم می بینیم ای دل غافل، چقدر زود همه چیز اتفاق افتاد.

#دل_کده

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۷ شهریور ۹۹ ، ۰۵:۲۷
محمد هادی بیات
پنجشنبه, ۶ شهریور ۱۳۹۹، ۰۹:۴۳ ب.ظ

مرشد چلویی

«نگاه» روی «دل» خیلی تأثیر داره.

به «چی» و به «کی» نگاه کردن خیلی مهمه.

وقتی به بنده های خوب خدا که نگاه میکنیم، دلمون میخواد؛

تَه دلمون یه حسرتی می خوریم؛

از عقب بودن خودمون ناراحت می شیم؛

یه آرزویی می کنیم؛

به خدا میگیم خدایا، ماهم دوست داریم اینطوری بشیم؛

و این خواستن قطعا تأثیر داره، چون از ته دل بوده و حسرت نداشتنش رو خوردیم.

 

اگه دلتون برای دیدنی که روی دلتون تأثیر بذاره تنگ شده،

اگه دلتون برای خواستن چیزای خوب تنگ شده،

پیشنهاد میکنم تماشای مستند «مرشد چلویی» رو از دست ندین.

لینک دانلود:  http://www.doctv.ir/Program/155507

#پیشنهاد_کده

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۶ شهریور ۹۹ ، ۲۱:۴۳
محمد هادی بیات
محمد هادی بیات