محمدهادی بیات

بی دستِ کربلا، دستِ مرا بگیر...

سه شنبه, ۸ مهر ۱۳۹۹، ۰۵:۱۰ ق.ظ

می زنی تو گوشش؟!

اگه بچه ات به خاطر بازیگوشی و سر به هوایی (خدایی نخواسته) محکم بخوره زمین و سرش بشکنه و خون بیاد، شمام یکی محکم می زنی تو گوشش که بچه حواست کجاست؟!

آدم عاقل همچین کاری می کنه؟!

قطعا نه؛

چون این طفلی خودش الان داغونه، زمین خورده، درد داره؛ من که نباید به درداش اضافه کنم.

 

برادر من، خواهر من؛

اگه یکی از اعضای خانوادت، یکی از دوستات، یکی از همکارات و... مرتکب یه خطا یا گناهی شده، مثل همین بچه ای می مونه که خورده زمین و سرش شکسته؛

اگه می خوای بهش تذکّر بدی، می خوای «امر به معروف و نهی از منکر» کنی، باید حواست باشه که دست گیری باشه، نه زدن تو گوش!

از روی دلسوزی و مهربونی باشه، نه عصابانیّت و نفرت!

اون خودشو زده، با گناه خودشو داغون کرده (ولو اینکه الان متوجه نباشه)، شما دیگه نزنش!

 

پ.ن: البته بسته به نوع «منکَر» انجام شده، و شخص انجام دهندۀ اون؛ امر به معروف هم متفاوت میشه؛ لذا مطلب بالا کلیّت نداره...

#دل_کده

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۸ مهر ۹۹ ، ۰۵:۱۰
محمد هادی بیات
دوشنبه, ۷ مهر ۱۳۹۹، ۱۰:۳۸ ق.ظ

طول و عرض عمر!

یه «طول عمر» داریم؛ یه «عرض عمر»!

طول عمر همون تعداد سالهای عمر ماست که برای بعضیها کم و برای بعضیها بیشتره؛

و «عرض عمر» نحوۀ استفادۀ ما از طول عمره!

طول عمر، کمیّته و «عرض عمر» کیفیّت.

ممکنه کسی طول عمرش زیاد باشه، اما عرض عمرش کم؛

برعکسشم هست؛ کسی با طول عمر کم، چنان عرض عمری داشته باشه که بیا و ببین!!

 

و اگه هردوی اینها (طول و عرض) با هم باشن که دیگه نورٌ علی نورٌ!

از پیامبر رحمت (صلی الله علیه و آله) روایت شده: « السّعادَةُ کلُّ السّعادَةِ طول‏ُ العُمرِ فِی‏ طاعَةِ اللَّه‏ِ عَزَّ وَ جَلَّ» [1]:

سعادت، همۀ سعادت طول عمر در طاعت و بندگی خداوند عزّوجلّ است.

(طول عمر که مشخصه یعنی چی، «در طاعت خداوند» هم یعنی عرض و کیفیت عمر).

 

اللهم ارزقنا...

#حدیث_کده

________________________

[1] شهاب الأخبار، قضاعی، محمد بن سلامه (قرن 4)، ص 133.

۰ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰ ۰۷ مهر ۹۹ ، ۱۰:۳۸
محمد هادی بیات
شنبه, ۵ مهر ۱۳۹۹، ۱۰:۱۲ ب.ظ

خونتون جِنّ نداره؟! (15+)

خیلی بچه تر بودم؛

تو خونه یه کلید برق بود که پشت کمد قرار گرفته بود و دست کسی بهش نمی رسید؛

به عبارت دیگه: چون هیچوقت اون لامپ رو روشن نمی کردیم، مهم نبود که جلوش کمد باشه.

یه روز که از بیرون بر می گشتیم خونه، در کمال ناباوری دیدیم که اون لامپه روشنه!!!

خب، دزد که نیومده بود، اگر هم میومد، هیچوقت اون لامپ رو نمی تونست روشن کنه و اصلا نمی دونست کلیدش اونجاس!!

یه روز دیگه هم تلوزیون روشن شده بود!!!

 

کار کی می تونست باشه؟

اولین گزینه ای که به ذهنتون می رسه کیه؟

لابد «أجنّه»؟!!

 

خلاصه منم تو عالَم بچگی، تا چند وقت هول و وَلای اینو داشتم که تو خونه جنّ هست و اینا...

 

(کاری به این ندارم که آیا اجنّه اساسا می تونن چنین دخل و تصرفهایی در عالَم ما داشته باشن یا نه. مطلب دیگه ای می خوام عرض کنم)...

 

تو وجود خیلی ها همیشه ترس از جنّ بوده و این ترس بعضی وقتا به سراغشون میاد، مثلا بعضی شبها، موقع تنهایی و...

اما می خوام یه حرف مَگو به شما بزنم...

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۵ مهر ۹۹ ، ۲۲:۱۲
محمد هادی بیات
جمعه, ۴ مهر ۱۳۹۹، ۰۱:۵۹ ب.ظ

یکی یدونۀ دنیا!

پدر و مادرایی که خدا بهشون لطف کرده و چند تا بچه بهشون داده، طبیعتا محبتشون بین بچه ها تقسیم میشه (که باید هم بشه).

اما پدر و مادریایی که از دار دنیا، خدا فقط یدونه بچه بهشون داده، همۀ توجه و محبتشون به همون بچشون معطوف میشه (که باید هم بشه).

کُلّا، وقتی آدم از یه چیز، فقط یدونه داره، بیشتر هواشو داره، حالا هرچی می خواد باشه باشه...

 

یه چیزی تو این عالَم هست که ما فقط یه دونه ازش داریم و زمین بریم و هوا بریم، دوتا نمیشه!!

اونم «امام زمانه»!

فقط یه دونه امام حَیّ و حاضر داریم که قراره ظهور کنه!

فقط یه دونه امام داریم که مال زمان و عصر ماست!!

فقط یه دونه امام داریم که روز قیامت در موردش از ما بصورت ویژه سوال میشه که در حقش چه کردین؟ چون تو زمان شما و مالِ شما بوده و شما نسبت به او مسئولیّت ویژه داشتین!

 

انصافا چی کار کردیم؟!

 

در روایتی از حضرت صادق (علیه السلام)، در مورد امام زمان ما اومده:

«لَوْ أَدْرَکْتُهُ لَخَدَمْتُهُ‏ أَیَّامَ‏ حَیَاتِی‏»[1]:

اگر قائم (علیه السلام) رو درک می کردم، حتما تمام عمرم، خادمی اش رو می کردم!

 

خدایا بهمون توفیق بده که چه در زمان غیبت و چه در زمان ظهور، عمرمون صرف راه تنها امام زمانمون بشه...

خدایا نذار مصداقِ شعر این شاعر بشیم:

می خواستم که وقف تو باشم تمام عمر                دنیا خلاف آنچه که می خواستم گذشت

 

#حدیث_کده

_____________________

[1] الغیبة نعمانی، ص 245.

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۴ مهر ۹۹ ، ۱۳:۵۹
محمد هادی بیات
پنجشنبه, ۳ مهر ۱۳۹۹، ۰۶:۲۲ ب.ظ

شبها که ما می خوابیم...

اولِ «آیت الکرسی»[1] در توصیف خدا اومد:

«لا تَأْخُذُهُ‏ سِنَةٌ وَ لا نَوْمٌ»؛

 

«سِنَةٌ» یعنی خواب سبک، «نَوْمٌ» هم یعنی خواب سنگین.

پس آیه داره میگه: خدا نه چرت می زنه، نه عمیقا به خواب می ره!

خدا همیشۀ همیشه، بیداره بیداره!!

 

و این یعنی شبها که شما خوابی، خدا با مهربونی بالای سرت نشسته و با چشمای قشنگش ذُل زده بهت و با دستای مهربونش داره نوازشت می کنه و قربون صدقت میره و منتظره که دوباره صبح بشه و روز از نو و روزی از نو...

پس آسوده بخواب، که خدای مهربون بیداره و هوای بنده اش رو داره...

#آیه_کده

_______________________

[1] آیات 255 تا 257 سورۀ بقره.

۲ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰۳ مهر ۹۹ ، ۱۸:۲۲
محمد هادی بیات
چهارشنبه, ۲ مهر ۱۳۹۹، ۱۰:۳۰ ق.ظ

راز طی کردن رَهِ صد ساله در یک شب!!

در ایام هفتۀ دفاع مقدسیم.

هم سن و سالهای من جنگ رو ندیدن و فقط از اونایی که بودن شنیدن و تو کتابا خوندن و تو فیلما و مستندا دیدن.

چیزی که توی جنگ خیلی توجه آدم رو به خودش جلب می کنه، «رُشد» رزمنده هاست.

یعنی راهی که (تو امور معنوی) «صد سال» طی کردنش طول میکشه، رزمنده ها تو «یک شب»، (شب عملیّات) طی می کردن.

اونقدر بعضی از این بچه ها بالا می رفتن که علمای سالخورده که عمرشون رو تو راه خدا و پیغمبر صرف کرده بودن، می رفتن جبهه که از معنویّت بچه ها استفاده کنن!

راز این پیشرفت تو جبهه چی بود؟

میشه همون حالت رو ما الان داشته باشیم؟

۱ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰۲ مهر ۹۹ ، ۱۰:۳۰
محمد هادی بیات
سه شنبه, ۱ مهر ۱۳۹۹، ۱۲:۲۶ ب.ظ

تفسیر کشاورزِ راننده تاکسی!

همسایه ای داریم که «کشاورزه» و گاهی «مسافر کشی» هم می کنه.

یه روز داشتیم مسیری رو با هم می رفتیم. مطلبی گفت که خیلی خوشم اومد و ذوق زده شدم و با خودم گفتم حتما باید این رو بنویسم؛ گفت:

 

«من کشاورزم!

وقتی که ما آب تو زمینمون ول می کنیم، تا چند روز بعد اثر آب هست، یعنی زمین و جوبای اطرافش گِله؛ و خب چند روزی طول می کشه که دوباره مثل روز اولش سفت و خاکی بشه.

با خودم فکر می کنم می بینم تو ماجرای حضرت موسی (علیه السلام)، که با اعجاز الهی دریا شکافته شد؛ یه معجزۀ دیگه هم اتفاق افتاده که ازش حرف نمی زنن!

اونم اینکه وقتی دریا کنار بره، طبیعتا کفِش خیسه!

میلیونها سال این حجم عظیمِ آب روی این زمین بوده، پس این زمین خیلی خیلی گِله و  بنی اسرائیل نمی تونن اینطوری ازش رد بشن!

پس حتما خدا کف دریا رو هم براشون خشک کرده و اونا راحتِ راحت رد شدن...»

راست می گفت؛ طبیعتا این اتفاق باید افتاد باشه.

اما چیزی که برام خیلی جالب بود این بود که چرا من که این همه تا حالا ماجرای حضرت موسی (علیه السلام) و فرعون رو شنیدم و خوندم، تا حالا به این نکته دقت نکرده بودم؟!!

 

یکی از اساتیدم حرف جالبی می زد؛ می گفت:

«گاهی شما یه چیزی از آیه ای می فهمی که تا حالا کسی اون رو نفهمیده بوده، حتی مفسّرین بسیار بزرگ!»

 

قرآن برای همۀ ما، با هر سنّ و سواد و زاویۀ دیدی که داشته باشیم مطلب داره...

 

بعدا نوشت:

البته خود قرآن به این مطلب تصریح کرده. اونجا که میفرماید:

«وَ لَقَدْ أَوْحَیْنا إِلى‏ مُوسى‏ أَنْ أَسْرِ بِعِبادی فَاضْرِبْ لَهُمْ طَریقاً فِی الْبَحْرِ یَبَساً لا تَخافُ دَرَکاً وَ لا تَخْشى‏» [1]:

و همانا به موسى وحى کردیم که: بندگانم را شبانه [از مصر] حرکت بده، و براى آنان راهى خشک در دریا قرار ده که [در آن موقعیت‏] نه از رسیدن فرعونیان بترسى و نه از غرق شدن بهراسى.

#خاطره_کده

_________________________

[1] طه: 77.

۰ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۰۱ مهر ۹۹ ، ۱۲:۲۶
محمد هادی بیات
يكشنبه, ۳۰ شهریور ۱۳۹۹، ۱۰:۰۰ ق.ظ

برآورده شده ها!

یه لحظه خودتو بذار بجای یه «نابینا»!

هیچ تصوّری از جهان نداری و همۀ دنیا برات سیاهه!

اون موقع چه آرزویی داری؟

غیر از اینه که دوست داری حتی برای یکبار هم که شده، چهرۀ پدر و مادرت و اون کسایی که عاشقشونی؛ اون جاهایی که دوستشون داری رو ببینی؟!

 

یه لحظه خودتو بذار بجای یه «ناشنوا»!

هیچ صدایی نمیشنوی!

اصلا نمیدونی صدا چی هست!

همیشه همه جا برات ساکته!

نه صدای اطرافیانت رو تا حالا شنیدی، نه صدای بارون، نه صدای آبشار، نه صدای خندۀ بچه ها، نه صوت قرآن، نه تا حالا روضه به گوشت خورده...

اون موقع آرزویی غیر از شنیدن این صداها داری؟!

 

یکی «دست» نداره، یکی «پا»، یکی «عقل»، یکی «سلامتی»، یکی «پدر» یکی «مادر»، یکی «پدر و مادر»، یکی «همسر»، یکی «فرزند»، یکی «خونه»، یکی «ماشین»، یکی «سلیقه» یکی «زیبایی»، یکی «آرامش»، یکی «خواب»، یکی «روزی حلال»، یکی «آبرو»، یکی «امنیّت» ...

اصلا جماعتِ خیلی زیادی الان آرزو دارن یه لحظه؛ فقط یه لحظه برگردن به این دنیا!!!

«یا لَیْتَنا نُرَدُّ» [1].

 

می بینی!

داشته های ما، برای خیلی ها آرزوست!

داشته هایی که هیچ زحمتی براشون نکشیدیم.

خدا خیلی از آرزوهامون رو قبل از اینکه لب تر کنیم برامون برآورده کرده.

هر یه نعمتی که ما داریم، می تونه برای کسی تو این دنیا آرزو باشه.

و اینقدر نعمتهایی که ما داریم زیاده که خود خدا میگه اصلا نمی تونید بشماریدشون:

«وَ إِنْ تَعُدُّوا نِعْمَةَ اللَّهِ لا تُحْصُوها» [1].

 

خدایا! به خاطر برآورده کردن این همه از آرزوهامون ازت ممنونیم.

#آیه_کده

_______________________

[1] الانعام: 25.

[2] النحل: 18.

۰ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰ ۳۰ شهریور ۹۹ ، ۱۰:۰۰
محمد هادی بیات

تو یه مستندی که راجع به یه «کمپ ترک اعتیاد» بود، معتادی رو نشون می­داد که قراره ترک کنه.

در لحظۀ اول ورودش به کمپ ازش امضا و اثر انگشت می خواستن بگیرن،

بهش گفتن: ببین! قراره اینجا کلّی سختی بکشی، اگر مَردِشی انگشت بزن. چند هفته نه گوشی داری نه مواد نه هیچی...

قبول کرد و انگشت زد...

 

تو حال ترک کردن که بود خیلی درد می کشید، عرق می کرد، تب می کرد حتی چند بار تشنج کرد! مدام آب یخ روش می ریختن و خلاصه دو هفته به همین منوال رفت تا کم کم به حالت طبیعی برگشت.

البته کسی هم بود که کم آورد و انصراف داد و از کمپ رفت...

۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۶ شهریور ۹۹ ، ۱۶:۴۰
محمد هادی بیات
دوشنبه, ۲۴ شهریور ۱۳۹۹، ۰۲:۵۲ ب.ظ

گریۀ آسمون و زمین!

وقتی آدم عزیزش رو از دست می ده گریه می کنه.

اصلا نمی تونه گریه نکنه، هرچقدر هم که مرد باشه و به قول معروف «مرد که گریه نمی کنه» هم فایده ای نداره! کار خودش رو میکنه.

مردای سن بالایی رو دیدم که تو فوت عزیزشون چطور گریه و بی تابی می کردن.

 

خدا تو قرآن میگه: وقتی فرعون و لشکرش تو دریا غرق شدن و مُردن، آسمون و زمین به حالشون گریه نکردن!

«فَما بَکَتْ‏ عَلَیْهِمُ السَّماءُ وَ الْأَرْض‏» [1].

این یعنی اگه مؤمن از دنیا بره، آسمون و زمین براش گریه می کنن! آسمون و زمین عاشق مؤمنن! وقتی از دستش می دن، نمی تونن گریه نکنن! دلشون براش تنگ می شه! تحمل دوریش براشون سخته! و و و

انسان هم دوست داره «دوست داشته باشه» و هم دوست داره «دوست داشته بشه»؛

کی بیشتر از «مؤمن» به این خواستۀ دلش می رسه؟!

#آیه_کده

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۴ شهریور ۹۹ ، ۱۴:۵۲
محمد هادی بیات
جمعه, ۲۱ شهریور ۱۳۹۹، ۰۶:۳۱ ق.ظ

حداقل حضور قلب در نماز!

هرکاری یه حداقلی داره و یه حداکثری.

حضور قلب در نماز هم یه حداقلی داره و یه حداکثری.

حداکثرش اینه که از لحظۀ وضو گرفتن برای نماز دلمون مشغول خدا باشه تا بعد از نماز که داریم تعقیبات رو می خونیم؛

و حداقلش اینه که لحظۀ شروع نماز، یعنی اون موقعی که می خوایم «تکبیرة الاحرام» رو بگیم، واقعا دلمون مشغول غیر خدا نباشه!

اگه هرجای نماز حضور قلب نداریم، لا اقل لحظۀ شروعش رو با حضور قلب شروع کنیم.

 

از امام صادق (علیه السلام) روایت شده: «فَإِذَا کَبَّرْتَ فَاسْتَصْغِرْ مَا بَیْنَ السَّمَاوَاتِ الْعُلَى وَ الثَّرَى دُونَ کِبْرِیَائِهِ فَإِنَّ اللَّهَ تَعَالَى إِذَا اطَّلَعَ عَلَى قَلْبِ الْعَبْدِ وَ هُوَ یُکَبِّرُ وَ فِی قَلْبِهِ عَارِضٌ عَنْ حَقِیقَةِ تَکْبِیرِهِ قَالَ یَا کَاذِبُ‏ أَ تَخْدَعُنِی‏ وَ عِزَّتِی وَ جَلَالِی لَأَحْرِمَنَّکَ حَلَاوَةَ ذِکْرِی وَ لَأَحْجُبَنَّکَ عَنْ قُرْبِی وَ الْمُسَارَّةِ بِمُنَاجَاتِی‏» [1]:

زمانیکه تکبیر گفتی، هرآنچه در آسمانها و زمین هاست را در مقابل عظمت خداوند متعال کوچک بشمار؛ پس همانا اگر بنده تکبیر بگوید، در حالیکه در قلبش به حقیقت تکبیر توجهی ندارد، خداوند متعال در مقابل تکبیرش گوید: ای دروغگو! آیا مرا فریب می دهی؟! به عزّت و جلالم سوگند که قطعا تو را از چشیدن لذت ذکر خود و از رسیدن به قرب خودم  و از سرور مناجات با خود محروم می کنم!

#حدیث_کده

_____________________________

[1] مصباح الشریعه (منسوب به امام صادق علیه السلام)، ص106، بحار الانوار، ج81، ص 230.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۱ شهریور ۹۹ ، ۰۶:۳۱
محمد هادی بیات
پنجشنبه, ۲۰ شهریور ۱۳۹۹، ۰۳:۰۱ ب.ظ

تموم شدنی!

برای بچه ها یه بسته چیپس یا پفک یا بستنی یا هر خوراکی دیگه ای که بگیرین، آروم آروم می خورن که زود تموم نشه. تازه گاهی وقتا همدیگه رو دعوا هم می کنن که آروم تر بخور! چرا دوتا برداشتی؟! یکی یکی بردار و...

شاید خودمونم همینطوری بودیم.

انگار از بچگی به «تموم شدن» حساس بودیم و دلمون نمی خواست چیزایی که دوستشون داریم زود از دستمون برن!

 

لحظات عمر «تموم شدنی» ان،

پدر و مادر «تموم شدنی» ان،

همسر و فرزند «تموم شدنی» ان،

و...

قدر این «تموم شدنی» ها رو بیشتر بدونیم.

#دل_کده

۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۰ شهریور ۹۹ ، ۱۵:۰۱
محمد هادی بیات
محمدهادی بیات