محمد هادی بیات

بی دستِ کربلا، دستِ مرا بگیر...

چهارشنبه, ۷ مهر ۱۴۰۰، ۰۶:۰۰ ب.ظ

حداقل ادبیات عربی در حوزه، چرا؟ چگونه؟

بسم الله الرحمن الرحیم

 

الحمد لله الذی جعلنا من المتمسکین، بولایة مولانا امیر المؤمنین و الأئمة المعصومین (علیهم ­السلام).

الحمد لله الذی هدانا لهذا و ما کنا لنتهدی به لولا أن هدانا الله.

 

💠 ادبیات عربی، چرا؟

از رئیس مکتب شیعه، امام جعفر صادق(علیه­ السلام) روایت شده: «تَعَلَّمُوا الْعَرَبِیَّةَ فَإِنَّهَا کَلَامُ اللَّهِ الَّذِی تَکَلَّمَ بِهِ خَلْقَهُ[1]»:

زبان عربی را یاد بگیرید، زیرا کلام خدایی است که با آن با خلقش سخن گفته است.

«قرآن» و «روایاتِ ائمۀ اطهار» (علیهم ­السلام) دو منبع اساسی در «علوم اسلامی» ـ با همۀ گستردگی ـ آن است.

طبیعی است، اگر کسی می­خواهد در حیطۀ علوم اسلامی فعالیتی داشته باشد، می بایست با قرآن و روایات مأنوس باشد؛ و از آنجا که زبان این دو منبع عظیمِ اسلامی «عربی» است، باید ابتدا با «ادبیّات عربی» آشنا باشد.

پس هدف؛ فهم و اجرای نظر اسلام در همۀ ابعاد زندگی بشر است که لازمه و مقدمۀ آن فهم دقیق زبان آن یعنی زبان عربی است.

بنابراین، نگاه ما به زبان عربی، نگاه به علمی ابزاری است که بناست در خدمت فهم آخرین کتاب آسمانی و فرمایشات مفسرین الهی آن قرار بگیرد.

💠 حداقلِ ادبیات عربی، چرا؟ چگونه؟

هر کسی با هدفی خاص وارد حوزۀ علمیه می­ شود. شخصی می­ خواهد مبلغی ساده در روستای آباء و اجدادی خود شود و کسی در صدد رسیدن به مقام شامخ اجتهاد و رهبری فکری و سیاسی جامعۀ اسلامی است. طبیعتا نحوۀ مواجهه این دو فرد با دروس حوزوی و مقدار بهره­ مندی و شیوۀ سپری کردن ایام تحصیلی آنها باید متفاوت باشد.

حال، چند سؤال در اینجا مطرح می ­شود:

  1. با وجود تفاوت نگرش­ها و اهداف، آیا می­توان پایه و حداقلی برای دروس حوزوی مشخص نمود که هرکسی با هر هدفی که وارد حوزۀ علمیه شده باشد، بگوئیم لااقل می­بایست به این هدف برسد و در راه رسیدن به آن تلاش کند؟!
  2. اگر آری، آن حداقل چیست؟
  3. راه رسیدن به آن حداقل چیست؟

🔸 در پاسخ به سؤال اوّل می­ گوئیم:

گرچه نمی­توان حداکثری برای تحصیل علوم حوزوی مشخص نمود[2]، اما تعیین حداقل، کاری ممکن و از قضا لازم و ضروری است. مشخص نمودن حداقل­ها در دروس، می­ تواند ملاک و معیاری مناسب برای سنجش کامیابی ها و ناکامی­ ها، توفیق­ ها و شکست­ ها باشد.

🔸 و در پاسخ به سؤال دوّم می­ گوئیم:

حد­اقلی که می­توان برای «ادبیات عربی» مشخص نمود، رسیدن به «مهارت عبارت خوانی و فهم صحیح معنای آن» است. یعنی همانطور که ما با زبان مادری خود انس داریم و اگر با متن فارسی برخورد کنیم، به سادگی آن را خوانده، و در حین خواندن متوجّه معنای آن می­شویم و نیازی به صبر و تأمّل و عقب و جلو کردن متن نداریم؛ عینا همین اتفاق می­ بایست در خصوص زبان «عربی» بیفتد و با همین مهارت و همین کیفیت، عبارت عربی را بخوانیم و بفهمیم.

 

💠 امّا چرا عبارت خوانی؟

زیرا طلبه چه با هدف اجتهاد و چه مبلّغی ساده شدن وارد حوزه علمیه شده باشد، نیازمند سر و کار داشتن بسیار زیاد با منابع اسلامی، یعنی «قرآن» و «رویات» است، و از آنجا که متن آنها عربی است، می­ بایست به مهارت «عبارت خوانی و فهم صحیح معنای آن» دست پیدا کرده باشد؛ چه آن­که یک مبلّغ در صدد فهم معنای آیات و روایات برای انتقال محتوای آن به مخاطبان است و یک مجتهد در صدد فهم دقیق معنای آیات و روایات، به منظور استنباط نظر اسلام در زمینه ­های مختلف و حکم کردن و فتوا دادن بر اساس آن است و قطعا برای رسیدن به این مهم، نمی­توان به ترجمه ­های موجود از قرآن و روایات اکتفا کرد، زیرا اولا، تراجم، فهم مترجمین است که احتمال خطا و اشتباه در آن بوده و لازم است انسان خودش با ابزار علمی به سراغ منابع برود[3]. ثانیا، تمام روایات و سایر کتب منبع که به زبان عربی هستند، ترجمه نشده ­اند.

 

💠 و امّا در پاسخ به سؤال سوّم و اینکه چگونه می ­توان به این حداقل دست یافت[4]، می­ گوئیم:

خواندن و فهم صحیح یک عبارت عربی، منوط به تسلط نسبی بر مهمترین علوم ادبیات عرب، یعنی: لغت، صرف، نحو و بلاغت است که پیرامون هر یک و نحوۀ برخورد با آن سخن خواهیم گفت.

📌 لغت:

در مواجهه با لغت می­ بایست در دو حیطه قدم برداشت:

  1. آشنایی با اصول و قواعد علم لغت، اصطلاحات لغوی، مبانی لغویین، کتب لغت و نحوۀ استفاده کردن از آنها و چگونگی تحقیق در معنای کلمات و اموری از این قبیل، که با خواندن برخی کتب همچون «درآمدی بر لغت شناسی» مرکز تدوین متون درسی حوزه، می­توان در حدّ «آشنایی»، به این مهم دست یافت.
  2. افزایش دایرۀ لغات ذهنی، به منظور توانایی فهم معنای عبارت هنگام خواندن آن. برای رسیدن به این مهم، دأب و روش برخی و علما و طلّاب گذشته، مطالعۀ برخی کتب لغوی (همچون مجمع البحرین[5]) از ابتدا تا انتها بوده است و حتی کتابی مانند «قاموس المحیط[6]» را درس می­گرفته ­اند. لکن اگر فرصت چنین کاری نیست، لازم است هنگام مطالعۀ متون عربی (اعم از درسی و غیر درسی)، همیشه فرهنگ لغت در کنار طلبه باشد و به محض برخورد با واژه­ای که معنای آن را نمی­داند، به فرهنگ لغت مراجعه کرده و معنای آن را در گوشۀ صفحۀ کتاب خود (و نه در زیر کلمه[7]) یادداشت کند. مراجعۀ مکرّر به فرهنگ لغت هم سبب افزایش دایرۀ لغات به مرور زمان شده و هم اینکه در خلال این مراجعات نکات ادبی بسیار زیبا و جالبی به چشممان خواهد خورد.

البته، برای مراجعه به فرهنگ لغت، می ­بایست نسبت به برخی از مباحث علم «صرف» آشنایی داشته باشیم، مانند مباحث «حروف اصلی و زائد، وزن، لازم و متعدی، مجرد و مزید، ثلاثی و رباعی، مفرد و...»، فلذا در ضمن یادگیری دانش صرف می ­بایست کار با فرهنگ لغت را آغاز کرد.

برای شروع کار لغوی نیز، کتاب «مُنجِد الطلّاب» یا «المُعجَم الوسیط» (که توسط آقای بندرریگی ترجمه شده اند) توصیه می ­گردد و البته پس از پیشرفت در علوم ادبی و رسیدن به مهارت عبارت­خوانی، می­ بایست از کتب ترجمه شده فاصله گرفت و با کتب لغوی فاقد ترجمه ـ که دقیق­ تر هستند ـ مأنوس شد.

📌 صرف:

هدف علم صرف، شناخت تغییرات فعل و اسم است. تغییراتی که در بیشتر موارد، منجر به دگرگونی معنا نیز می ­شود، همچون تغییر «ضَرَبَ» (زد)، به «ضُرِبَ» (زده شد) و «یَضرِبُ» (می­زند) و «اِضرِبْ» (بزن) و «ضارِبٌ» (زننده) و «مَضروبٌ» (زده شده) و «ضارَبَ» (کتک کاری کرد) و...

و از آنجا که تغییراتی که در فعل رخ می­دهد به مراتب بیشتر از تغییرات در اسم است، بیشتر همّت علم صرف متوجّه به «فعل» است.

فعل یکی از ارکان کلام است که سایر ارکان جمله (همچون فاعل و نائب فاعل) و قیود (همچون انواع مفاعیل، حال، تمییز، مستثنی و...) در پس و پیش آن ذکر می­شوند؛ بنابراین شناخت صحیح فعل، تأثیر بسزایی در شناخت نقش سایر کلمات جمله و در نهایت عبارت خوانی صحیح و فهم دقیق معنا دارد.

 

و از آنجاکه شکل ظاهری (وزن) بسیاری از افعال شبیه به هم است، لازم است ما به این شباهتها تسلط کافی داشته باشیم، تا در هنگام عبارت خوانی، به محض برخورد با چنین فعلی، تمامی احتمالات در کسر از ثانیه در ذهن ما حاضر شده، سپس با توجه به نشانه ­ها و قرائن لفظی و معنوی موجود در کلام تشخیص دهیم که مراد متکلّم، کدام فعل بوده است و عبارت را با توجه به آن معنا کنیم.

به عنوان مثال، «تَفَکَّرنَ» مشترک بین سه فعل از باب «تفعّل» است: فعل ماضی صیغۀ 6، فعل مضارع صیغۀ 12 و نیز فعل امر صیغۀ 12؛ که به ترتیب چنین معنا می­شوند: تفکر کردند آن زنان، تفکر می­ کنید شما زنان، تفکر بکنید شما زنان. حال اگر این فعل در عبارتی آمده بود، باید با توجّه به قرائن تشخیص دهیم که کدامیک مراد و مقصود بوده است و طبق همان جمله را معنا کنیم.

 

این تشابه ظاهری، در برخی اسم ها نیز وجود دارد، به عنوان مثال وزن «مَفعَل» هم می­تواند «مصدر میمی» باشد و هم «اسم مکان»؛ «مُفعَل» هم می­تواند مصدر میمی باشد و هم «اسم مفعول»؛ وزن «أفعَل» هم می تواند «صفت مُشَبَّهه» باشد و هم «اسم تفضیل»، وزن «فَعیل» هم می­ تواند اسم مفعول باشد و هم صفت مشبهه و هم «اسم مبالغه».

 

گاه یک وزن مشترک بین اسم و فعل است و اگر عبارت عربی فاقد علائم و اعراب باشد، بیشتر طلبه را دچار خطا و اشتباه می­کند. مثلا کلمه «بارِک» ممکن است اسم فاعل ثلاثی مجرّد باشد که باید آن را با تنوین تلفّظ کرده[8] و اسم فاعلی معنا کنیم؛ و ممکن است فعل امر باب مفاعلة صیغۀ 7 باشد؛ که باید آن را «بارِکْ» تلفّظ نمود و امری معنا کرد.

بنابراین آنچه که در صرف مهم است، شناخت تغییرات کلمات (فعل و اسم) و تسلّط بر اوزان آنها علی الخصوص اوزان مشترک و فهم معنای آنهاست، تا هم عبارت را صحیح خوانده و هم آن­را درست معنا کنیم.

 

حال سؤالی که مطرح می­شود این است که:

برای تسلّط بر اوزان کلمات (علی الخصوص فعل) و ملکه شدن آن در ذهن، چه باید کرد؟

به این منظور لازم است، 14 صیغۀ «ماضی»، «مضارع» و «امر»، «معلوم» و «مجهول»، «ثُلاثی» و «رُباعی»، «مُجرّد» و «مَزید» را با انواع حروف اصلی (سالم، مهموز، مضاعف و معتل)، صرف نموده و آن قدر تمرین و ممارست به خرج دهیم، تا شاهد تسلّط و ملکه شدن مباحث صرفی در ذهن خود باشیم.

در رابطه با اسم نیز، لازم است به بخش «مشتقات» توجّه ویژه کرده و نحوۀ صرف کردن آنها در 6 صیغه را فرا گرفته و شیوه و شروط ساخت هریک را در ذهن داشته باشیم.

 

پس بخش اوّل کار، یادگیری علمی (تئوری) مباحث صرفی است و بخش دوّم که از اهمیّت بیشتری برخوردار است تسلّط عملی بر مباحث است. و این تسلّط عملی است که به هنگام عبارت خوانی دست ما را خواهد گرفت، نه صِرف یادگیری تئوری و حفظ کردن طوطی وار مطالب.

اگر چنانچه صرفِ خوبی خوانده باشیم، در یادگیری مباحث نحوی و عبارت خوانی، بسیار موفّق­تر عمل خواهیم کرد.

 

📌 نحو:

اگر در صرف نگاه ما فقط به «فعل» و «اسم» بود، در نحو به تمام اقسام کلمه یعنی اسم، فعل و «حرف» و جایگاه آن در «کلام» خواهیم پرداخت. لذا اگر موضوع علم صرف، تنها «کلمه» است، موضوع علم نحو «کلمه و کلام» یا به عبارت دیگر «جایگاه کلمه در کلام» است. پس در نحو، افق دید ما بالاتر رفته و نگاهمان به مجموعۀ کلام عربی و رابطۀ کلمات با یکدیگر است.

برای دسیابی به مهارت عبارت خوانی و فهم صحیح معنا، می­ بایست سه گام در علم نحو برداریم:

 

گام اوّل: یادگیری و حفظ مطالب مهم

در قدّم اوّل باید تمام مطالب نحوی را یادگرفته و مهمترین و پرکاربرد ترین آنها را همیشه در ذهن داشته باشیم تا به هنگام عبارت­خوانی، نیاز به مراجعه به کتب نحوی نباشد. این مهم، با مرور و تکرار زیاد حاصل خواهد شد.

به مناسبت در اینجا به برخی از مطالب کاربردی­تر نحوی اشاره می ­کنیم:

بیشتر کلمات زبان عربی اینگونه­ اند که حالت آخرشان، بسته به جایگاهی که در کلام دارند، متغیّر است، مانند کلمۀ «علی» در مثالهای: «جاء علیٌ»، «رأیتُ علیاً» و «سمعتُ مِن علیٍّ». به این دسته از کلمات «مُعرَب» و به حالت آخرشان «اعراب[9]» و به کلمه ­ای که اعراب را ایجاد کرده است «عامل» گفته می­ شود. شناسایی کلمات معرب و نوع اعراب آنها در صحیح خواندن عبارت بسیار حائز اهمیت است، از این رو می­ بایست بر اصناف و اقسام اعراب کلمات (اسم و فعل[10]) تسلّط کامل داشته و بدانیم یک کلمه چه زمانی «مرفوع»، «منصوب»، «مجرور» و یا «مجزوم» می­شود.

 

از سوی دیگر، توجّه به کلماتی که ظاهر یکسان امّا وجوه متفاوتی دارند نیز حائز اهمیّت است. به عنوان مثال، کلمۀ «مَن»، می­ تواند اسم «شرط»، «موصول» یا «استفهام» باشد؛ کلمۀ «ما» ممکن است «حرف نفی»، «حرف زائد»، «اسم موصول» و... باشد؛ ضمیر «نا» ممکن است «مرفوعی»، «منصوبی» و یا «مجروری» باشد؛ که با توجّه به نشانه­ ها و قرائن لفظی و معنوی موجود در کلام، می­بایست نوع این کلمات را تشخیص داده و مطابق آن کلام را معنا کنیم.

گام دوّم: تجزیه و ترکیب ساده

در قدم دوّم می­ بایست داشته­ های صرفی و نحوی خود را به صورت کاربردی پیاده سازی کنیم. یعنی: یک عبارت عربی اعراب گذاری شده (همچون آیات قرآن کریم) را انتخاب کرده و آن­را «تجزیه و ترکیب[11]» نموده و با نظارت یک استاد، به اشتباهات خود پی برده و به مرور آنها را اصلاح کنیم.

می­ توان در اوایل راه، برای اینکه کار کمی راحت­تر باشد، به ترجمۀ عبارات نیز رجوع کرد و بر اساس آن به تجزیه و ترکیب پرداخت و به مرور زمان، مراجعه به ترجمه را کمتر و کمتر نمود.

 

در بیانات علما و بزرگان اسلام، تصریحات بسیاری بر اهمیت تجزیه و ترکیب و استمرار در آن وجود دارد.

مرحوم آیت الله مصباح یزدی می­ فرماید:

«ما در حوزه، چند سال ادبیات عربی می­ خوانیم ولی متأسفانه آن هدفی که به خصوص از صرف و نحو منظور هست، خیلی از طلبه ها را به قدر کافی تأمین نمی کند. اگر از اوّل توجه داشته باشند و اساتید هم بیشتر بر آن تأکید کنند که در تجزیه و ترکیب، تمرین زیادتری را داشته و فقط به خواندن متن اکتفاء نکنند، در این­صورت خیلی زودتر به هدف می­ رسند و به تکرار بسیاری از کتاب­ها و درس­های دیگر نیازی نخواهد بود[12]

مرحوم استاد صفائی حائری می­نویسند:

«صرف و همچنین نحو زود به دست می­ آید اما زود هم فراموش می­ شود، مگر آن که نه با حفظ بلکه با تجزیه و ترکیب آن را در ذهن جای بدهیم. لا اقل تا چند سال باید روزی نیم ساعت یا چند خط تجزیه و ترکیب کرد[13]

 

اگر طلبه به تجزیه و ترکیب نپردازد، و به صِرف خواندن کتب درسی و حفظ مطالب اکتفا کند، هیچگاه در عبارت خوانی به توفیق نخواهد رسید؛ همچون کسی که با خواندن کتاب، رانندگی را فرا گرفته اما هیچگاه پشت فرمان ننشسته است! آیا چنین کسی در موقع لزوم توانایی رانندگی خواهد داشت؟!

 

رابطۀ حفظ و فهم مطالب با تجزیه و ترکیب رابطه­ ای دو سویه است، یعنی: از یک سو برای تجزیه و ترکیب لازم است مطالب صرفی و نحوی را از قبل آموخته و به خاطر سپرده باشیم و از طرف دیگر هرچه بیشتر به تجزیه و ترکیب بپردازیم، مطالب علمی بیشتر در ذهن باقی مانده و تثبیت می­شوند.

 

البته، علاوه بر تثبیت مطالب، فوائد دیگری نیز برای تجزیه و ترکیب متصوّر است، از جمله اینکه: که به مرور زمان متوجه خواهیم شد که کدام یک از مطالب ادبی بیشتر در عبارات عربی تکرار می­شوند و اینگونه با مهم­ ترین مباحث صرفی و نحوی آشنا می­ شویم. از باب مثال، خواهیم فهمید که مباحث «تثنیه و جمع»، «فعل و فاعل» یا «مبتدا و خبر»، به مراتب از مباحث «تصغیر»، «باب تنازع» یا «نعت مقطوع» مهم­تر هستند و اگر قصد مرور مطالب و یا تحقیق و پژوهش داشته باشیم، به سراغ موضوعات مهم­تر خواهیم رفت.

 

گام سوّم: تجزیه و ترکیب پیشرفته

در قدم سوّم می ­بایست داشته ­های ادبی خود را به صورت کاربردی­ تر و پیشرفته­ تر پیاده کنیم. به این­صورت که: یک عبارت عربی بدون اعراب را انتخاب کرده و آن­را «تجزیه و ترکیب» کرده و اعراب دهیم، سپس با نظارت یک استاد، به اشتباهات خود پی برده و به مرور آنها را اصلاح کنیم.

در گام قبلی، ما با عبارتی مواجه بودیم که اعراب داشت، و فقط می­ خواستیم نقش کلمات را تشخیص دهیم که کاری ساده بود، زیرا (به عنوان مثال) اگر کلمه­ای منصوب بود، طبیعتا ما در مرفوعات به دنبال نقش آن نبودیم و احتمال فاعل یا مبتدا و خبر بودنش را نمی­ دادیم.

اما در این مرحله با عبارتی مواجهیم که هیچ اعرابی ندارد، بنابراین هر نوع اعرابی برای آن اسم محتمَل است حتی گاه دو یا چند اعراب هم ممکن است در متن جایز باشد که باید به آن دقت داشته باشیم.

استمرار در این مرحله، تأثیر شگرفی در عبارتخوانی صحیح خواهد داشت و خوب است که از کتب صرفی و نحوی مختلف در این مرحله استفاده نمود که هم با متون علمی متفاوت آشنا شویم و هم اطلاعات ادبی ما افزایش پیدا کند و هم به مقصود اصلی برسیم.

 

📌 بلاغت:

گفتنی است که برای رسیدن به حداقل ادبیات عرب، یعنی مهارت عبارت­خوانی و فهم صحیح معنا، نیازی به «بلاغت» نیست! به این بیان که: علم بلاغت به منظور پی بردن به لطائف و دقائق و ظرائف معنایی کلام عرب و نیز آموزش روش سخن گفتن به مقتضای حال مخاطب است؛ پس تأثیری در عبارت­خوانی صحیح و فهم کلی معنا ندارد[15].

اما اگر طلبه بخواهد به این حداقل اکتفا نکند و برخورد تخصصی ­تری با قرآن و روایات داشته باشد و فهم دقیقی از معنای آنها داشته باشد، قطعا یادگیری بلاغت در حدّ قابل قبولی، لازم و ضروری است، چه اینکه بدون بلاغت، فهم زیبایی ­های قرآن و روایات و معنای دقیق آنها بسیار مشکل ـ و بلکه ناشدنی ـ است.

به عنوان نمونه، جملات «نَصَرَ علیٌّ زیداً»، «علیُّ نَصَرَ زیداً» و «زیداً نَصَرَ علیٌّ» بر یک معنای کلّی دلالت دارند و آن اینکه «علی زید را یاری کرده است». اما بلاغت به ما می­ گوید که معنای هر سه جمله با هم متفاوت است و متکلّم آن چه را که برایش اهمیّت بیشتری داشته مقدّم نموده است. پس در جملۀ اوّل اصل یاری کردن مهم بوده است و در جملۀ دوّم اینکه علی یاری­گر بوده و در جملۀ سوّم اینکه زید مورد یاری قرار گرفته است.

پس اگر کسی به یادگیری صرف و نحو و لغت اکتفا کند، گرچه به مهارت عبار­خوانی و فهم معنای کلی خواهد رسید، لکن از درک دقیق آن و لطائف و ظرائف معنایی و آرایه ­های ادبی به کار رفته در آن عاجز است[16].

چند نکته:

  1. اولویت در تعلیم علوم ادبی:

از بین علوم ادبیات عرب، «نحو» از اهمیت بیشتری برخوردار است و لازم است نسبت به یادگیری و تثبیت مطالب آن همّت مضاعفی صرف شود.

«شهید ثانی[17]» در بیان ترتیب یادگیری علوم اسلامی، پس از تجوید و حفظ قرآن کریم به یادگیری ادبیات عرب تصریح کرده و می ­فرمایند: «فإذا فرغ منه اشتغل بتعلم العلوم العربیة فإنها أول آلات الفهم و أعظم أسباب العلم الشرعی‏» و جالب تر آنکه ایشان «نحو» را حتّی از «اصول فقه» هم مهم­تر دانسته و فرمودند: «[و الاصول] أولى العلوم بالتحریر و أحقها بالتحقیق بعد علم النحو لمن یرید التفقه فی دین الله تعالى‏[18]»:

برای کسی که طالب تفقّه در دین است، اصول فقه اولویت دار ترین علم به تحریر و سزاوارترین به تحقیق است، البته بعد از علم نحو!

 

  1. لحن:

عبارت­ خوانی صحیح، فقط اعراب درست دادن به کلمات نیست، بلکه آنچه که از اعراب صحیح دادن نیز مهم ­تر است، «لحن» خواندن است. خواننده طوری باید عبارت را بخواند که مخاطب متوجّه شود که او کاملا معنا را درک کرده است. به عنوان مثال، توجّه به ابتدا و انتهای جملات و وقف ابتداء، تعجبی خواندن عبارت تعجبی، تهکّمی خواندن جملۀ دارای فعل امر و نهی، با نرمی ادا کردن جملات تمنی و ترجی و مانند این­ها؛ از جمله مواردی هستند که در زیبایی لحن تأثیرات بسزایی دارند.

لحن زیبا و صحیح، بیانگر فهم معنای عبارت توسط خواننده است؛ بنابراین، تا زمانیکه معنای عبارت به درستی درک نشده باشد، نمی­توان لحن درستی به هنگام خواندن عبارت داشت.

 

  1. ترجمه:

یکی از اموری که آگاهی از آن برای طلاب لازم و ضروری است اما متأسفانه در حوزه متن درسیِ مناسبی برای آن پیش بینی نشده است، آشنایی با روش­ها و فنون «ترجمه» است؛ چرا که پس از عبارت­خوانی و فهم صحیح معنا، طلبه باید بتواند آن عبارت را به صورت روان و مناسب با مخاطب خود ترجمه (معادل سازی) کند.

از طرف دیگر، نوعا طلاب به دلیل کثرت انس با متون عربی، پس از مدّتی شیوۀ سخن گفتن و نوشتنشان تغییر کرده و فراوان از اصطلاحات علمی و طلبگی استفاده می­ کنند و این خود باعث سنگین شدن ترجمه آنها و در مواردی غیر قابل فهم شدن آن بشود، لذا مرور مجدّد مهم­ترین مباحث «ادبیّات فارسی» نیز لازم و ضروری است.

بنابراین، در این مرحله، کتاب­های «فنّ ترجمه» سعید معروف و «بر بال قلم» سید ابوالقاسم حسینی، پیشنهاد می­شود.

 

و مِن الله التوفیق

 

محمد هادی بیات

مشهد مقدّس

دانشگاه علوم اسلامی رضوی

اربعین سرور و سالار شهیدان، 1400/7/5

 


[1]. شیخ صدوق (381 ق)، الخصال، ج1، ص258.

 

[2] . به دو جهت نمی ­توان حدّ اکثری برای یادگیری علوم مشخص کرد. اول اینکه: طالب علم گرسنه ­ای است که هیچگاه سیر نمی­شود و نمی­توان حدّ یَقِفی برای او مشخص کرد. از رسول خدا(صلی­ الله­ علیه­ و آله) روایت شده: «مَنْهُومَانِ لَا یَشْبَعَانِ‏ طَالِبُ دُنْیَا وَ طَالِبُ عِلْم‏...»، دو گرسنه­ اند که هرگز سیر نمی­شوند: طالب دنیا و طالب علم ـ البته طالب دنیا مذموم ولی طالب علم ممدوح است ـ (الکافی، ج1، ص46) و دوّم آنکه: دامنۀ علوم نیز بسیار گسترده­ است و هرچه بیشتر در مباحث علمی غور می­شود، ابواب جدیدتری به روی انسان گشوده می­ گردد.

 

[3] . تا زمانیکه به برداشت­ های دیگران از قرآن و روایات اکتفا کنیم، هیچگاه توانایی «تولید علم» را نخواهیم داشت و همیشه «مصرف کننده» هستیم نه «تولید کننده». کسی که ابزار فهم در اختیار دارد، گاه مطالبی را از قرآن و روایات درک می­ کند، که تا پیش از آن هیچ عالم و دانشمندی آن را درک نکرده بوده است.

 

[4] . مع الاسف، بنا به دلایل شخصی و آموزشی مختلف، امروزه این حداقل برای خیل عظیمی از طلاب جوان، حداکثری دست نایافتنی شده و طلبه­ای که در ابتدای راه نتوانسته ادبیات عرب را به خوبی فرا گیرد، در سایر دروس (که از قضا متن آنها نیز عربی است)، به توفیق چندانی دست نیافته و چون احساس می ­کند در زمینۀ درسی به جایی نرسیده، یا از حوزۀ علمیه زده شده و عطایش را به لقایش می­ بخشد و یا تصوّر می­ کند که از اساس این دروس بی ­فایده است و بدون داشتن ابزار فهم قرآن و روایات، وارد اجتماع شده و خود را مشغول فعالیت­های فرهنگی ـ مذهبی می­کند، در حالیکه ورود به عرصه­ ی کارهای تبلیغی، بدون بهره مندی از ابزار کار مناسب (علوم حوزوی)، به غایت اشتباه است. مقام معظم رهبری در این باره می فرمایند: «... علم و سواد پایه ی اصلی است؛ بدون آن هیچ نقشی نمی ­توانید ایفا کنید، یا درست نمی­ توانید ایفا کنید. نقش آفرینی غلط، از نقش آفرین نبودن به مراتب خسارت بار­تر است» (بدان ایّدک الله، مقدمه).

 

[5] . «مجمع البحرین و مطلع النَیِّرَین»، نوشتۀ «فخر الدین طریحی» از علمای شیعۀ قرن یازدهم هجری، از دانشمندان بزرگ و لغویون سرشناس است. ایشان در مقدمۀ کتاب، انگیزۀ خود را از نگارش کتاب را «نبود کتابی مستقل در شرح اخبار و روایات اهل بیت (علیهم­السلام)» دانسته است. بنابراین، کتاب وی در درک صحیح معانی روایات معصومین (علیهم­السلام) که در زمینه مباحث اعتقادی و فقهی و اخلاقی و دیگر مباحث وارد شده است، بسیار مفید و قابل توجه است.

 

[6] اثر محمد بن یعقوب فیروزآبادى(817 ق) عالم لغوى، محدّث، مفسر، سیره ‏نویس و فقیه شافعى فقیه بزرگ شافعى و رئیس نظامیه بغداد است. «قاموس المحیط» از معاجم معروف و مطرح لغت عرب بوده که در چهار جلد منتشر شده است. وى دلیل نامگذارى کتاب را چنین بیان کرده است: «آن را القاموس المحیط نامیدم چون دریاى عظیمى از لغات را دربر مى ‏گیرد» (در این کتاب حدود شصد هزار ماده لغوى در کتابش ذکر کرده که این رقم بالایى به حساب مى ‏آید). کتاب‏هایى که پیرامون کتاب قاموس نوشته شده بسیارند که از جمله مهم‏ترین آنها عبارت است از: «تاج العروس من جواهر القاموس» زبیدى(1205 ق). ‏

 

[7] . نوشتن معنای لغت در زیر کلمۀ مدّ نظر باعث می­شود که چشم به آن عادت کرده و هیچگاه معنا به ذهن سپرده نشود و به مقصود نرسیم.

 

[8] . «بارِکٌ» یا «بارِکاً» یا «بارِکٍ». که البته هر یک از اینها بستگی به نقش آن در جمله دارد که در علم «نحو» با آن آشنا می­ شویم.

 

[9] . کلمات معرب، اعراب­های گوناگونی داشته و به یک شکل نیستند. از باب نمونه به اعراب چند کلمه اشاره می­کنیم: کلمۀ «أب»: «أبو، أبا، أبی»، کلمۀ «أحمد» کسره و تنوین نمی­ گیرد: «احمدُ و أحمدَ»، کلمۀ «مسلمات» فتحه نمی­ گیرد: «مسلماتٍ، مسلماتٌ» و...

 

[10] . حالت آخر حروف همواره ثابت است، لذا هیچ حرف معربی وجود ندارد.

 

[11] . «تجزیه» ناظر به مباحث علم «صرف» و «ترکیب» ناظر به مباحث «نحو» است. در تجزیه نگاه ما فقط به کلمه است اما در ترکیب به رابطۀ کلمات با یکدیگر توجه می ­شود.

 

[12] . نسیم هدایت، ص52.

 

[13] . استاد و درس، ص178.

 

[14] . تجزیه ناظر به مباحث صرف و ترکیب ناظر به مباحث نحو است. در تجزیه نگاه ما به کلمۀ تنهاست اما در ترکیب به رابطۀ کلمات با یکدیگر توجه می­ شود.

 

[15] . همین مسئله باعث شده که آن اهمیتی که لازم است به بلاغت داده شود، داده نشده است. چرا که طلبه وقتی صرف و نحو خوبی خوانده باشد، می­بیند که می­تواند عبارت عربی را بخواند و بفهمد، لذا چندان به سراغ بلاغت نمی­روند. لازم به ذکر است: اگر کسی قصد پرداختن به بلاغت را ندارد، لااقل از خواندن کتاب «معانی النحو» دکتر «فاضل صالح السامرائی» غفلت نکند، چرا که ایشان در این کتاب تا حدّ زیادی مباحث معنایی را از میان دهها کتاب نحوی و تفسیری و بلاغی استخراج کرده و تحقیقات خوبی انجام داده­ اند که تا حدّی می­ تواند خلاء بلاغت را جبران نماید؛ اما قطعا باز هم کافی نیست.

 

[16] . البته این بدان معنا نیست که کُتب «نحوی» فاقد مباحث معنایی است، خیر! لکن از آنجا که هدف اصلی نحویان ـ به تصریح خودشان ـ «حفظ زبان از خطای در گفتار و نوشتار» بوده است، همّت اصلی آنها معطوف به مباحث لفظی است نه معنایی لذا بسیار کمتر به مباحث معنایی پرداخته­ اند.

 

[17] . زین الدین بن نورالدین (965 ق)، فقیه شیعۀ عالی مقام و از نوادگان علّامه حلّی و صاحب تألیفات بسیار زیاد است. ایشان علاوه بر تسلّط بر فقه شیعه، بر مذاهب چهارگانه اهل سنّت نیز تسلّط کافی داشته و آنها را تدریس و  طبق هر یک فتوا صادر می­کرده است. و علت اینکه از بین صدها عالمِ شهید شیعه، جناب «شیخ شمس الدین محمد بن مکی» و «شیخ زین الدین» به شهید اول و ثانی معروف و مشهور شده­ اند، به این جهت است که این بزرگواران از شخصیت های ‏طراز اول علما بوده‏ اند و تا آن زمان سابقه نداشته که چنین شخصیتهای بزرگ علمی را با آن وضع دلخراش به ‏شهادت برسانند.

 

[18] . منیة المرید، ص386.

موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۰/۰۷/۰۷

نظرات (۳)

سلام علیکم...چطور وارد شویم

پاسخ:
علیکم السلام.

اگر منظورتون وارد (ماهر) شدن در ادبیات عربی است؛ سیر مطالعاتی خودش رو داره، که باید جداگانه در موردش صحبت کرد؛ و البته به افراد و اهدافشون هم بستگی داره.

سلام علیکم....

منظور من این بود چگونه ثبت نام کنیم برای کلاس ها وچگونه ورود پیدا کنیم  ....

لطفا راهنمایی نمایید

پاسخ:
برای آغاز یادگیری ادبیات عربی، کتاب «سرآغاز نحو» رو پیشنهاد می کنیم که در 22 ساعت بصورت تصویری ضبط کردیم. در وبلاگ سرچ کنید میاره.

یک کانال ادبیات عرب در پیام رسان «ایتا» داریم که مطالب مختلف رو در اون بارگذاری می کنیم.
پرسش و پاسخ، نکات مربوط به عبارت خوانی و شیوۀ ترجمه، حکایات و...

یه گروه هم در ایتا داریم که می تونید سؤالات عربی خودتون رو اونجا بپرسید.

لینک این دو مورد در پیوند های وبلاگ درج شده.

سلام علیکم و رحمه‌الله

 

ببخشید دوره های مکالمه عربی مرسوم کمکی به تقویت ادبیات عرب در راستای اجتهاد میکند ؟

پاسخ:
علیکم السلام.
یادگیری مکالمه عربی فوائد خودش رو داره؛ امّا برای اجتهاد، نکته سنجی، دقّت، قدرت نقد و تحلیل و بررسی و... رو لازم داریم که با کتب مکالمه به این اهداف نمی رسیم...
و البته با همۀ کتب عربی فصیح هم نمیشه به این مطالب رسید.
اگر هدف اجتهاده، همه دروس رو باید با عمق بیشتری بخونیم و به حداقل ها بسنده نکنیم.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
محمد هادی بیات