محمد هادی بیات

بی دستِ کربلا، دستِ مرا بگیر...

۱۵ مطلب در آبان ۱۳۹۹ ثبت شده است

پنجشنبه, ۲۹ آبان ۱۳۹۹، ۱۱:۱۷ ق.ظ

گوسفند نمک سود!

دیشب رفته بودم مغازه.

قبل از من یه آقایی (که ظاهرا با فروشنده آشناییتی هم داشت) اومده بود و داشت خرید می کرد:

ـ نمک داری؟

+ آره.

ـ یه کارتن بده.

+ بفرما. حالا این همه نمکو می خوای چی کار؟

_ همشو برای خودمون که نمی خوایم. به گوسفندا هم میدیم.

(فروشنده با چهرۀ ای که از پشت ماسک کاملا مشخص بود تعجّب کرده و با گِرهی که توی پیشونیش افتاد، گفت):

+ گوسفند؟!!

_ آره خب. قاطی غذایی که میخورن نمک میزنیم، تشنه میشن هی آب میخورن بعد شکمشون باد میکنه و پروار میشن و وزنشون زیاد میشه برای فروش.

...

...

#خاطره_کده

۳ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۹ آبان ۹۹ ، ۱۱:۱۷
محمد هادی بیات
سه شنبه, ۲۷ آبان ۱۳۹۹، ۰۵:۴۲ ق.ظ

چقدر بزرگ شدی؟

بزرگی هرکس، به بزرگی غمشه،

ببین تو زندگیت غصۀ چیو می خوری،

همونقدر بزرگ شدی.

#توییت_کده

۰ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۲۷ آبان ۹۹ ، ۰۵:۴۲
محمد هادی بیات
شنبه, ۲۴ آبان ۱۳۹۹، ۱۲:۳۵ ب.ظ

خدایا، خوبیهای منو ببخش!

خیلی از ما ها فکر می کنیم که حتما باید یه گناه کبیره ای کرده باشیم تا بریم سراغ «توبه» و «استغفار».

حتی همین الان ممکنه با خودتون بگید: «خب مگه غیر از اینه؟!»

 

راستش باید بگم که: بله، غیر از اینه.

مرحوم آیت الله سید محمد حسن الهی طباطبایی (برادر علامه طباطبایی)، می فرمودند:

«از حسنات اعمالتان که خیال می کنید حسنه است توبه کنید، تا چه رسد به معاصی»! [1].

 

یعنی (مثلا) وقتی خواستی نماز بخونی، قبل از اینکه تکبیر بگی، به خدا بگو:

«خدایا شرمندتم، ببخشید به خاطر این نمازی که میخوام بخونم، میدونم اصلا در شأن شما نیست».

و وقتی که نمازت تموم شد، تو سجدۀ شکر بگی:

«خدایا، دیدی گفتم نمازم به درد نمی خوره، ببخش دیگه. خدایا تو به نماز پیامبرت هم نیاز نداشتی، چه برسه به این نماز درب و داغون من. این منم که بهش نیاز دارم. این منم که بهت نیاز دارم. ببخش که نمی فهمم».

 

تو دعای عرفۀ امام حسین (علیه السلام)، حضرت اینگونه به خداوند متعال خطاب میکنند:

«إِلَهِی مَنْ کَانَتْ مَحَاسِنُهُ مَسَاوِیَ، فَکَیْفَ‏ لَا یَکُونُ‏ مَسَاوِیهِ‏ مَسَاوِی‏؟

وَ مَنْ کَانَتْ حَقَائِقُهُ دَعَاوِیَ، فَکَیْفَ لَا تَکُونُ دَعَاوِیهِ دَعَاوِی‏؟» [2]:

خدایا کسی که زیبایی‌هایش زشتی بوده، پس چگونه زشتی‌هایش زشتی نباشد و کسی که حقیقت‌گویی‌هایش ادعای خالی بوده، چگونه ادعاهایش ادعا نباشد؟

 

خدایا، ببخش.

#حدیث_کده

________________________

[1] افلاکیان خاک نشین، ص 10.

[2] اقبال الاعمال، سید بن طاووس، ج1، ص 348.

۰ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۲۴ آبان ۹۹ ، ۱۲:۳۵
محمد هادی بیات
جمعه, ۲۳ آبان ۱۳۹۹، ۰۹:۴۹ ق.ظ

مرگ درمانی

دیشب با عزیزی صحبت می کردم، مطلبی بهم گفت که خیلی به دلم نشست:

 

«یه میلیاردری که ورشکست کرده و الان هیچی نداره رو تصور کن. برای اینکه اوضاع روحیش رو به راه بشه رفته پیش روانشناس، به نظرت روانشناسه از مرگ باهاش حرف می زنه؟!».

گفتم: فکر نکنم، چون با خودش میگه این الان همه چیشو از دست داده، اگه از مرگ هم براش صحبت کنم ممکنه پاک از زندگی ناامید بشه و حتی دست به خودکشی هم بزنه!

 

گفت: «حالا فرض کن شما یه گوشی موبایل داری که 10 میلیارد می ارزه. اما این گوشی قراره تا ده روز دیگه بسوزه و شمام اینو میدونی. و این گوشی دیگه به هیچ وجه قابل تعمیر هم نیست، برای همین فروختنش هم هیچ ارزشی نداره.

حالا اگر تو روز ششم تو خیابون این گوشی شما رو دزد بزنه، چه عکس العملی از خودت نشون میدی؟

قطعا اونقدرا ناراحت نمیشی و حتی شاید خنده ات هم بگیره و...

چی باعث شد که از سرقت گوشیت ناراحت نشی؟

اینکه میدونستی تا چند روز دیگه این گوشی می سوزه. این یعنی مرگ.

 

اگه آدم یقین داشته باشه که هرچی تو این دنیا داره رو یه روزی (که شاید همین امروز و فردا باشه) باید بذاره و بره، و هیچ چیز رو با خودش نمیتونه ببره، به خاطر از دست رفتن اموالش هیچوقت غمگین و افسرده و ناامید نمیشه.

پس چرا اون روانشناسه از مرگ با مریضش صحبت نمیکنه؟!

 

آیا چیزی غیر از درک عمیق مرگ می تونه اینقدر انسان رو نسبت به این قبیل مسائل آروم کنه؟!

ما واقعا به «مرگ درمانی» احتیاج داریم و این چیزیه که از روایات اسلامی هم به خوبی استفاده میشه».

#دل_کده

۱ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰ ۲۳ آبان ۹۹ ، ۰۹:۴۹
محمد هادی بیات
دوشنبه, ۱۹ آبان ۱۳۹۹، ۰۵:۲۶ ق.ظ

بی پناه

تو زندگی، هر وقت که مشکلی برامون پیش بیاد، هر وقت که بن بست بخوریم، هر وقت که احساس کنیم همه درها به رومون بسته شده، باز هم ته دلمون می گیم «خدا» هست و بهش امید داریم و دعا می کنیم و ازش می خوایم که عنایتی بکنه و گره از کارمون باز کنه.

 

اگه اون دنیا همین «خدا» ازمون رو برگردونه، اگه همین خدا بگه برو که اصلا بهت نگاهم نمی کنم، اگه بگه برو که اصلا باهات صحبتم نمی کنم، اگه همین خدا بخواد عذابمون بکنه، چی کار باید بکنیم؟!

 

«إِنَّ الَّذینَ یَشْتَرُونَ بِعَهْدِ اللَّهِ وَ أَیْمانِهِمْ ثَمَناً قَلیلاً أُولئِکَ لا خَلاقَ لَهُمْ فِی الْآخِرَةِ وَ لا یُکَلِّمُهُمُ‏ اللَّهُ وَ لا یَنْظُرُ إِلَیْهِمْ یَوْمَ الْقِیامَةِ وَ لا یُزَکِّیهِمْ وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلیم‏ٌ» [1]:
قطعاً کسانى که پیمان خدا و سوگندهایشان را [براى رسیدن به مقاصد دنیایى‏] به بهاى اندکى مى‏فروشند، براى آنان در آخرت بهره‏اى نیست؛ و خدا با آنان سخن نمى‏گوید، و در قیامت به آنان نظر [لطف و رحمت‏] نمى‏نماید، و [از گناه و آلودگى‏] پاکشان نمى‏کند؛ و براى آنان عذاب دردناکى خواهد بود.

#آیه_کده
____________________
[1] آل عمران: 77.

۱ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۱۹ آبان ۹۹ ، ۰۵:۲۶
محمد هادی بیات
يكشنبه, ۱۸ آبان ۱۳۹۹، ۱۲:۳۸ ب.ظ

دین لذّت

تصوّر خیلی ها اینه که اسلام دین «غم» و «غصه» است و اساسا با «شادی» و «لذت بردن» مخالفه.

درحالیکه اگه اسلام هدف از خلقت رو «عبادت» معرفی میکنه، راه قدرت پیدا کردن بر همین عبادت رو «لذّت بردن» میدونه!

پس اگه بگیم اسلام دینِ لذّته، بی راه نگفتیم.

 

از حضرت رضا (علیه السلام) روایت شده:

اجْتَهِدُوا أَنْ یَکُونَ زَمَانُکُمْ أَرْبَعَ سَاعَاتٍ:

تلاش کنید که زمانتون رو به چهار بخش تقسیم کنید؛

سَاعَةً مِنْهُ لِمُنَاجَاتِهِ:

زمانی برای خلوت با خدا؛

وَ سَاعَةً لِأَمْرِ الْمَعَاشِ:

زمانی برای امرار معاش؛

وَ سَاعَةً لِمُعَاشَرَةِ الْإِخْوَانِ الثِّقَاتِ وَ الَّذِینَ یُعَرِّفُونَکُمْ عُیُوبَکُمْ وَ یَخْلُصُونَ لَکُمْ فِی الْبَاطِنِ:

زمانی برای معاشرت با برادران مورد اعتماد و کسانیکه عیوب شما را به شما نشان می دهند و باطن شما را خالص می کنند؛

وَ سَاعَةً تَخْلُونَ فِیهَا لِلَذَّاتِکُمْ:

و زمانی را خالی کنید برای لذّت بردن.

(که غرضم اینجای روایت هست که می فرماید:)

وَ بِهَذِهِ السَّاعَةِ تَقْدِرُونَ عَلَى الثَّلَاثِ السَّاعَات‏... [1]:

و بواسطۀ همین ساعت (بخش مختص به لذّتهای حلال)، قدرت بر سه بخش دیگر پیدا می کنید.

(یعنی در نگاه اسلام، موتور محرّک برای عبادت خدا، امرار معاش، اصلاح اخلاقیات و...، لذّتهای حلاله؛ از هر نوعش).

پ.ن: ممکنه بعضی ها نیاز کمتری به اضافه کردن بخشی که صرفا برای لذّت بردن باشه داشته باشن، یعنی طرف از عبادت خدا لذّت می بره، از کار کردن لذّت می بره، از بودن با خانواده همینطور، از درس خوندن و...؛ این آدم مدام کیفش کوکه، لذا نیازش به بخشی که صرفا برای لذت و تفریح باشه کمتره.

#حدیث_کده

#شبهه_کده

_____________________

[1] الفقه المنسوب إلى الإمام الرضا (علیه­السلام) قرن2، ص: 337

۰ نظر موافقین ۷ مخالفین ۰ ۱۸ آبان ۹۹ ، ۱۲:۳۸
محمد هادی بیات
شنبه, ۱۷ آبان ۱۳۹۹، ۰۵:۵۱ ق.ظ

توجیه

«توجیه، گناه صغیره رو تبدیل به کبیره میکنه»

«توجیه، گناه صغیره رو تبدیل به کبیره میکنه»

«توجیه، گناه صغیره رو تبدیل به کبیره میکنه»

«توجیه، گناه صغیره رو تبدیل به کبیره میکنه»

«توجیه، گناه صغیره رو تبدیل به کبیره میکنه»

«توجیه، گناه صغیره رو تبدیل به کبیره میکنه»

«توجیه، گناه صغیره رو تبدیل به کبیره میکنه»

#توییت_کده

۰ نظر موافقین ۶ مخالفین ۱ ۱۷ آبان ۹۹ ، ۰۵:۵۱
محمد هادی بیات
چهارشنبه, ۱۴ آبان ۱۳۹۹، ۰۸:۰۵ ق.ظ

دوران پارچه نویسی (خاطره اول: اولین پارچه)

تازه اومده بودیم قدمگاه.

سوم راهنمایی بودم.

یه روز پدرم بهم گفتن: «محمد هادی، یه پارچه نویسی هست تو قدمگاه، دیدیش؟»

گفتم آره.

گفتن: «یه آگهی نوشته که به یک شاگرد نیازمندیم. نمی خوای بری شاگردش بشی؟ شمام که خطت خوبه».

اولش گفتم نه و فلان و این جور حرفا. چون تا وقتی قم بودیم، سابقه سر کار رفتن رو نداشتم، برای همینم هم خجالت می کشیدم و هم احساس میکردم کسر شأنِ که برم در مغازه و...

اما خب هم یه جورایی وقتم بهتر پُر میشد، هم تنوّع خوبی بود، هم احتمالا زود یاد میگرفتم و از همه مهمتر با خودم میگفتم بالاخره یه حقوقی هم بهم میده دیگه!

این شد که پدرم با صاحب مغازه (آقا سید حسن) صحبت کردن و با اینکه قبل از من شاگرد گرفته بود، قرار شد منم به شاگردی قبول کنه.

۰ نظر موافقین ۱۰ مخالفین ۰ ۱۴ آبان ۹۹ ، ۰۸:۰۵
محمد هادی بیات
سه شنبه, ۱۳ آبان ۱۳۹۹، ۰۶:۲۳ ق.ظ

بهتر از آنچه که فکر می کنند

مردم فقط ظاهر ما رو می بینن،

اما خودمون از باطنمون خبر داریم،

پس اگه حُسن ظاهر باعث شد که از ما تعریفی بکنن، به هیچ وجه نباید بهش دل خوش کنیم.

 

مولای متقیان بعد از اینکه افرادی در مقابل حضرتش به ستایش ایشان پرداختند، فرمودند:

«اللَّهُمَّ إِنَّکَ أَعْلَمُ بِی مِنْ نَفْسِی وَ أَنَا أَعْلَمُ بِنَفْسِی مِنْهُمْ اللَّهُمَّ اجْعَلْنِی‏ خَیْراً مِمَّا یَظُنُّونَ وَ اغْفِرْ لِی‏ مَا لَا یَعْلَمُون‏» [1]:

خدایا تو از من به خودم آگاه تری و من نیز خودم را بهتر از دیگران می شناسم! خدایا مرا بهتر از آنچه آنان گمان می کنند قرار ده و آنچه از کاستی هایم که نمی دانند را ببخش.

#حدیث_کده

____________________

[1] نهج البلاغه، حکمت 100.

۱ نظر موافقین ۶ مخالفین ۰ ۱۳ آبان ۹۹ ، ۰۶:۲۳
محمد هادی بیات
شنبه, ۱۰ آبان ۱۳۹۹، ۰۵:۴۵ ق.ظ

کدام شوخی؟

بعضیا «شوخی» می کنن تا شاد بشن،

بعضیا از بس که شادن، «شوخی» می کنن.

 

این دو حالت زمین تا آسمون با هم فرق دارن. دسته اول به سادگی ناراحت میشن و حتی موقعی که دارن میگن و میخندن، واقعا شاد نیستن و اگه تنها بشن دوباره غمگین و افسرده میشن؛ اما دستۀ دوم بالعکس؛ همیشه شاد و پرانرژی ان.

 

معمولا رزمنده ها تو جبهه از دستۀ دوم بودن،

این جور آدما تو خلوتشون یه «غم» جالبی دارن؛ چون غصۀ چیزهای بزرگی رو می خورن، امورات کوچیک دنیایی ناراحتشون نمیکنه لذا عمیقا شاد میشن و اصلا نمی تونن این شادی رو با دیگران تقسیم نکنن؛ نه اینکه بخوان شوخی کنن تا تازه حالشون یه کمی خوب بشه.

اللهم ارزقنا...

#دل_کده

۱ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰ ۱۰ آبان ۹۹ ، ۰۵:۴۵
محمد هادی بیات
جمعه, ۹ آبان ۱۳۹۹، ۰۶:۱۶ ق.ظ

شرمندۀ پدر و پدر شرمنده

معمولا هر مدرسه ای، سالی دو سه بار، والدین دانش آموزا رو دعوت میکنه؛

بعضی پدر مادرا هم هستن که خودشون گاهی به مدرسه سری می زنن و اوضاع و احوال درسی و اخلاقی بچشون رو جویا می شن.

 

یه پدری رو تصوّر کنید که از سر مهربونی و دلسوزی برای بچش، هر هفته به مدرسه سر بزنه! یا شایدم هفته ای دو بار!

انصافا مسئولین مدرسه که خسته میشن، میگن آقا چه خبرتونه اینقدر میاین و میرین! بسه دیگه.

 

حالا فرض کنید که بچۀ این پدر، دانش آموز تنبل و بی انضباطی باشه و هر بار که مدیر مدرسه دفتر نمره رو نشون این پدر داد، بندۀ خدا شرمنده شد و سرش رو پایین انداخت و خدایی نخواسته اشکش جلوی مدیر مدرسه هم دراومد.

 

از وجود نازنین امام صادق (علیه السلام) روایت شده:

«تُعْرَضُ الْأَعْمَالُ یَوْمَ الْخَمِیسِ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) وَ عَلَى الْأَئِمَّةِ (علیهم السلام)» [1]:

اعمال بندگان هر پنجشنبه بر رسول خدا و ائمه هدی عرضه میشود.

 

یعنی امام زمان هر پنجشنبه، مثل یه پدر دلسوز، از سر مهربونی، سری به مدرسۀ ما میزنن و خودمون بهتر می دونیم که شرمنده میشن یا نه...

 

مرحوم حضرت امام (ره) می فرمایند:

«توجه داشته باشید که در کارهایتان جوری نباشد که وقتی بر امام زمان (علیه السلام) عرضه شد، خدای نخواسته، آزرده بشوند و پیش ملائکة الله یک قدری سرافکنده بشوند که اینها شیعه‏ های من هستند. اینها دوستان من هستند و بر خلاف مقاصد خدا عمل کردند. رئیس یک قوم اگر قومش خلاف بکند، آن رئیس منفعل می‏شود... طوری باشد که نامه‏ ها وقتی عرضه می‏شود، ایشان را متأثر نکند... اینها را، نکند که خدای نخواسته از من و شما و سایر دوستان امام زمان (علیه السلام) یک وقت، چیزی صادر بشود که موجب افسردگی امام زمان (علیه السلام) باشد. مراقبت کنید از خودتان، پاسداری کنید از خودتان...» [2].

 

خدا نکنه که ما مصداق این شعر باشیم:

«پرونده ام برای شما درد سر شده................وضع بدم دلیل پریشانی شما»

#حدیث_کده

____________________________

[1] بصائر الدّرجات، ج1، ص 426.

[2] صحیفۀ نور، ج 12، ص 128 و 224 و ج7، ص 267.

۰ نظر موافقین ۸ مخالفین ۰ ۰۹ آبان ۹۹ ، ۰۶:۱۶
محمد هادی بیات
چهارشنبه, ۷ آبان ۱۳۹۹، ۰۶:۰۳ ب.ظ

دور برگردون

چند وقت پیش داشتیم با خانواده می رفتیم جایی که به خاطر آدرس اشتباه دادنِ بنده، یک دفعه افتادیم تو مسیر ماشینایی که تخته گاز داشتن از مشهد خارج میشدن!

هممون همون لحظه فهمیدیم که تو بد مخمصه ای افتادیم، اما باورش برامون سخت بود.

باید 40 کیلومتر می رفتیم و 40 تا هم بر میگشتیم، و تازه رسیده بودیم به مشهد و سر خونۀ اول!!

خیلی دلمون می خواست همونجا یه روزنه ای پیدا بشه بلکه بتونیم برگردیم اما نبود که نبود...

خلاصه اش که مسیر نیم ساعته رو تو دو ساعت و نیم رفتیم.

 

تو مسیر زندگی، گاهی آدم یه اشتباهی می کنه، و اتفاقا همون لحظه هم متوجه اشتباهش میشه و می خواد جبران کنه اما واقعا اون لحظه هیچ کار نمیشه کرد! باید بری تا به دور برگردون برسی. پس با حواس جمع تو جاده زندگی برونیم.

#خاطره کده

۰ نظر موافقین ۸ مخالفین ۰ ۰۷ آبان ۹۹ ، ۱۸:۰۳
محمد هادی بیات
محمد هادی بیات