آقای طاهر زاده (که قبل از انقلاب از اعضای مجاهدین خلق بود و بعد در کمیته خدمت می کرد) می گوید:
«با "لاجوردی" [رئیس زندان و دادستان تهران] از قبل [انقلاب] هم سلول بودیم و همدیگر را خوب می شناختیم. در میان [اعضای سابق] مجاهدین، غیر از من فکر نمی کنم کسی را قبول داشتند، حالا چه دلیلی داشت؟ نمی دانم، ولی می دانم که آدم باهوشی بود.
ایشان آمد و به من گفت: «چطوری داداش؟»
گفتم: «خوبم، تو چطوری؟ داری جلّادی می کنی؟»
قاه قاه خندید و گفت: «بیا می خواهم نشانت بدهم که دارم چه می کنم».
همینطور که به طرف دفترش در طبقۀ 2 یا 3 [زندان اوین] می رفتیم، چندتا دختر آمدند. صدایشان زد و گفت بیایید. آمدند جلو.
از آنها پرسید: «در اینجا کسی شما را شکنجه کرد؟»
هیچ یادم نمی رود. یکی از دختر ها که مشخص بود او را نمی شناخت، گفت: «بله. آقای لاجوردی ما را شکنجه کرد».
لاجوردی به من اشاره کرد و گفت: «این آقا را آورده ایم که لاجوردی هر کاری کرده، تنبیهش کند. حالا بگویید چه شکایتی دارید؟».
آنها حرف هایی زدند و بعد آقای لاجوردی به یکی از پاسدارها گفت آنها را ببرد [1].
حالا شما حساب کنید؛ یک چنین اخبار و گزارشاتی به آیت الله منتظری می رسید و ایشان هم بر مبنای آنها نظام و انقلاب را محکوم می کرد و هنوز هم هستند کسانی که بر مبنای سخنان او نظام را محکوم می کنند!
...
سید مهدی هاشمی [برادر داماد آیت الله منتظری که به جرائم متعددی مثل قتل و همکاری با ساواک و نگهداری اسناد طبقه بندی شده و و و در زندان بود] روی همین مسئله تکیه می کند و خطاب به ایشان می نویسد:
«همان تصوّر خامی که قبل از بازداشت بر ما ها سایه افکنده بود که حضرتعالی تا آخرین لحظه از این طیف حمایت خواهید فرمود، در ایّام بازداشت و بازجویی نیز همواره تسلّی دهندۀ بسیاری از متهمین بوده است و به همین دلیل در تلفن ها و ملاقات ها به بستگانشان القاء کرده اند که افراد تحت وحشیانه ترین شکنجه ها قرار گرفته اند، تا بلکه حضرتعالی و روح لطیف و حسّاس شما را در جهت حمایت از خود تحریک نمایند، ولی مطمئن باشید واقعیّت بر خلاف این است» [2].
...
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
[1] ویژه نامه رمز عبور1، ص82، به نقل از «در لباس مرجعیت»، ص139.
1️⃣ همه چیز در دنیای امروز سیاسی است؛ ورزش، هنر و حتی علم. مثلاََ دانشگاه ایتالیایی، واحد درسی معرفی نویسندگان روسی مثل تولستوی و داستایوفسکی را حذف کرد یا موزۀ هنر پاریس، قصد دارد نمادهای روسی را جمع کند.
2️⃣ حقوق بشر برای چشمآبیهاست، نه ملتهای دیگر. البته چشمآبی یهودی اوکراینی، نه چشمآبی مسلمان بوسنیایی!
3️⃣ دنیای امروز، دنیای موشک است. اگر موشک نداشته باشیم، صلح و آرامش را نمیتوانیم با گفتوگو به دست آوریم. در واقع بهقول خود آمریکاییها؛ «بهترین تضمین صلح، آمادگی برای جنگ است.» رفسنجانی میخواست از طریق دولت سازشکار روحانی، ما را خلع سلاح کند.
4️⃣ در جهان امروز قدرت رسانه خیلی مهم است. رسانه همزمان میتواند کودک فلسطینی و یمنی را تروریست، و کودک اوکراینی را مظلوم و ستمدیده جا بزند.
5️⃣ سازمانهای حقوق بشری دنیا، همه در خدمت صهیونیسم هستند.
6️⃣ مقاومترین مردم دنیا ایرانیها هستند که طولانیترین جنگ و شدیدترین تحریمهای خارجی را در کنار خیانت خواص داخلی بهتنهایی تحمل کردند.
7️⃣ جمهوری اسلامی ایران مستقلترین سیاست را دارد. آنوقت که غربیها و کل دنیا به دروغ شعار میدادند که «ورزش سیاسی نیست»، ایران از مبارزه با اشغالگران کودککش خودداری میکرد.
8️⃣ وجود یک رهبر فرزانه، شجاع و حکیم که از هیچ قدرتی جز خدا نمیترسد چقدر برای نجات یک ملت در جهان دروغگو و قلدر امروز لازم و حیاتی است.
🔹️جنگ اوکراین چه قضایای مهم و ثابتنشدهای را دربارۀ دورویی غربیها و استانداردهای دوگانۀ آنها برای جهانیان اثبات کرد!
... مهربانی و خوش رفتاری و نیکوئی با رعیّت را در دل خود جای ده و مبادا نسبت به ایشان چون جانور درّنده بوده و خوردنِشان را غنیمت دانی که آنان دو دسته اند: یا با تو برادر دینی اند یا در آفرینش مانند تو هستند!
و یا در آخرین وصایای خودشون بعد از ضربت خوردن توسط ابن ملجم ملعون، خطاب به امام حسن و امام حسین (علیهما السلام) می فرماید:
«... کُونا لِلظّالمِ خَصماً و لِلمَظلُومِ عَوناً...» [2]:
دشمنِ ظالم و یاری کنندۀ مظلوم باشید!
این مظلوم هر کسی بود، بود!
هر رنگ و نژادی که داشت، داشت!
هر جای دنیا که بود، بود!
هر دین و مذهبی که داشت، داشت! و...
نسبت به ظالم هم همینطور!
چقدر از وادی اسلام و تشیّع دور اند، کسانی که دَم از اهل بیت (علیهم السلام) می زنند، اما هیچ مشکلی با ابَر ظالمین عالَم ندارند و آه مظلومین تکونشون نمی ده!
مگر ما نمی گوئیم که خلفای جور، غاصبِ مقام ائمه ی ما بودند؟ غاصب کدام مقامشان بودند؟ غاصب علم آنها که نبودند؛ علم امام را که نمی شود غصب کرد...، غاصب تقوای ائمه که نبودند؛ غاصب سِمت و منصب معنوی و روحانی آنها که نبودند؛ پس غاصب چه بودند؟ غاصب حکومت آنها بودند.
پس امام (علیه السلام) علاوه بر اینکه یک رهبر مسلکی است...، یک حاکم سیاسی هم هست؛ منتها هم در مقام رهبریِ فکری و مسلکی و هم در مقام رهبریِ سیاسی، نگذاشته اند که او آنچه باید و خدا می خواهد انجام بدهد؛ یعنی نگذاشته اند که آزادانه طرز فکر اسلامی را آن چنان که او میداند و می فهمد، به مردم دنیا و جلوتر از همه، به مردم جامعه ی اسلامی برساند.
برشی از کتاب، حماسه ی امام سجاد (علیه السلام)، مقام معظم رهبری، ص 88 - 89.
وقتی «سید محمد خاتمی»، «میر حسین موسوی»، «حسن روحانی»، «عبدالناصر همّتی» و «محسن مهر علیزاده» از آزادی های اجتماعی و حقوق زنان و حجاب و تعامل با دنیا (بخوانید غرب وحشی) و این چیزها صحبت می کنند، طبیعیه که قشر مرفّه بی درد (که عمدتا رابطۀ خوبی هم با مذهب ندارن) ازشون حمایت کنن؛
و همینطور تا حدّی طبیعیه که قشر خاکستریِ ظاهر بینِ دوستدار آزادی و بی بند و باری هم از این جریان حمایت کنن!
اما چیزی که خیلی خیلی عجیبه، حمایت مقدّس نماها از این جریانِ به اصطلاح اصلاحاته!
کسی که سالی چندبار کربلا می ره، به شدت مقیّد به حجابه، روضه هفتِگیش ترک نمیشه، محرم و صفر لباس مشکیش رو در نمیاره، روز عاشورا قمه هم می زنه، خودش رو از عالَم و آدم اهل بیتی تر می دونه و و و...
بابا تو که دیگه دنبال آزادی و بی بند و باری و شعارهایی که اینا میدن نیستی! تو چرا بهشون رأی می دی؟؟
واقعا چرا؟؟؟
یکی از عمده دلایلی که این جماعت به طیف اصلاح طلب رأی میدن، به خاطر ضدیّت با نظام اسلامیه!!
یعنی این آدم به یه دلیلی با نظام مشکل داره،
مثلا با شخص حضرت آقا مشکل داره، چون آقا مخالف قمه زنی هستن، چون آقا حامی جدّی وحدت فرقه های اسلامی هستن و...
یا مثلا بنا به اعتقاداتشون از اساس قیام های قبل از ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) رو باطل می دونن و معتقدن حضرت باید بیان و خودشون امورات رو درست کنن!! (که در جای خودش مفصل بطلان این عقاید اثبات شده).
این عزیزان هنوز نفهمیدن در تنها کشور شیعۀ جهان زندگی می کنن و اگر در امنیت و آرامش هستند و اگر چادر از سر ناموسشون بر نمیدارن، به برکت همین انقلاب و خون شهداست، که هیچ وقت حاضر نشدن بهش خدمتی بکنن و باری رو از روی دوشش بردارن و همیشه بی انصافانه منتقد بودن و هستن و معلوم نیست این بار به کی رأی میدن و یا اصلا رأی میدن!!!
به شمایی که اینطوری فکر می کنی دارم میگم:
وقتی می بینی داعشِ ساخت وهابیت از اصلاحات حمایت می کنه،
وقتی می بینی اصلاحات دم از سازش با وهابیت (آل سعود) می زنه،
وقتی می بینی اصلاحات با اسرائیل کودک کش سر دشمنی نداره،
وقتی می بینی رسانه های کفّار از اصلاحات حمایت می کنن،
چرا باز هم از این جماعت حمایت می کنی؟؟؟؟؟
تو چه جور مقدّسی هستی؟!
این بینش عمیق و بصیرت رو از کجا آوردی؟!
پیغمبر و امام دین و مذهب تو کیه؟!
این چه وضع دین داری کردنه؟!
خواهش می کنم این کلیپ رو ببینید، بعد هرچه خواستید بکنید و بدانید که در قیامت در قبال رأی دادن و ندادن مسئولین:
یه زمانی، خانواده اصلی ترین جایی بود که بچه توش تربیت می شد...
بعدا که مدرسه به وجود اومد، بخش زیادی از مسائل تربیتی، به عهده اون گذاشته شد...
در دورۀ فعلی که عصر فنّاوری اطلاعاته، شاید بشه گفت رسانه بیشترین نقش رو در تربیت فرزند داره، تا جاییکه خیلی از پدرها و مادرها، چون حال و حوصله سر و کله زدن و وقت گذاشتن برای بچه رو ندران، از همون سنین پایین، اون رو با رسانه سرگرم می کنند!
از تماشای بی رویه تلوزیون گرفته تا بازیهای کامپیوتری و موبایلی تا سرگردانی در اینترنت و شبکه های اجتماعی و...
تا پیش از کرونا، همراه داشتن موبایل در مدارس ممنوع بود، اما حالا همه چیز به همین موبایل بستگی داره، چون همون مدارس تمام برنامه های خودشون رو بالإجبار در فضای مجازی برگزار می کنند و والدینی که به نحوی کودک و نوجوان خودشون رو تا اون موقع تونسته بودن مدیریت و هدایت کنن، ناگهان مجبور به رها کردنش در فضای مجازی شدن!
و دولتی که تا کنون ثابت کرده منافع ملّی و رشد فرزندان ایران اصلا براش مهم نیست ـ بلکه حتی قصد ضربه زدن هم داره ـ به نفعشه که کرونا ادامه پیدا بکنه (هم برای توجیه عملکرد به شدّت ضعیف خودش در پایان دولت به بهانه درگیر بودن کشور با کرونا، هم برای منحرف کردن افکار عمومی از بسیاری از مطالبات به حقّ خود، هم به خاطر محروم کردن مردم از شرکت در اجتماعات سازنده و روشنگرانه ای مثل نماز جمعه، هیئات، مساجد و...) طبیعیه که دلش برای نظام آموزشی کشور نمی سوزه و با اینکه می تونه با رعایت پروتکلهای بهداشتی و یا دو شیفته کردن مدارس و...، اقدام به بازگشایی اونها بکنه، ترجیح میده که بچه های مردم در فضای مجازی سرگردان باقی بمونن! فضایی که حقیقتا به قتلگاه کودک و نوجوان بدل شده است!!!
برگردیم به ابتدای بحث.
اینکه مدرسه شریک خانواده در تربیت فرزند شد، یه زمانی واقعا تهدید بود (مثل دوران طاغوت علی الخصوص پهلوی اوّل)، اما بعدها به فرصتی بسیار خوب تبدیل شد (همچون مدارس تیزهوشان، نمونه دولتی، مدارس قرآنی و مذهبی و و و)
حالا رسانه هم شریک خانواده در تربیت فرزند شده، و تا الان تقریبا میشه گفت جنبه تهدیدش بیش از فرصتش بوده.
این ما هستیم که با تولید محتوا (در هر قالبی) باید رسانه رو تقویت کنیم و اون رو از قتلگاه به پرورشگاه بدل کنیم و هم اینکه به فرزندان خودمون آگاهی های لازم در مواجهه با خطرات این فضا رو بدیم و طبیعتا قبلش باید خودمون سواد رسانه ای لازم در این زمینه رو داشته باشیم...