محمد هادی بیات

بی دستِ کربلا، دستِ مرا بگیر...

۳ مطلب در مرداد ۱۴۰۰ ثبت شده است

پنجشنبه, ۱۴ مرداد ۱۴۰۰، ۰۹:۱۷ ب.ظ

فقط همین یکبار!!!

اگه ما تجربۀ انجام یک کار بد و زشت رو نداشته باشیم (مثلا تاحالا سمت مواد مخدّر نرفته باشیم، تا حالا دزدی نکرده باشیم و سر کسی کلاه نذاشته باشیم و کارهای خیلی بدتر از اینها)؛ بعد یه نفر از ما بخواد که فقط یکبار، (تأکید می کنم: فقطِ فقط یکبار) این کار رو انجام بدیم، آیا حرفش رو قبول می کنیم؟؟!

قطعا نه!

چرا؟

چون ممکنه همون یکبار هم، اثرات بسیار بسیار بدی روی جسم و روح ما بذاره که هیچوقت نشه جبرانش کرد.

شاید همون یکبار باعث بشه که از اون کار بد خوشمون بیاد و مزۀ نداشته اش بره زیر زبونمون و دیگه به این سادگی نتونیم ترکش کنیم.

...

از معصوم (علیه السلام) روایت شده: «الشَّرَةُ رَأْسُ‏ کُلِ‏ شَرٍّ» [1].

یک دنیا حرف توی همین روایت کوچیک هست...

منتها قبل از توضیح روایت، توجّهتون رو به این مسئلۀ «صَرفی» جلب می کنم:

یکی از انواع «مصدر» در زبان عربی، «مصدر مَرَّة» است که دلالت بر یکبار انجام شدن کار می کنه و یکی از اوزان اون «فَعلَة» هست، مثل: «نَظرَة» (یکبار نگاه کردن)، «ضَربَة» (یک ضربه).

 

کلمۀ «الشَّرّة» در روایت مذکور از مادۀ «ش ر ر» به معنای «بدی»؛ مصدر مرّة است.

بنابراین، معنای روایت اینطور میشه: «یکبار بدی کردن، رأس و ریشۀ تمام بدی هاست».

 

به گناهانی که دیگه برات عادی شده و خیلی از ارتکابشون اذیت نمیشی یه نگاه بنداز!

چی شد که برات عادی شد؟

غیر از اینه که هر بار انجامش دادی با خودت گفتی «همین یه بار»؟

حالا به جایی رسیده که دیگه از ارتکابش خیلی احساس گناه نمی کنی!

دفعۀ اولی که این گناه رو کردی همین حس رو داشتی؟! یا حالت خیلی فرق می کرد؟!

یاد اون ضرب المثل معروف افتادم که میگه: «قطره قطره جمع گردد وانگهی دریا شود».

کاش می شد هیچ وقت مرتکب هیچ گناهی نمی شدیم.

 

راستی، یادتونه که همۀ ما یه روزی «معصوم» بودیم؟!

هنوز مکلَّف نبودیم و هییییچ گناهی در پروندۀ اعمالمون نبود!!

پاکِ پاکِ پاک بودیم.

اون «عصمت» رو ما با «اولین گناهمون» از دست دادیم و دیگه هیچ وقت نمی تونیم به دستش بیاریم!!

«اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِیَ‏ الذُّنُوبَ‏ الَّتِی‏ تَهْتِکُ‏ الْعِصَم‏» [2].

 

#حدیث_کده

___________________

[1]: عیون الحکم و المواعظ، ص45.

[2]: مصباح المتهجّد، ج2، ص844، دعای کمیل.

۲ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰ ۱۴ مرداد ۰۰ ، ۲۱:۱۷
محمد هادی بیات
چهارشنبه, ۱۳ مرداد ۱۴۰۰، ۰۶:۵۵ ق.ظ

هنر...

خوش برخورد بودن با کسانی که هر از چند گاهی با اونها مواجه می شیم و از قضا یک مقدار رودربایستی هم باهاشون داریم، اصلا هنر نیست.

هنر، خوش برخورد بودن با کسانیه که همیشه باهاشون در ارتباطیم...

اللهم ارزقنا...

#خانواده_کده

#توییت_کده

۲ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰ ۱۳ مرداد ۰۰ ، ۰۶:۵۵
محمد هادی بیات
يكشنبه, ۱۰ مرداد ۱۴۰۰، ۰۸:۲۶ ب.ظ

حراجستون

تو صف نونوایی واستاده بودم.

روی دیوار، اطلاعیه ای از مسجد «حضرت اباالفضل» (علیه السلام) و برنامه های تابستانی برای بچه ها و کمک های مؤمنانه به فقراء و... زده بود.

از آقای جلوی خودم پرسیدم آقا این مسجد کجاست؟

با حالت غیر مطمئن آدرس داد، طوری که منم مطمئن نشدم که مسجد واقعا اونجا باشه.

یه آقا پسر سوم یا چهارم ابتدایی از پشت سرم گفت مسجد آخر همین خیابون سمت راسته.

بعد به اسم یکی از خادمین افتخاری مسجد که انتهای آگهی خورده بود اشاره کرد و گفت: «اینم صاحبکارمه».

گفتم صاحب کارته؟!

گفت آره، و به سوپرمارکتی «حرّاجستون» اون سمت خیابون اشاره کرد که یه پیرمردی هم دم درش، روی چهارپایه نشسته بود.

بهش گفتم تو کلاسای مسجدم شرکت می کنی؟

گفت: نه بابا، وقت نمیشه! فقط برای نماز میرم مسجد.

 

خیلی خوشم اومد.

قطعا بچه ای که تو این سن، سر کار میره با عمق وجودش درک می کنه که «کار عار نیست» و در آینده به هر دری نمی زنه که حتما یه شغل پشت میزی داشته باشه.

#خاطره_کده

۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۱۰ مرداد ۰۰ ، ۲۰:۲۶
محمد هادی بیات
محمد هادی بیات