شیطان دشمن دیرینۀ و قسم خوردۀ انسان است و همّ و غمّی جز گمراه کردن او نداشته و ندارد، لذا از هر حربه ای و فرصتی به این منظور، نهایت سوء استفاده را می کند. لکن در برخی شرایط مکانی یا زمانی، فعالیتش به طرز چشم گیری مضاعف میشود.
خلوت با نامحرم، از بهترین مکانهایی است که شیطان میتواند زهر خود را بریزد [1].
تنهایی هم مکان مناسب دیگری برای اوست؛ جایی که ـ به حسب ظاهر ـ کسی انسان را نمی بیند، راحت تر می تواند او را وسوسه کند [2].
و از همۀ اینها خطرناکتر و سهمگین تر، لحظۀ احتضار (جان دادن) است، که شدیدترین حملاتش را به انسان انجام می دهد [3].
چرا که پس از آن دیگر دست شیطان کوتاه می شود و اگر محتضَر موحّد از دنیا برود، دیگر کار از کار گذشته و تمام زحماتش بر باد می رود، لذا تمام همّتش را صرف اغوای او می کند.
می توان این حالت را به ماه شعبان تشبیه کرد. یعنی از آنجا که دست شیاطین در ماه رمضان بسته خواهد شد و دیگر توانایی گمراه کردن انسان را نخواهند داشت، ماه رمضان به منزلۀ همان عالم پس از مرگ است که دیگر زمان اغوای آدمیان نیست، و شعبان به مثابۀ همان لحظۀ احتضار و آخرین فرصت برای ضربه زدن و هلاکت انسان است، لذا حملات شیطان در این ماه فوق العاده سنگین می شود.
و این مطلبی است که به خوبی از روایات استفاده می شود:
«...همانا پروردگار شما در این ماه درهای بهشت خود را گشوده و عرضه کرده است بر شما قصرها و خیرات آن را به ارزان ترین قیمت و آسان ترین کارها، پس بخرید آنرا. و عرضه کرده است برای شما ابلیس لعین شعبه های شرور و بلای خود را...
چون روز اول شعبان فرا رسد، ابلیس لشکر خود را در اطراف زمین و آفاق آن پراکنده کرده و به ایشان می گوید: در کشیدن بعضی بندگان خدا به سوی خود در این روز تلاش کنید، و به درستی که خدای عزّ و جلّ ملائکه را در اطراف زمین و آفاق آن پراکنده کرده و به ایشان می فرماید: به راستی بندگان مرا نگاه دارید و ارشادشان کنید...» [4].
بنابراین یکی از دلایل نامیده شدن این ماه عزیز به «شعبان»، همین است که در این ماه برای آخرین بار در طول سال، دو گروهِ جنود خداوند رحمان و جنود ابلیس لعین در برابر یکدیگر صف آرایی می کنند.
پس اگر خداوند متعال به ما توفیق داد که در ماه رجب به او نزدیکتر شویم، مبادا مغرور بشویم، که هنوز تازه اول راه است و دشمن خود را برای حملات سنگین تر آماده می کند.
#پرونده_ویژه
#ماه_شعبان
_______________________
[1] مستدرک الوسائل، ج14، ص266.
[2] الکافی، ج13، ص252.
[3] من لایحضره الفقیه، ج1، ص133.
[4] التفسیر العسکری (علیه السّلام)، ص637 و 645.