محمدهادی بیات

بی دستِ کربلا، دستِ مرا بگیر...

جمعه, ۲۵ آذر ۱۴۰۱، ۰۱:۰۳ ب.ظ

نمی خوای تمومش کنی؟!

گفتم: «خوبه که این چیزا رو می دونی و بازم...؛ البته همتون همینجوری هستین. نمی خوای تمومش کنی؟ نمی خوای قبول کنی که اشتباه کردین؟»

گفت: «نمی دونم! بقیّه رو نمیدونم، امّا خودمو میگم: سخته به کسی که پاهاش تاول زده و راه زیادی اومده بگی مسیرتو اشتباه اومدی و باید برگردی».

...

برشی از کتاب «کف خیابون2»، ص123

#برش_کده

۱ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۲۵ آذر ۰۱ ، ۱۳:۰۳
محمد هادی بیات
سه شنبه, ۲۲ آذر ۱۴۰۱، ۰۱:۰۳ ب.ظ

امسال نمی خواین برین؟

ـ سلام هادی آقا.

+ علیک سلام سیّد جان.

ـ «نگین شکسته» رفتین؟

(تئاتری فاخر در ایّام فاطمیه)

+ امسال نه، قبلا رفتم.

ـ امسال نمی خواین برین؟

+ شاید با خانواده رفتیم.

ـ اگه خواستین برین بگین تا براتون بلیط هماهنگ کنم.

+ نه نیازی نیست، خودم می تونم.

ـ چون امسال بنده از خادمین اونجا هستم!

+ خدا قبول کنه. متشکرم.

...

...

...

#خاطره_کده

۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۲ آذر ۰۱ ، ۱۳:۰۳
محمد هادی بیات
يكشنبه, ۲۰ آذر ۱۴۰۱، ۰۱:۲۶ ب.ظ

لطفا جای خالی را...

دوران مدرسه یه سؤالاتی تو امتحانات میومد که بهش می گفتیم «جاخالی».

میگفت: لطفا جای خالی را با کلمۀ مناسب پر کنید.

تو این سؤال، یه درس خیلی جالب نهفته است!

...

از ما دوتا کار می خواد انجام بدیم:

اوّلا: جای خالی رو پر کنیم.

ثانیا: او چیزی که داریم باهاش جای خالی رو پر می کنیم «مناسب» باشه!

باید درست پر کنی. هر پر کردنی فایده نداره.

...

خدایا، کمک کن جاهای خالی زندگی رو درست پیدا کنیم و خوب پُرشون کنیم.

خدایا، کمک کن وقتمون رو صرف کاری کنیم که جاش خالی بوده و کسی به خوبی ما از پَس پُر کردنش بر نمیومده!

#دل_کده

۲ نظر موافقین ۶ مخالفین ۰ ۲۰ آذر ۰۱ ، ۱۳:۲۶
محمد هادی بیات
شنبه, ۱۹ آذر ۱۴۰۱، ۰۳:۵۲ ب.ظ

می فهمی دخترم؟

ـ بیست سال قبل توی یه کنفرانس یه سخنرانی داشتم. اون روز، بعد از تموم شدن حرفای من، حضّار همین قدر با شور و حرارت برای من دست زدن و تشویق کردن...

ـ خیلی خوبه.

ـ امّا اون روز من دقیقا برعکسِ حرفایی رو که امروز «هروه» زد ثابت کرده بودم...

ـ ...

ـ بیست سال با تئوریام کنفرانس دادم و برام دست زدن... و امروز هروه خلاف اون حرفا رو ثابت می کنه و براش همون قدر دست می زنن...

ـ ...

ـ «حضّار» کارشون دست زدنه... این تویی که باید بدون زندگیت رو داری وقف چی می کنی...

ـ ...

ـ می فهمی دخترم؟... این مهم ترین درس زندگی من بود.

ـ ...

برشی از کتاب «خاطرات سفیر»، ص162

وبلاگ نوشته های جذّاب یه دانشجوی فرنگ رفته.

خوندن این کتاب رو به همۀ نوجَوون ها و جَوون های مملکتم پیشنهاد می کنم، مخصوصا «دخترخانم ها».

فوائد خوندن این کتاب واقعا یکی دوتا نیست. خودتون بخونید، متوجّه می شین :)

۲ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۱۹ آذر ۰۱ ، ۱۵:۵۲
محمد هادی بیات
پنجشنبه, ۱۷ آذر ۱۴۰۱، ۰۹:۴۷ ق.ظ

به بهانه روز جُوییدن دانش

⬛️ شهادت حضرت صدیقۀ طاهرا (سلام الله علیها) رو تسلیت عرض می کنم.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

این مطلب رو دیروز در کانال شخصی منتشر کردم و با تأخیر در اینجا هم منتشر می کنم:

 

🔸 خب، امروز (16 آذر) روز «دانشجو» هست.
🔻 روز کسانی که جویای دانشن و سر از پا نمیشناسن که از هر جایی پیداش کنن!

⁉️ فقط نمیدونم (خیلیهاشون) کِی و کجا دنبالشن؟!

 

▫️ مثلا دیروز و امروز یکی از اساتید با یک ربع تأخیر اومد سر کلاس.
▫️ و تو اون یک ربع دست هیچ کسی کتاب ندیدم!

▪️ یا داشتن با هم حرف می زدن (مدیونید فکر کنید حرفای بیخود می زدن!)
▪️ یا سرشون تو گوشی بود (مدیونید فکر کنید تو مجازی پرسه می زدن!).
▪️ و یا تو افق محو شده بودن (و مدیونید فکر کنید...).

 

💠 حضرت آقا میگن:
«جوانان، پیران، مردان، زنان، شهری ها، روستایی ها و هر کسی که با کتاب می تواند ارتباط بر قرار کند، باید کتاب را در جیبش داشته باشد و تا یک جا بیکار نشست، مثل اتوبوس، تاکسی، مطب پزشک، اداره، درِ دکان، وقتی مشتری نیست، در خانه به هنگام اوقات فراغت، کتاب را در بیاورد و بخواند...
بنده خودم دوره های 20 و چند جلدی کتاب ها را در همین فاصله های ده دقیقه، بیست دقیقه، یک ربع ساعت خوانده ام!...»

(من و کتاب، ص93)

 

خب، باید بگم «آقاجان!» چه توقّعاتی دارید شما!
وضع دانشجوها و طلبه ها اینه!
از غیر محصّلین و کاسب بازار و خانم خونه دار چه توقّعی دارید!!

البته توقّعتون کاملا بجاست!
ما خیلی پَرت تشریف داریم.

🌺 «دانش جو»؛ روزت مبارک.

#دل_کده

۱ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۱۷ آذر ۰۱ ، ۰۹:۴۷
محمد هادی بیات
يكشنبه, ۱۳ آذر ۱۴۰۱، ۰۳:۱۸ ب.ظ

فصل های دوست داشتنی

تو خیابون وایستاده بودم؛

درختچه ای در نزدیکیم، بد جوری به خودش می لرزید!

نه تنها برگهاش در حال ریختن بود، بلکه شاخه های ریزش هم به زمین می افتاد!

تند و تند!

اینجوری اش رو ندیده بودم.

انگار که یکدفعه سردش شده باشه و...

 

پاییز و زمستون عجب فصلهای عجیب و دوست داشتنی ای هستن.

خیلی زود شب میشه و دیر صبح.

به قول بنده خدا: الآن یه جوریه که 10 شب وقتی به ساعت نگاه می کنی هنوز 7 شبه :)

شبم که مایۀ آرامشه!

...

 

لحظات احتضار طبیعت و جون دادنش رو به چشم میشه دید و بخوای و نخوای یاد «مرگ» هم میفتی.

هوا هم که گرفتگی خاصّ خودش رو داره.

 

اگه کسی شب زود خوابیده باشه، نمی تونه اصلا سحر پا نشه!

اگه کسی هم دیر خوابیده باشه، راحت می تونه نماز صبحش رو داخل وقت بخونه!

این ایّام قضا کردن نماز صبح خودش هنری لازم داره!

 

خانم های شل حجاب و بد حجاب هم از زور سرما هم که شده یه مقدار بیشتر خودشون رو می پوشونن و به امنیت روانی جامعه آسیب کمتری وارد می کنن. خدا خیرشون بده.

 

کلاّ پاییز و زمستون، چند هیچ از بهار و تابستون جلو اَن :)

 

#دل_کده

۱ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۱۳ آذر ۰۱ ، ۱۵:۱۸
محمد هادی بیات
پنجشنبه, ۳۱ شهریور ۱۴۰۱، ۰۸:۳۰ ق.ظ

مهاجر سرزمین آفتاب

همسرم برای آموزش هیچ کاری تعجیلی نداشت؛ صبور بود و با حوصله. این شکیبایی در یاد دادن آداب و اعمال دین اسلام هم وجود داشت. سعی می کرد با صبوری و خونسردی و به تدریج مرا با اسلام آشنا کند.

برای من مهمتر از عقیدۀ او، خود او و اعمال و رفتار و صداقتش بود.

اصلا تمام محبّت من برای پذیرش دین اسلام او بود؛ او که هرچه زمان می گذشت به شدّت شیفته اش می شدم.

مهربانی، ادب، تواضع و احترام و اظهار عشق به همسر در او موج می زد.

من ترکیب این فضایل انسانی پسندیده را حاصل عمل به اسلام می دیدم و سپس مشتاق می شدم بیشتر و بیشتر از اسلام بشنوم و بیاموزم.

برشی از کتاب «مهاجر سرزمین آفتاب»، خاطرات کونیکو یامامورا (سبا بابایی) یگانه مادر شهید ژاپنی در ایران؛ ص73 - 74

پ.ن: شخصیت همسر خانم یامامورا؛ جناب آقای بابایی اگر جذابیّتش بیشتر از این خانم ژاپنی نباشه کمتر نیست...

#برش_کده

۰ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۳۱ شهریور ۰۱ ، ۰۸:۳۰
محمد هادی بیات
سه شنبه, ۲۹ شهریور ۱۴۰۱، ۰۷:۲۱ ق.ظ

راه واقعا راست

خدایا ما را به راه راست هدایت کن؛

راهی که واقعا راسته؛

نه راهی که ما تصوّر می کنیم راسته!

#توییت_کده

۱ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰ ۲۹ شهریور ۰۱ ، ۰۷:۲۱
محمد هادی بیات
جمعه, ۱۱ شهریور ۱۴۰۱، ۱۱:۵۹ ق.ظ

کشیدن دندون بدون بی حسی

آیت الله جوادی آملی در جمع شاگرداش فرمود:

لحظۀ جون دادن مثل کشیدن دندونه؛ اگه بی حش نباشه، دردی تمام بدن رو فرا می گیره که قابل تحمّل نیست، چون این دندون هنوز تعلّق داره به بدن.

حالت جون دادن برای کسی که تعلّق به دنیا داره این شکلیه، اونم نسبت به کلّ بدن نه فقط دندون. انگار از همه جای بدن، بدون زدن آمپول بی حسی، می خوان تیکه ای رو جدا کنن.

امّا اگه کسی به مال دنیا و امور دنیوی وابستگی نداشته باشه و به دنیا عادت نکرده باشه، خیلی راحت پرواز می کنه و می ره و راحت می شه. انگار پوستین آهنین جسد رو از خودش جدا کرده. سبک میشه، خیلی سبک...

برشی از کتاب «سلام بر میّت»، ص 73

#برش_کده

۰ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۱۱ شهریور ۰۱ ، ۱۱:۵۹
محمد هادی بیات
چهارشنبه, ۹ شهریور ۱۴۰۱، ۱۰:۲۵ ب.ظ

آب کوچولو

آب رفته بود و حسینِ یک سال و نه ماهه تشنه اش بود.

هی با بهانه و گریه و می گفت: آب کوچولو؛ آب کوچولو...

باباش شیر آبو باز می کرد و می گفت: نِگا، آب قطعه...

اونم اصلا نمی فهمید و با گریۀ شدید تر هِی می گفت: آب کوچولو...

سماور آبجوش داشت؛

براش ریختن تو استکان و گذاشتن که خنک بشه.

باباش بغلش کرد و راهش برد و می گفت الآن آب خنک میشه...

امّا گریه و آب کوچولو گفتن همچنان ادامه داشت...

...

صلّی الله علیک یا أبا عبد الله...

#خاطره_کده

۰ نظر موافقین ۶ مخالفین ۰ ۰۹ شهریور ۰۱ ، ۲۲:۲۵
محمد هادی بیات
دوشنبه, ۷ شهریور ۱۴۰۱، ۰۶:۲۶ ق.ظ

تصویری صحیح از گناه و توبه

برای اینکه به درستی توبه کنیم باید حقیقت گناه را به درستی بشناسیم. گاهی فکر می کنیم گناه کاری است که خدا بندگان را از آن منع فرموده و چون امر فرموده، این کار نام گناه به خود گرفته است. پس از ارتکاب گناه هم می گوییم خدایا ببخش و خدا هم اگر دلش بخواهد و اراده اش تعلّق بگیرد می بخشد؛

امّا گناه معنای عمیق تری از این دارد. کارهایی که خداوند نهی فرموده، تعارف و قرار داد نیست؛ بلکه هر کدام در وجود انسان اثر سوئی باقی می گذارد. در حقیقت گناه، کاری است که قلب انسان را تیره کرده و وجودش شخص را درگیر می کند و به این دلیل است که خدا آن را منع فرموده است.

غذای مسموم یا ویروسی که وارد بدن می شود اثری واقعی بر جسم می گذارد، گناه نیز همین اثر منفی را بر نفس می گذارد و مانند جراحتی است که بر روح وارد می شود.

در مقابل، توبه تحوّلی واقعی در وجود انسان است که آثار پلیدی را که در نفس ظاهر شده پاک می کند و مانند مرهم جراحت روح را التیام می بخشد. لذا هرچه گناه بزرگتر باشد، توبۀ از آن هم باید بزرگتر و شدیدتر باشد...

البته بسیاری از کارهای خیر وجود دارند که نامشان توبه نیست امّا خود به خود گناهان را می شویند. ممکن است ناخودآگاه در حقّ کسی ظلمی کرده باشید و کدورتی در نفستان حاصل شود، اما بعدا به کسی انفاق یا ایثار می کنید و او شاد می شود و همین شادی، کدورت و گناه قبلی شما را از بین می برد...

برشی از کتاب «دریای بی کران؛ تبیین گام به گام سیر و سلوک الی الله برای جوانان. ص 74 - 75.

#برش_کده

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ شهریور ۰۱ ، ۰۶:۲۶
محمد هادی بیات
دوشنبه, ۷ شهریور ۱۴۰۱، ۰۶:۰۱ ق.ظ

خدایا ببخش (6)

اللَّهُمَ‏ إِنِّی‏ أَسْتَغْفِرُکَ‏ لِکُلِ‏ ذَنْبٍ... احْتَجَبْتُ فِیهِ مِنَ النَّاسِ بِسِتْرِکَ

خداوندا، بر من ببخش هر گناهی را که با پرده پوشی تو در آن گناه از مردم پنهان ماندم


أَوِ اتَّکَلْتُ فِیهِ عِنْدَ خَوْفِی مِنْهُ عَلَى أَنَاتِکَ

یا با وجود هراسم از گناه، هنگام ارتکاب آن بر صبر و درنگ تو تکیه کردم


وَ وَثِقْتُ مِنْ سَطْوَتِکَ عَلَیَّ فِیهِ بِحِلْمِکَ

و از خشم تو بر خودم، به بردباری ات اعتماد کرده ام


وَ عَوَّلْتُ فِیهِ عَلَى کَرَمِ عَفْوِک‏َ

و آن را بر عفو کریمانه ات واگذار نمودم

#پرونده_ویژه

#خدایا_ببخش

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۷ شهریور ۰۱ ، ۰۶:۰۱
محمد هادی بیات
محمدهادی بیات