محمدهادی بیات

بی دستِ کربلا، دستِ مرا بگیر...

چهارشنبه, ۱۲ مرداد ۱۴۰۱، ۰۵:۵۵ ق.ظ

نعمت معمولی بودن

در بخشی از مستند «نیم متر کمتر»، که به مشکلات انسان های «کوتاه قامت» می پردازه؛ یکی از این عزیزان میگه:

... وقتی که متوجه میشی تو برای زندگی معمولی داشتن اول به دیگران باید ثابت کنی که معمولی هستی.
یعنی یک مرحله عقب تر از آدمهای معمولی!

اما داستان اثبات معمولی بودن از خودت شروع می شه؛
درست وقتی که قبول می کنی یه آدم معمولی هستی و عین بقیه زندگی می کنی...

#دل_کده

۰ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۱۲ مرداد ۰۱ ، ۰۵:۵۵
محمد هادی بیات
سه شنبه, ۱۱ مرداد ۱۴۰۱، ۰۶:۳۲ ق.ظ

خدایا ببخش (2)

«اللَّهُمَّ نِعْمَ الْإِلَهُ أَنْتَ وَ نِعْمَ الرَّبُّ أَنْتَ وَ بِئْسَ الْمَرْبُوبُ أَنَا»:

خداوندا، چه معبود و پروردگار خوبی هستی تو، و من چه بد پرورش یافته ای هستم!

 

«وَ نِعْمَ الْمَوْلَى أَنْتَ وَ بِئْسَ الْعَبْدُ أَنَا»:

و چه خوب مولا [و سرپرستی] هستی تو و چه بد بنده ای هستم من!

 

«وَ نِعْمَ الْمَالِکُ أنْتَ وَ بِئْسَ الْمَمْلُوکُ أنا»:

و چه خوب مالکی هستی تو و من چه مملوک بدی هستم!

#پرونده_ویژه

#خدایا_ببخش

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۱ مرداد ۰۱ ، ۰۶:۳۲
محمد هادی بیات
دوشنبه, ۱۰ مرداد ۱۴۰۱، ۰۹:۳۵ ق.ظ

همه، تو یه تیمیم!

مطلب زیر بسیار بسیار حیاتی است.

پیشنهاد می کنم از دست ندهید!

______________________________

توسعۀ «مَن» و جایگاه آن در کمال انسان:

انسان توانایی ها و استعدادهای بالقوّۀ عظیمی دارد که اغلب نهفته هستند و تنها برای عدّۀ معدودی آشکار می شوند و افراد اندکی از همین دسته، بعد از شناخت این استعدادها، آنها را شکوفا کرده و از این توانایی های عظیم استفاده می کنند.

بسیاری از این استعدادها، ممکن است تا پایان عمر انسان مورد استفاده قرار نگیرند و دست نخورده باقی بمانند؛ فلذا یکی از عذاب های اخروی انسان این است که مرتبه ای که می توانست با شکوفایی استعدادهای خود به آن برسد، به او نمایش داده می شود و انسان می یابد که چقدر می توانست رشد کند، ولی اکنون در چه جایگاهی واقع شده است!

... هرچند گناهی مرتکب نشده باشد، ولی حسرت از دست دادن این استعدادها [و به تبع آن فقدان کمال مطلوب] از نتایج اعمال او محسوب می شود.

البته این حسرت ها برای اهل سعادت، جزای اعمال آنها قبل از ورود به بهشت است و پس از تصفیه، بهشت جای غم و غصه و حسرت نیست.

یکی از این ظرفیت ها و استعدادهای عظیم، ظرفیت «توسعۀ من» و سعۀ وجودی انسان است.

انسان بر اساس این استعداد وجودی، از منِ مضیّق و محدود خود ـ که او را در کمالات محدودی حصر کرده ـ ، می تواند فراتر برود و حقیقت وجودی خود را گسترش دهد و به میزان توسعۀ وجودی، منشأ بروز افعال و آثار عظیم تری در عالم خلقت باشد...

انسان در اولین مراتب وجودی... خویش را محدود به «تَن» می بیند و با ورود به عالم دنیا، خود را در مقابل دیگران تعریف می کند...

امّا رفته رفته با گذر زمان، منِ خود را فراتر از بدن خود می یابد و خود را با «پدر و مادر» خویش تعریف می کند؛ یعنی پدر و مادر را از خود می بیند و آنها را جدا از خود نمی داند...

در دوران نوجوانی «دوستانش» را از خود می بیند و اگر کسی به آنها توهین یا بی اخلاقی کند، این را توهین به تمام هویّت خود تلقّی می کند...

وقتی انسان ازدواج می کند، «همسرش» را از خویشتن و متحد با خود می بیند و آسایش و لذّت او را از لذّت و آرامش خود جدا نمی بیند...

وقتی «فرزندان» انسان متولد می شود، می یابد که فرزند از او خودش جدا نیست و به واسطۀ محبّتی که به آنها دارد... آنها را حقیقتا خود می پندارد و بهترین ها را برایشان طلب می کند و ثمرات مادّی و معنوی زندگی اش را برای همسر و فرزندانش هزینه می کند.

این هزینه کردن نیز برای او مشقّت و سختی ندارد، چراکه انسان وقتی برای خودش هزینه می کند، در راحتی و آرامش است...

...

دین و شریعت نیز این سیر و این «توسعۀ من» را تأیید و تقویت کرده است و اساسا مسیر کمال انسان در دین اسلام، مطابق با نظام تکوین و طبیعت عالم، از مسیر نظام توسعۀ من طی می شود... یعنی کمال انسان در این است که از منِ محدود و مضیّق که همان «منِ دانی» محدود به حدود تَن و بدن است خارج شده و به «منِ عالی» و روحانیِ خود که قابل توسعه است، توجّه کند و از این طریق من حقیقی اش را توسعه دهد

در اینصورت، انسان دیگران را به نحوی شئون وجودی خویش یافته و کمال و سعادت آنها را کمال و سعادت خویش می یابد. ای مسیر، مسیر حقیقی وصول به توحید از طریق «منِ شاملِ جمع» است.

...

بنابراین، انسان هر مقدار کامل تر شود و بزرگی روح پیدا کند، خود را در مقابل دیگران نمی بیند و دیگران را از خود و شئون منِ حقیقی خویش می یابد.

با این نگاه ایثار و از خودگذشتگی به معنای ندیدن خود نیست، بلکه بدین معناست که انسان از خودِ محدود به تن بگذرد و منِ خود را توسعه دهد.

در اینصورت است که اگر انسان ـ مثلا ـ امر به معروف و نهی از منکر کند، ابتدا از روی دلسوزی برای دیگران و بلکه از سر دلسوزی برای خویشتن است؛ همانگونه که امر و نهی پدر به فرزندش چنین اقتضایی دارد.

...

البته این سطح معرفتی، نهایت سیر و کمال انسانی نیست و انسان با قد حبّ ذات و توسعۀ من به مرتبه ای از قرب الهی می رسد که افعالش دیگر به خاطر خود و کمال خویش نیست، بلکه از باب حبّ الهی و رضایت الهی صادر می شود و آیۀ شریفۀ «وَ رِضوانٌ مِنَ اللهِ أکبَرُ» به این مرتبه اشاره دارد. امّا همین مقدار از ظرفیت توسعۀ من که لازمۀ رسیدن به منتهای سیر است، برای ما عموما دست نخورده باقی مانده و به آن توجّه نداریم.

...

برشی از کتاب «شاگرد پروری»، دفتر پنجم از مجموعۀ «علم از منظر الهی»، نوشته استاد محمد رضا عابدینی، ص 31 - 34.

#برش_کده

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۰ مرداد ۰۱ ، ۰۹:۳۵
محمد هادی بیات
شنبه, ۸ مرداد ۱۴۰۱، ۰۵:۲۱ ب.ظ

خدایا ببخش (1)

فرا رسیدن محرّم حسینی را خدمت امام عصر (ارواحنا فداه) و تمام شیعیان جهان و محبّان آن حضرت تسلیت عرض می کنم.

__________________________

بدون هیچ مقدمه ای می رم سراغ اصل مطلب:

ما اساسا یا اهل استغفار نیستیم؛ چون اونقدرا خودمون رو خطاکار کار نمیدونیم،

و یا نهایتا اگر خیلی بخوایم استغفار کنیم با یه «أستَغفِرُ الله» ساده سَر و تَهِش رو به هم میاریم.

البته نه اینکه خدا بخیل باشه و با یه استغفار کوچیک از خطای ما چشم پوشی نکنه؛ نه.

منظور اینکه ادب اقتضا می کنه آدم به خطای خودش بیشتر اعتراف کنه...

با گناه خودش راحت برخورد نکنه. بزرگ که هست، اونم بزرگ ببیندش...

...

امیرمؤمنان علی (علیه السلام) بعد از نماز صبح چنان استغفار می کردند و چنان در شمردن معاصی مو رو از ماست می کشیدن بیرون که بیا و ببین!

ما اصلا توجّه نداریم که همچین گناهانی هم هست و چقدر تاحالا درگیرشون بودیم! و چرا تا حالا در موردشون با خدا اینطوری صحبت نکردیم؟!

...

لا اقل برای یکبار هم که شده در طول عمرمون، اون طوری که باید و شاید استغفار کنیم...

...

«خدایا ببخش»؛ عنوان گزیده ای از این استغفار زیبا و طولانیه...

بهانه ای برای ارتباط بیشتر با کسی که از همه بیشتر دوستمون داره و به ما نزدیکه؛ امّا بلد نیستیم چطور باهاش حرف بزنیم...

...

بسم الله الرحمن الرّحیم

«اللَّهُمَّ إِنِّی‏ أُثْنِی‏ عَلَیْکَ‏ بِمَعُونَتِکَ‏ عَلَى مَا نِلْتُ بِهِ الثَّنَاءَ عَلَیْکَ»:

خداوندا، تورا [حمد و] ثنا گویم که به یاری خودت موفق به ثنا گوییت شدم!

[چگونه به واسطۀ این حمد و ثناء بر تو منّت بگذارم، در حالیکه تو خود قدرت آن را به من دادی؟!]

 

«وَ أُقِرُّ لَکَ عَلَى نَفْسِی بِمَا أَنْتَ أَهْلُهُ وَ الْمُسْتَوْجَبُ لَهُ فِی قَدْرِ فَسَادِ نِیَّتِی وَ ضَعْفِ یَقِینِی» [1]:

و در پیشگاه تو بر ضدّ خود اقرار می کنم که به سبب فساد نیّت و ضعف یقینم، توان اینکه تورا آنگونه که شایستۀ آنی مدح کنم، ندارم [من کجا و تو کجا؟!...].

من به سرچشمه خورشید نه خود بردم راه
ذره ای بودم و مهر تو مرا بالا برد

#پرونده_ویژه

#خدایا_ببخش

_________________

[1] البلد الأمین، ص30

۰ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰ ۰۸ مرداد ۰۱ ، ۱۷:۲۱
محمد هادی بیات
سه شنبه, ۲۱ تیر ۱۴۰۱، ۰۷:۵۲ ق.ظ

مأموریّت ویژه!

تعدادی از ملائکۀ الهی در شمایل انسان، خدمت حضرت ابراهیم (علیه السلام) رسیدند که قرآن ماجراش رو در سورۀ «ذاریات» بیان می کنه:

«هَلْ أَتاکَ حَدیثُ ضَیْفِ إِبْراهیمَ الْمُکْرَمینَ * إِذْ دَخَلُوا عَلَیْهِ فَقالُوا سَلاماً قالَ سَلامٌ قَوْمٌ مُنْکَرُون‏َ...».

در انتهای این دیدار، فرشتگان بشارت تولد حضرت اسحاق را به ابراهیم و همسرش می دهند که در نوع خود معجزه ای بوده است؛ چرا که هر دوی آنها در سنین پیری بودند و همسر ابراهیم اساسا نازا بود...

...

با این وجود حضرت ابراهیم متوجّه می شود که آمدن ملائکه برای کار مهم تری بوده. خبر تولد فرزند، نیازی به ارسال ملائکۀ مقرّب الهی ندارد!

لذا از آنها می پرسد: «قالَ فَما خَطبُکُم أیُّها المُرسَلونَ؟»: ای فرستاده شدگان؛ مأموریت و آن کار مهمتان چیست؟

آنها هم پاسخ می دهند که برای عذاب کردن قوم لوط آمده اند: « قالُوا إِنَّا أُرْسِلْنا إِلى‏ قَوْمٍ مُجْرِمینَ».

پس هدف اصلی و مأموریت ویژۀ آنها عقوبت آن قوم بوده و بشارت دادن به ابراهیم برنامه ای فرعی بوده است.

زندگی ما هم همینطوره...

هر یک از ما در این دنیا مأموریّت ویژه ای داریم. هر کداممان بهر کاری ساخته شده ایم و قرار است تکمیل کنندۀ بخشی از پازل باشیم.

اگر از ما بپرسن الآن داری چه کار می کنی؟ ممکنه یه عالمه کار خوب که مشغولشون هستیم یا براشون برنامه داریم رو نام ببریم.

امّا آیا اینها مأموریت ویژۀ ما هستند؟ آیا «خَطب» ما که به خاطرش «خلق» شدیم همین امور روزمرّه بوده؟!

...

چقدر بده که بعد از 20 _ 30 سال آدم به گذشته اش که نگاه می کنه، ببینه یه عالمه کار خوب انجام داده، امّا ارتباط خاصّی با هم نداشتند و در یک کلمه «هدفمند» نبودن! معلوم نبوده می خواستیم با این کارهای خوب به کجا برسیم؟ انگار زندگیمون صَرف کارهای فرعی «خوب» شده!

...

⁉️ به نظر شما، چطور آدم می تونه هدف اصلی، مأموریت ویژه و اولویّت زندگی اش رو پیدا کنه؟؟
⁉️ چه فرایندی باید طی بشه تا آدم مأمورت ویژه خودش رو بتونه درست پیدا کنه؟

#آیه_کده

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۱ تیر ۰۱ ، ۰۷:۵۲
محمد هادی بیات
چهارشنبه, ۱۵ تیر ۱۴۰۱، ۰۲:۰۵ ب.ظ

الگو هستن یا نیستن؟!

این ماجرا رو احتمالا زیاد شنیدید که «امام کاظم (علیه السّلام) برای وضو نشسته بودند و کنیزشون روی دستشون آب می ریخت.

دستش می لرزه و ظرف آب به سر مبارک امام برخورد می کنه و شکستگی ایجاد می کنه!

امام نگاهی [حاکی از توبیخ] به کنیز می کنن.

کنیز این بخش از آیه رو می خونه: «و الکاظِمینَ الغیظِ»؛ حضرت می فرماید: خشم خودم را فرو خوردم.

کنیز ادامه می ده: «وَ العافینَ عَنِ النّاسِ»؛ حضرت فرمودن: خدا تو رو بیامرزه.

و در نهایت گفت: «وَ اللهُ یُحِبُّ المُحسِنینَ»؛ حضرت فرمودن: در راه خدا آزادت کردم [1].

 

وقتی با این دست روایات برخورد می کنیم؛ کاملا طبیعی و عقلانیه که از سیرۀ معصومین (علیهم السّلام) الگو برداری می کنیم.

کسی هست که بگه رفتار اهل بیت برای ما نمی تونه الگو باشه؟!!

 

آیۀ شریفۀ می فرماید: «لَقَد کانَ لَکُم فی رَسُولِ اللّهِ أسوَّةٌ حَسَنَةٌ» [2]. قرآن؛ رسول خدا و اهل بیت ایشان که در قالب امامت، ادامه دهندۀ راه همان حضرت اند را «الگو» معرفی می کنه. هیچ قیدی هم این وسط وجود نداره که مثلا فقط در مسائل اخلاقی الگوی شما هستند.

پس به حکم اطلاق آیه و اینکه مُقیِّدی هم نداره؛ در همه عرصه های زندگی؛ عمل اهل بیت الگوی زندگی ماست.

 

حالا چی میشه که وقتی به عملکردهای اجتماعی و کلان اهل بیت می رسیم؛ یک دفعه بعضی عزیزان میگن کسی رو با اهل بیت قیاس نکنید!!! یعنی چی واقعا؟!

چطور برخورد حضرت با کنیزش برای ما درس و الگو هست امّا حرکت های اجتماعیشون نه؟! با چه معیار و منطقی؟! با چه دلیل عقلی یا نقلی؟! این برخورد گزینشی با اهل بیت از کجا میاد؟! چرا الگوی اخلاقی بودن اهل بیت قیاس با معصوم نیست؛ امّا الگوی سیاسی اجتماعی بودن قیاسه؟!

آیا فهم  عملکرد معصوم، و مثل آن عمل کردن در شرایط مشابه روز، یعنی قیاس با معصوم و باطل؟!!

#شبهه_کده

_______________________

[1] امالی صدوق، ص201

[2] الأحزاب: 21

۱ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۱۵ تیر ۰۱ ، ۱۴:۰۵
محمد هادی بیات
پنجشنبه, ۹ تیر ۱۴۰۱، ۱۰:۱۷ ب.ظ

عذاب الهی؟

گاه و بیگاه می شنویم که حوادث و بلایای طبیعی که در کشور اتفاق می افته رو برخی «عذاب الهی» می دونن که بخاطر گناهان مردم اتفاق افتاده.

سیل، زلزله، خشکسالی و و و.

آیا اینها واقعا عذاب الهی هستن؟

یعنی همونطور که مثلا بعضی از اقوام گنهکار گذشته که با چنین حوادثی عذاب شدن، الآن هم بعضی مردم ما که درگیر چنین مسائلی هستن، دارن عذاب میشن؟

 

عذاب اخروی رو همین اوّل کار بذاریم کنار، چون ارتباطی به این بحث نداره.

امّا عذاب دنیوی بر دو نوعه: «عذاب اِستیصال» و «عذاب غیر استیصال».

 

عذاب استیصال اون عذابیه که گنهکاران یک قوم بطور کامل نابود میشن (مثل نابود شدن کامل قوم نوح، لوط، هود، صالح و سایر انبیاء الهی). مادۀ «أصل» در لغت یعنی از ریشه برکندن.

این عذاب چندتا شاخصه داره:

1) پیامبر الهی باید بین مردم حضور داشته باشه.

2) در صورت تردید مردم، پیامبر وظیفه داره که براشون معجزه بیاره و حقّ رو کاملا واضح کنه.

3) به مردم مهلت داده بشه تا ایمان بیارن (مثلا حضرت نوح 950 سال طول رسالتش بوده. یعنی اینقدر مردم زمانش مهلت داشتن!).

شکل ظاهری چنین عذابهایی هم خاصّ بوده که بشر امروزی تاحالا نظیرش رو در حوادث طبیعی مشاهده نکرده! (مثل ماجرای اصحاب فیل، غرق شدن فرعونیان در دریا، زیر و رو شدن سرزمین قوم لوط و بارش کلوخ بر آن و...).

خب، بعد از نبی مکرّم اسلام دیگه پیامبری نداشته و نخواهیم داشت؛ پس پروندۀ عذاب استیصال هم بطور کلّ تا قیام قیامت بسته خواهد بود!

 

پس؛

اوّلا: مشخّص شد که چرا عذابهایی که دامن امّت های گذشته رو گرفته، برای ما رخ نداده و نمیده.

و ثانیا: تا یه حادثه ای رخ داد و یه عده ای از بین رفتن، سریع نباید بگیم آره حتما گناهکار بودن و عذاب الهی شامل حالشون شده (که متأسفانه آدم گاهی وقتا چنین چیزهایی رو می شنوه).

 

امّا عذاب غیر استیصال، از ابتدای خلقت بوده و خواهد بود و اون عذابیه که شاخصه های بالا رو نداره؛ که خودش رو در قالب فقر و بلایای طبیعی و امثال اینها نشون میده.

 

در عذاب استیصال تر و خشک با هم نمی سوزن. یعنی عذاب فقط گنهکاران یک قوم رو نابود می کنه؛ امّا در غیر استیصال اینطور نیست و ممکنه مؤمنین هم دچار آسیب بشن که خب این بلای طبیعی برای اونها سبب آمرزش گناهان و کمتر شدن گرفتاری در برزخ، بالا رفتن جایگاهشون در بهشت و مایۀ آزمایش اطرافیان و بازگشت به سمت خدا و بیداری از خواب غفلت و... خواهد بود.

البته منشأ بسیاری از اینگونه حوادث هم دخالت های بیجای انسان در عالم طبیعته که نتیجۀ نظام علّی و معلولی حاکم بر جهان بروز چنین حوادثیه.

 

بله، گناهان انسان باعث حبس دعا، سلب و تغییر نعمت، نزول بلا و... خواهد شد؛ امّا اینها هیچ کدوم عذاب استیصال نیستن و انسانهای درگیر به این مسائل رو نباید به چشم افراد گنهکار و ناپاک و مغضوب الهی بدونیم و با بعضی سخنان نسنجیده آزارشون بدیم!

 

#شبهه_کده

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

برای اطلاعات بیشرت، رجوع کنید به مقالۀ: عذاب استیصال در قرآن با تکیه بر تفسیر المیزان.

۱ نظر موافقین ۵ مخالفین ۱ ۰۹ تیر ۰۱ ، ۲۲:۱۷
محمد هادی بیات
چهارشنبه, ۸ تیر ۱۴۰۱، ۰۵:۴۴ ق.ظ

دم خروس!

حتّی گاهی آدم از روی تکبّر؛ تواضع می کنه!!!

#توییت_کده

۱ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰۸ تیر ۰۱ ، ۰۵:۴۴
محمد هادی بیات
سه شنبه, ۳۱ خرداد ۱۴۰۱، ۱۱:۰۱ ق.ظ

خوب، بد، خوب تر!

سلام.

یه سؤال:

به نظرتون آدم خوبی که برای «خوب تر» شدن تلاش نمی کنه با آدم بدی که برای «خوب» شدن زحمتی نمی کشه فرق داره؟ اگه آره، فرقشون چیه؟

#توییت_کده

 

۱ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۳۱ خرداد ۰۱ ، ۱۱:۰۱
محمد هادی بیات
پنجشنبه, ۲۶ خرداد ۱۴۰۱، ۰۵:۳۹ ب.ظ

شرّ کارهای خوب!

خدایا؛

مارا از «شرّ» کارهای «خوب»، در امان بدار!

...

#دل_کده

۰ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰ ۲۶ خرداد ۰۱ ، ۱۷:۳۹
محمد هادی بیات
جمعه, ۲۰ خرداد ۱۴۰۱، ۱۰:۳۰ ب.ظ

"نه" به آب خوردن اجباری!

ذهنیّت ما نسبت به الفاظی مثل «جبر، اجبار، واجب، وجوب و...» اکثرا منفیه و حسّ خوبی نسبت بهشون نداریم.

در حالیکه ما مجبور به انجام خیلی از کارها هستیم بدون اینکه ذرّه ای نسبت به اونها حسّ بدی داشته باشیم.

انجامشون رو بر خودمون «فرض، لازم، واجب و ضروری» می دونیم و هیچ مشکلی هم نداریم.

«آب خوردن» بر ما واجبه!

«غذا خوردن» بر ما واجبه!

«خوابیدن» بر ما واجبه!

و و و

کسی هست که بخواهد به این امور واجب «نه» بگه؟!

هر آدمی با عقل سلیم و غیر سلیم ضرورت این امور رو درک می کنه؛ لذا اگه از فردا تو رسانه ها بگن از این به بعد همه باید در شبانه روز حداقل دو سه نوبت آب بخورن و چند ساعتی هم بخوابن کسی کمپین «نه به آب خوردن و خواب اجباری» راه نمیندازه...

...

از طرف دیگه فرض کنید یه ظرف «سَمّ» کشنده تو خونه داریم.

بدون اینکه کسی به ما بگه «نباید» از این ظرف بخوری؛ خودمون خوردن رو بر خودمون «حرام» می کنیم و نزدیکش نمیشیم و حتّی دیگران رو هم از خطرش مطلّع می کنیم که مبادا ندونسته بهش نزدیک بشن...

حالا کیه که بخواد به «اجتناب، پرهیز و دوری» از این امر حرام «نه» بگه؟!

...

«واجب» و «حرام» الهی هم دقیقا همین شکلیه!

تنها فرقش اینه که عقل من و شما خیلی محدوده و علّت و حکمت خیلی از امور رو درک نمیکنه و اگه قرار بود ما باشیم و خودمون ضرورت انجام بسیاری از واجبات و ترک محرّمات رو نمی فهمیدیم؛ اینجاست که خدا به ما لطف کرده و این چیزها رو بر ما «واجب»، «حرام»، «مستحب»، «مکروه» و «مباح» کرده تا مبادا نخواسته و ندانسته کار دست خودمون بدیم...

به امید روزی که پایبندی به اوامر و نواهی الهی، نشانۀ عقل آدما محسوب بشه...

#شبهه_کده

۱ نظر موافقین ۹ مخالفین ۰ ۲۰ خرداد ۰۱ ، ۲۲:۳۰
محمد هادی بیات
دوشنبه, ۱۶ خرداد ۱۴۰۱، ۱۰:۰۶ ب.ظ

ای خدای گنهکاران!

 

۰ نظر موافقین ۴ مخالفین ۱ ۱۶ خرداد ۰۱ ، ۲۲:۰۶
محمد هادی بیات
محمدهادی بیات