محمد هادی بیات

بی دستِ کربلا، دستِ مرا بگیر...

دوشنبه, ۱۳ مرداد ۱۳۹۹، ۰۹:۴۵ ب.ظ

دیگه مامانت نیستم!

کافیه مامان به بچه اش بگه «دیگه به من نگو مامان! من دیگه مامانت نیستم!»

بچه اگه بچه باشه، چنان می زنه زیر گریه و جیغ بنفش میکشه و مامانی مامانی می کنه که بیا ببین!

 

تا حالا به ادبیات مامانی خدا تو قرآن دقت کردین؟!

 

«دیگه باهات صحبت نمی کنم» (بقره 174) [1].

«دیگه دوستت ندارم» (انعام 141) [2].

«دیگه بهت نگاه نمی کنم» (آل عمران 77) [3].

«دیگه خدات نیستم» (11 محمد) [4].

 

خدا از همۀ مامانا مهربون تر و مامان تره!

بیاین ما هم بچه های خوبی براش باشیم.

 

#آیه_کده

_________________________________________

[1] «لا یُکَلِّمُهُمُ‏ اللَّهُ یَوْمَ الْقِیامَة».

[2] «لا تُسْرِفُوا إِنَّهُ لا یُحِبُ‏ الْمُسْرِفین‏».

[3] « لا یَنْظُرُ إِلَیْهِمْ یَوْمَ الْقِیامَة».

[4] «...أَنَّ اللَّهَ مَوْلَى‏ الَّذینَ آمَنُوا وَ أَنَّ الْکافِرینَ لا مَوْلى‏ لَهُم‏».

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۳ مرداد ۹۹ ، ۲۱:۴۵
محمد هادی بیات
دوشنبه, ۱۳ مرداد ۱۳۹۹، ۰۲:۲۷ ب.ظ

هواشو داشته باش!

فکر کن یِ ماشین داشته باشی که به بدترین شکل ممکن باهاش رانندگی می کنی و درِش رو مممممحکم می بندی و...، اگه به کسی امانتش بدی چطور باهاش رانندگی می کنه؟؟

 

طرف با خودش میگه: خودش هوای ماشینشو نداره، من چرا کاسۀ داغ تر از آش بشم؟ بعد پارو میذاره رو گاز...

 

عزیز من!

اگه شما هوای پدر و مادر و همسر و بچه هات رو نداشته باشی،

تو جمع ازشون عیب و ایراد بگیری،

تو جمع توبیخشون کنی،

تو جمع طوری باهاشون شوخی کنی که ناراحت بشن،

توقع داری دیگران چطور برخورد کنن؟

 

(اگه قسم خوردن مکروه نبود میگفتم:) به خدا قسم اگه دیگران خوب برخورد کردن، از محبت و بزرگواری خودشون بوده! (حالا که قسم خوردن مکروهه اینو نمی گم).

#خانواده_کده

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۳ مرداد ۹۹ ، ۱۴:۲۷
محمد هادی بیات
يكشنبه, ۱۲ مرداد ۱۳۹۹، ۰۹:۲۵ ب.ظ

پاش واستا! کوتاه نیا!

نه که فکر کنی خدا بخیله ها، نه!

نه که فکر کنی نمی خواد بهت بده ها، نه!

تو بنده ای و اون خداست، رسم بندگی التماس کردنه.

 

باید یِ عمر سر بعضی تمنّاها و آرزوهات با خدا مناجات کنی؛ دعا کنی، تا نشون بدی که واقعا طالبشی!

وقتی اصرار نداشته باشی، یعنی الکی میگی، اگه نشدم نشده، خیلی برات مهم نیست.

 

داداشی که آرزوی شهادت داری، باید پای خواستنش از خدا بسوزی،

نه اینکه گاهی،

هر از گاهی،

فقط لق لقۀ زبونت باشه.

 

امام سجاد (علیه السلام) به خداوند متعال عرضه می دارند: «إِلَهِی مَا أَظُنُّکَ تَرُدُّنِی فِی حَاجَةٍ قَدْ أَفْنَیْتُ عُمُرِی فِی‏ طَلَبِهَا مِنْک‏»:

خدایا! من گمان نمی کنم که تو دست رد به سینۀ من بزنی در حاجتی که عمرم را در طلب آن از تو فنا کردم. (یعنی یِ عمر پاش واستادم. کوتاه نیومدم)

 

یاد سردار دلها، حاج قاسم سلیمانی عزیز افتادم که یک عمر پای خواستن شهادت از خدا ایستاد و التماس کرد، تا آخرش به اونچه که می خواست رسید؛ چه خوب هم رسید.

 
 

#حدیث_کده

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۲ مرداد ۹۹ ، ۲۱:۲۵
محمد هادی بیات

فکر کن یِ گزارشگر برنامۀ تلوزیونی تو خیابون یِ دفعه جلوی شما رو بگیره و بپرسه:

«مهمترین وظیفۀ همسران و اعضای خانواده در قبال هم چیه؟»

چی جوابشو میدین؟!

(قبل از اینکه ادامۀ متن رو بخونید لطفا واقعا به این سوال جواب بدین؟ اصلی ترین وظیفه، اصلی ترین توقع شما از اعضای خانواده و علی الخصوص همسرتون چیه؟؟؟؟؟؟)

.

.

.

.

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۱ مرداد ۹۹ ، ۱۵:۲۳
محمد هادی بیات
جمعه, ۱۰ مرداد ۱۳۹۹، ۰۴:۵۱ ب.ظ

حتی به اندازۀ 10 ثانیه!!

گاهی تو یِ جمعی نشستیم و صحبت می کنیم که یک دفعه یادی از بنده خدایی به میون میاد که از دنیا رفته،

بعدشم میگیم شادی روحش یِ صلوات بفرستین.

(اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم)

 

یعنی طرف اینقدر دستش از دنیا کوتاهه که حتی نمی تونه یِ صلوات (که 10 ثانیه هم طول نمی کشه) برا خودش بفرسته!!

یعنی دیگه نمی تونه حتی به اندازۀ 10 ثانیه به خدا نزدیک بشه!!

نوبت ما هم میشه ها...

 

خدایا! به همۀ ما کمک کن که از تک تک ثانیه های عمرمون برای نزدیک شدن به خودت به بهترین شکل استفاده کنیم.

ممنونم ازت.

#دل_کده

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۰ مرداد ۹۹ ، ۱۶:۵۱
محمد هادی بیات
جمعه, ۱۰ مرداد ۱۳۹۹، ۰۴:۴۴ ب.ظ

قبول نیست آقا!!

تو که همه جا هستی!

توی بازار،

توی صف نانوایی،

توی مزرعه های گندم فلان روستا،

قبول نیست آقا!!

دیدی گمت کردم؟!

دیدی آب آمد و از سر دریا گذشت و تو نیامدی!

#دل_کده

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۰ مرداد ۹۹ ، ۱۶:۴۴
محمد هادی بیات
پنجشنبه, ۹ مرداد ۱۳۹۹، ۰۹:۱۴ ب.ظ

ماجرای شگفت انگیز!

بدون شک یکی از بهترین اتفاقاتی که تو دوران کودکی برام افتاد، این ماجراییه که می خوام براتون تعریف کنم:

 

«یکی از روزهای خدا بود که من و بابام دوتایی با هم رفتیم کوهپیمایی. یادم نیست که اون موقع مدرسه می رفتم یا نه، ولی هرچی که بود خیلی بچه بودم. نهایتا اول ابتدایی.

تو مسیر که می رفتیم بابام یه داستانی رو در مورد «حق النّاس» برام تعریف کرد که همونجا فی المجلس مو به تنم سیخ شد!!

الان که داستان رو براتون تعریف کنم، شاید بگید آخه چرا این داستان رو برای بچۀ کوچیک تعریف کردن؟! 

ولی اینقدر روی من تأثیر گذار بود که از اون به بعد خیلی روی حق و حقوق مردم دقت می کردم. 

نمونه کوچیکش اینکه کلی از شاخه های درخت انار همسایه مون اومده بود تو حیاط ما و انارش به آدم چشمک می زد، اما اصلا بهشون نگاه هم نمی کردم، چه برسه که بخوام بکنم».

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۹ مرداد ۹۹ ، ۲۱:۱۴
محمد هادی بیات
پنجشنبه, ۹ مرداد ۱۳۹۹، ۰۲:۳۱ ب.ظ

خدای ناشدنی ها!!

به عالمی گفتن: اگه به دوران جوونی تون برگردین چه کار می کنین؟

گفت: «همون کاری که تا حالا کردم».

 

این یعنی ایشون از گذشتۀ خودشون راضی بودن. نقطۀ سیاه و منفی ای نداشتن که بگن حتما اون رو اصلاح می کردم و...

اما چند درصد ما این حالت رو داریم؟

به تعداد «کاش» هایی که در طول زندگی ات گفتی فکر کن! اینا یعنی که گذشتمون اونقدرا هم خوب نبوده.

خیلی جاها پامون لغزیده، 

اشتباهاتی کردیم، 

گناههایی کردیم،

و دوست داشتیم که «کاش» می شد برگشت و جبران کرد،

ولی مگه می شه برگشت؟

اصلا و ابدا!!!!!

 

اما یه مطلب فوق العاده استثنایی می خوام بهتون بگم،

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ مرداد ۹۹ ، ۱۴:۳۱
محمد هادی بیات
پنجشنبه, ۹ مرداد ۱۳۹۹، ۰۴:۳۷ ق.ظ

ای انسان تنها...

تا بوده به ما گفتن انسان موجودی اجتماعیه، اهل زندگی دسته جمعیه.

درست هم گفتن اما همۀ مطلبو نگفتن.

 

اگه یه کم عمیق تر به انسان نگاه کنیم، می بینیم در عین اجتماعی بودن و بین جمع بودنش، اتفاقا خیلی خیلی تنها و غریبه!!

ما تنها به دنیا میایم،

تنها از این دنیا می ریم،

تنها تو قبر گذاشته می شیم،

تنها محشور می شیم،

و تنها به حساب و کتابمون رسیدگی میشه...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ مرداد ۹۹ ، ۰۴:۳۷
محمد هادی بیات
چهارشنبه, ۸ مرداد ۱۳۹۹، ۰۹:۲۶ ب.ظ

نگذار کسی بفهمه!!

انسان محبوب بودن رو خیلی دوست داره، 

اینکه بهش اهمیت بدن رو خیلی دوست داره،

دیگران هواشو داشته باشن رو خیلی دوست داره،

 

شاید به خاطر همین تمایلاتشم هست که دوست داره از مشکلات و نگرانیهاش با بقیه درد و دل کنه،

چون باعث میشه دل بقیه براش بسوزه،

قربون صدقش برن،

مشت و مال روحی بهش بدن

و...

 

حالا تو این شرایط، امیرالمومنین (علیه السلام) در توصیف مؤمن می فرمایند :

«الْمُؤْمِنُ‏ بِشْرُهُ‏ فِی‏ وَجْهِهِ‏ وَ حُزْنُهُ‏ فِی‏ قَلْبِه‏» [1].

یعنی مومن دنبال ناراحت کردن بقیه به قیمت راحت شدن خودش نیست، 

نمی خواد دیگران رو در غمش شریک کنه، اما خودش رو شریک غم دیگران میکنه،

مومن می خواد همه شاد باشن، حتی اگه کوهی از غم رو پشتش سنگینی می کنه...

 

واقعا عمل به این روایت کار هر کسی نیست.

#حدیث_کده

_______________________________________

[1] نهج البلاغه، ص 533.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۸ مرداد ۹۹ ، ۲۱:۲۶
محمد هادی بیات
چهارشنبه, ۸ مرداد ۱۳۹۹، ۰۸:۵۶ ب.ظ

دفترچۀ فراموش شده

سالها پیش یه عادت خوبی داشتم، 

همه چیو می نوشتم،

درد دل هام رو می نوشتم، 

از خودم ناراحت بودم می نوشتم،

برنامه ها رو می نوشتم،

آرزوهامو می نوشتم،

با خدا توش حرف می زدم،

خودمو دعوا می کردم،

و...

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۸ مرداد ۹۹ ، ۲۰:۵۶
محمد هادی بیات
سه شنبه, ۷ مرداد ۱۳۹۹، ۰۲:۰۲ ب.ظ

همسرت چطوره؟

چند روز بیشتر از ازدواج علی (علیه السلام) و فاطمه زهرا (سلام الله علیها) نگذشته بود که رسول خدا (صلی الله علیه و آله) تشریف می برن منزل ایشون.

حضرت از امیرالمومنین سوال میکنن که :«کَیْفَ وَجَدْتَ أَهْلَک‏؟»: همسرت را چطور یافتی؟ 

علی (علیه السلام) جواب میدن: «نِعْمَ‏ الْعَوْنُ‏ عَلَى‏ طَاعَةِ اللَّه»: چه خوب یاوری است در مسیر طاعت و بندگی خدا!! [1]

...

زن و شوهر تو هر زمینه ای باید کمک حال و یار و یاور همدیگه باشن، مخصوصا تو بندگی خدا.

باعث رشد و شکوفایی هم بشن، نه اینکه خدایی نخواسته غل زنجیر پای هم باشن در سیر الی الله.

 

زیاد شنیدم که میگن ما تو دوران مجردی عالَمی داشتیم. با خدا بیشتر رفیق بودیم. اهل مجالس دعا و... بودیم اما بعدِ ازدواج، دیگه خیلی چیزا یادمون رفت!!

 

خدایا کمک کن که زندگی همۀ محبین اهل بیت، اهل بیتی باشه.

#حدیث_کده

#خانواده_کده

___________________________________

[1] مناقب آل ابی طالب (قرن5)، ج3، ص356.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ مرداد ۹۹ ، ۱۴:۰۲
محمد هادی بیات
محمد هادی بیات