محمدهادی بیات

بی دستِ کربلا، دستِ مرا بگیر...

۲۰ مطلب در اسفند ۱۳۹۹ ثبت شده است

شنبه, ۳۰ اسفند ۱۳۹۹، ۰۸:۰۳ ب.ظ

تجزیه و ترکیب + آموزش تصویری

«تجزیه و ترکیب»، یعنی پیاده کردن داشته های صرفی و نحوی در عبارات عربی و تحلیل آنها است.

«تجزیه» ناظر به مباحث علم «صرف» و «ترکیب» ناظر به «نحو» است. در تجزیه نگاه ما فقط به کلمه است اما در ترکیب به رابطۀ کلمات با یکدیگر توجه می­ شود.

در بیانات علما و بزرگان اسلام، تصریحات بسیاری بر اهمیت تجزیه و ترکیب و استمرار در آن وجود دارد.

📌 مرحوم آیت الله مصباح یزدی می­ فرماید:

«ما در حوزه، چند سال ادبیات عربی می­خوانیم ولی متأسفانه آن هدفی که به خصوص از صرف و نحو منظور هست، خیلی از طلبه ها را به قدر کافی تأمین نمی کند. اگر از اوّل توجه داشته باشند و اساتید هم بیشتر بر آن تأکید کنند که در تجزیه و ترکیب، تمرین زیادتری را داشته و فقط به خواندن متن اکتفاء نکنند، در این­صورت خیلی زودتر به هدف می­ رسند و به تکرار بسیاری از کتاب­ها و درس­های دیگر نیازی نخواهد بود[1]».

📌 مرحوم استاد صفائی حائری می­ نویسند:

«صرف و همچنین نحو زود به دست می­ آید اما زود هم فراموش می ­شود، مگر آن که نه با حفظ بلکه با تجزیه و ترکیب آن را در ذهن جای بدهیم. لا اقل تا چند سال باید روزی نیم ساعت یا چند خط تجزیه و ترکیب کرد[2]».

اگر دانش پژوه به تجزیه و ترکیب نپردازد، و به صِرف خواندن کتب درسی و حفظ مطالب اکتفا کند، هیچگاه در عبارت خوانی به توفیق نخواهد رسید؛ همچون کسی که با خواندن کتاب، رانندگی را فرا گرفته اما هیچگاه پشت فرمان ننشسته است! آیا چنین کسی در موقع لزوم توانایی رانندگی خواهد داشت؟!

رابطۀ حفظ و فهم مطالب با تجزیه و ترکیب رابطه­ ای دو سویه است، یعنی: از یک سو برای تجزیه و ترکیب لازم است مطالب صرفی و نحوی را از قبل آموخته و به خاطر سپرده باشیم و از طرف دیگر هرچه بیشتر به تجزیه و ترکیب بپردازیم، مطالب علمی بیشتر در ذهن باقی مانده و تثبیت می ­شوند.

در ادامه، 75 کلیپ آموزشی و تمرینی تجزیه و ترکیب از آیات قرآن و روایات اهل بیت (علیهم السّلام) ارائه می شود:

 

۳ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۳۰ اسفند ۹۹ ، ۲۰:۰۳
محمد هادی بیات
شنبه, ۳۰ اسفند ۱۳۹۹، ۰۲:۲۰ ب.ظ

1401

🌺 آغاز سال یک هزار و چهارصد یک را تبریک عرض می کنم.

اشتباه نخوندید،
بله،
چهارصد و یک!!

چشم رو هم بذاریم، مثل این همه سالهایی که گذشته، سال 400 هم میگذره و دوباره سال جدید از راه می رسه.

و ما نمیدونیم که تو این سال جدید، چه ها بر ما خواهد گذشت؟
چه عزیزانی را از دست خواهیم داد؟
آیا خودمان هم به عزیزان از دست رفته می پیوندیم یا همچنان در جمع عزیزان در دسترس باقی می مانیم؟!
نمیدانیم آیا سال 400 هم تماما با کرونا ممزوج است، یا خبر خوش فوت این بیماری منحوس را خواهیم شنید؟
نمیدانیم که آیا در انتخابات پیش رو، انتخاب خوبی خواهیم داشت، یا سه باره غافلگیر خواهیم شد؟
نمیدانیم امسال چه اتفاقات خوب یا بدی برایمان خواهد افتاد؟
نمیدانیم که آیا امسال، سال ظهور خواهد بود یا نه؟
نمیدانیم...
نمیدانیم...
نمیدانیم...

 

خدایا، ما هیچ نمیدانیم،
تو که هم میدانی و هم می توانی،
بهترین ها را برایمان رقم بزن.

 

سال نو مبارک

۲ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۳۰ اسفند ۹۹ ، ۱۴:۲۰
محمد هادی بیات
پنجشنبه, ۲۸ اسفند ۱۳۹۹، ۰۷:۱۱ ق.ظ

لحظه احتضار شیطان!

شیطان دشمن دیرینۀ و قسم خوردۀ انسان است و همّ و غمّی جز گمراه کردن او نداشته و ندارد، لذا از هر حربه ­ای و فرصتی به این منظور، نهایت سوء استفاده را می ­کند. لکن در برخی شرایط مکانی یا زمانی، فعالیتش به طرز چشم گیری مضاعف می­شود.

 

خلوت با نا­محرم، از بهترین مکان­هایی است که شیطان می­تواند زهر خود را بریزد [1].

تنهایی هم مکان مناسب دیگری برای اوست؛ جایی که ـ به حسب ظاهر ـ کسی انسان را نمی بیند، راحت­ تر می تواند او را وسوسه کند [2].

و از همۀ اینها خطرناک­تر و سهمگین­ تر، لحظۀ احتضار (جان دادن) است، که شدید­ترین حملاتش را به انسان انجام می­ دهد [3].

چرا که پس از آن دیگر دست شیطان کوتاه می­ شود و اگر محتضَر موحّد از دنیا برود، دیگر کار از کار گذشته و تمام زحماتش بر باد می رود، لذا تمام همّتش را صرف اغوای او می­ کند.

می­ توان این حالت را به ماه شعبان تشبیه کرد. یعنی از آن­جا که دست شیاطین در ماه رمضان بسته خواهد شد و دیگر توانایی گمراه کردن انسان را نخواهند داشت، ماه رمضان به منزلۀ همان عالم پس از مرگ است که دیگر زمان اغوای آدمیان نیست، و شعبان به مثابۀ همان لحظۀ احتضار و آخرین فرصت برای ضربه زدن و هلاکت انسان است، لذا حملات شیطان در این ماه فوق العاده سنگین می شود.

و این مطلبی است که به خوبی از روایات استفاده می­ شود:

«...همانا پروردگار شما در این ماه درهای بهشت خود را گشوده و عرضه کرده است بر شما قصرها و خیرات آن­ را به ارزان­ ترین قیمت و آسان­ ترین کارها، پس بخرید آن­را. و عرضه کرده است برای شما ابلیس لعین شعبه­ های شرور و بلای خود را...

چون روز اول شعبان فرا رسد، ابلیس لشکر خود را در اطراف زمین و آفاق آن پراکنده کرده و به ایشان می­ گوید: در کشیدن بعضی بندگان خدا به سوی خود در این روز تلاش کنید، و به درستی ­که خدای عزّ و جلّ ملائکه را در اطراف زمین و آفاق آن پراکنده کرده و به ایشان می­ فرماید: به راستی بندگان مرا نگاه دارید و ارشادشان کنید...» [4].

بنابراین یکی از دلایل نامیده شدن این ماه عزیز به «شعبان»، همین است که در این ماه برای آخرین بار در طول سال، دو گروهِ جنود خداوند رحمان و جنود ابلیس لعین در برابر یکدیگر صف آرایی می­ کنند.

پس اگر خداوند متعال به ما توفیق داد که در ماه رجب به او نزدیک­تر شویم، مبادا مغرور بشویم، که هنوز تازه اول راه است و دشمن خود را برای حملات سنگین­ تر آماده می­ کند.

#پرونده_ویژه

#ماه_شعبان

_______________________

[1] مستدرک الوسائل، ج14، ص266.

[2] الکافی، ج13، ص252.

[3] من لایحضره الفقیه، ج1، ص133.

[4] التفسیر العسکری (علیه السّلام)، ص637 و 645.

۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۸ اسفند ۹۹ ، ۰۷:۱۱
محمد هادی بیات
چهارشنبه, ۲۷ اسفند ۱۳۹۹، ۰۵:۰۸ ب.ظ

شعبان حسینی

روایت شده که مردی در زمان حیات رسول خدا(صلّی­ الله­ علیه ­و آله) مرتکب گناهی شده [و به همین جهت] خود را پنهان کرده بود، تا این­که در راهی خلوت، با امام حسن و امام حسین(علیهما السّلام) [که خردسال بودند] برخورد کرد. پس آن­دو را گرفته و بر دوش خود گذاشت و با همین هیئت نزد رسول خدا(صلّی­ الله ­علیه ­و آله) رفت و گفت: ای رسول خدا! من به خدا و حسن و حسین(علیهما السّلام) پناهنده شده ­ام.

 

پس رسول خدا(صلّی ­الله­ علیه­ و آله) به قدری خندید که دست خود را بر دهان مبارکش نهاد، سپس به آن مرد فرمود: برو که تو آزاد شده هستی. آن­گاه به حسنین(علیهما­ السّلام) فرمود: من شفاعت شما را در حق این مرد پذیرفتم. پس خداوند متعال این آیه را نازل فرمود[1]:

«وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جاؤُکَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّاباً رَحِیماً» [2]:

اگر آنان هنگامى که [با ارتکاب گناه‏] به خود ستم کردند، نزد تو مى ‏آمدند و از خدا آمرزش مى‏ خواستند، و پیامبر هم براى آنان طلب آمرزش مى‏ کرد، یقیناً خدا را بسیار توبه ‏پذیر و مهربان مى‏ یافتند.

چه خوب است که در ماه رسول خدا ، ما نیز با توسّل به فرزند عزیزشان، به محضرشان شرفیاب شویم و از ایشان بخواهیم که برای ما از خداوند متعال طلب آمرزش نمایند؛ که قطعا خواستۀ ما اجابت خواهد شد.

 

میلاد امام حسین(علیه السلام) مبارک.

 

#پرونده_ویژه

#ماه_شعبان

__________________

[1] شرح الاخبار، فی فضائل ائمة الاطهار(علیهم­السّلام)، ج3، ص117.

[2] النساء 64.

۳ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۷ اسفند ۹۹ ، ۱۷:۰۸
محمد هادی بیات
چهارشنبه, ۲۷ اسفند ۱۳۹۹، ۱۱:۰۴ ق.ظ

بعد از سیصد هزار سال!!

از همه جای ماه شبعان عطر شفاعت به مشام می ­رسد؛ در انتهای صلوات شعبانیه به خداوند متعال عرضه می­داریم:

«...اللَّهُمَّ فَأَعِنَّا عَلَى الِاسْتِنَانِ بِسُنَّتِهِ فِیهِ وَ نَیْلِ الشَّفَاعَةِ لَدَیْهِ اللَّهُمَّ وَ اجْعَلْهُ لِی شَفِیعاً مُشَفَّعاً وَ طَرِیقاً إِلَیْکَ مَهْیَعاً وَ اجْعَلْنِی لَهُ مُتَّبِعاً حَتَّى أَلْقَاکَ یَوْمَ الْقِیَامَةِ عَنِّی رَاضِیاً وَ عَنْ ذُنُوبِی غَاضِیاً قَدْ أَوْجَبْتَ لِی مِنْکَ الرَّحْمَةَ وَ الرِّضْوَانَ وَ أَنْزَلْتَنِی دَارَ الْقَرَارِ وَ مَحَلَّ الْأَخْیَارِ»:

خدایا! ما را در این ماه به پیروی از روش پیامبر و رسیدن به شفاعتش یاری فرما، خدایا! او را برای من شفیعی با شفاعت پذیرفته و راهی روشن به سویت قرار ده و مرا پیرو او گردان تا در حالی تو را در قیامت دیدار کنم، که از من خشنود باشی و از گناهانم چشم ‌پوشی و رحمت و رضوانت را بر من واجب نموده و مرا در بهشت و جایگاه خوبان درآورده باشی.

 

همۀ ما محتاج شفاعت اهل­بیت(علیهم­ السّلام) هستیم، پس باید توجه داشته باشیم که مبادا کاری کنیم که فردای قیامت شفاعت اهل بیت دیر شامل حال ما شود.

 

راوی از امیرمؤمنان(علیه ­السّلام) درخواست کرد که مرگ را برایش توصیف کند، حضرت فرمودند:

«با یکی از این سه چیز مرگ وارد می­ شود: یا بشارت به نعمت همیشگی، یا به عذاب همیشگی، یا سبب هول و ترس است و کارش مبهم و مردّد می­ باشد و نمی­ داند از چه طایفه­ ای خواهد بود؛ پس دوست ما که اطاعت کنندۀ ما بوده، یعنی معصیتی نداشته، به نعمت همیشگی بشارت داده می شود. و اما دشمن ما که با ما مخالفت می­ کرده پس به عذاب همیشگی بشارت داده می­ شود. و اما آن­که کارش مبهم است و نمی ­داند بر سرش چه می­ آید، او مؤمنی است که بر خودش اسراف و ظلم می­ کرده، یعنی گناهکار بوده است. او را مرگ فرا می­ رسد اما با ابهام و خوف و حزن، پس از آن خدا او را با دشمنان ما مساوی قرار نخواهد داد بلکه او را به شفاعت ما از آتش بیرون خواهد آورد، پس عمل کنید و اوامر الهی را اطاعت کنید و عذاب خدای را کوچک نشمارید، به درستی که از جمله گناهنکاران کسی است که شفاعت ما به او نمی رسد مگر بعد از سیصد هزار سال عذاب» [1].

 

بله، شفاعت اهل بیت شامل همۀ دوستدارانشان می ­شود، اما از آن­ جاکه فقط پاکان را به بهشت راه می­ دهند، آن­که در دنیا پاک نبوده، با عذاب پاک می­شود، و گاه این پاک شدن تا سیصد هزار سال هم طول می­کشد.

 

خدایا! به خودت پناه می­ بریم از عذاب خودت، که گریزگاهی جزء آغوش مهربان خودت نداریم، «وَ أَنَا یَا سَیِّدِی عَائِذٌ بِفَضْلِکَ هَارِبٌ‏ مِنْکَ‏ إِلَیْک» [2].

#پرونده _ویژه

#ماه_شعبان

___________________

[1] معانی الاخبار، ص288.

[2] مصباح المتهجّد، ج2، ص584.

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۷ اسفند ۹۹ ، ۱۱:۰۴
محمد هادی بیات
سه شنبه, ۲۶ اسفند ۱۳۹۹، ۰۸:۳۲ ق.ظ

ماه زیبای شفاعت

«شفاعت آن است که شخص از کسی­ که مافوق اوست خیر و نیکی را برای پایین­ تر از خودش درخواست کند، یا اسقاط عقوبت یا زیاد نمودن ثواب و یا هر دو را طلب نماید. اگر شفاعت برای اهل طاعت باشد معنایش درخواست فزونی پاداش و ثواب و بالا رفتن درجات آن­ها است، و اگر برای اهل گناه و زشتی باشد منظور از آن طلب عفو و مغفرت از لغزش­ها و گناهانشان، و اسقاط عقوبت یا عذاب و رستگاری به منافع می­ باشد...» [1].

 

یکی از فضائلی که شامل اهل مراقبت در ماه شعبان می­ شود، شفاعت رسول خدا(صلّی ­الله­ علیه­ و آله) از ایشان است و آن ­قدر مسئلۀ شفاعت در شعبان پر رنگ و لعاب است که این ماه عظیم الشأن را ماه شفاعت نامیده ­اند و پاداش بسیاری از اعمال، شفاعت پیامبر در حق ایشان قرار داده شده است.

 

از امام صادق(علیه­ السّلام) روایت شده است:«...أَکْثِرُوا فِی شَعْبَانَ مِنَ الصَّلَاةِ عَلَى نَبِیِّکُم‏... وَ إِنَّمَا سُمِّیَ شَعْبَانُ‏ شَهْرَ الشَّفَاعَةِ لِأَنَّ رَسُولَکُمْ یَشْفَعُ لِکُلِّ مَنْ یُصَلِّی عَلَیْهِ فِیهِ...» [2]:

در ماه شعبان زیاد بر پیامبرتان صلوات بفرستید... و همانا شعبان را ماه شفاعت نامیده ­اند، چراکه پیامبر شما هرکسی را که در این ماه بر او صلوات بفرستد شفاعت می­کند.

 

از رسول خدا(صلّی­ الله­ علیه­ و آله) روایت شده: «شَعْبَانُ‏ شَهْرِی‏ وَ شَهْرُ رَمَضَانَ شَهْرُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ، فَمَنْ صَامَ یَوْماً مِنْ شَهْرِی کُنْتُ شَفِیعَهُ یَوْمَ الْقِیَامَة» [2]:

 شعبان ماه من و رمضان ماه خداست، پس هر­کس یک روز از ماه مرا روزه بدارد، در روز قیامت شفیع او خواهم بود...

از امام رضا(علیه­ السّلام) روایت شده: «...فَإِنَّهُ‏ إِذَا کَانَ‏ یَوْمُ‏ الْقِیَامَةِ لَمْ‏ یَبْقَ‏ مَلَکٌ‏ مُقَرَّبٌ‏ وَ لَا نَبِیٌ‏ مُرْسَلٌ‏ وَ لَا مُؤْمِنٌ‏ مُمْتَحَنٌ‏ إِلَّا وَ هُوَ یَحْتَاجُ‏ إِلَیْهِمَا فِی‏ ذَلِکَ‏ الْیَوْم» [3]:

روز قیامت، هیچ ملک مقرّب، نبی مرسل و مؤمنی نیست مگر این که محتاج پیامبر خدا(صلّی­ الله علیه­ و­ آله) و امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب(علیهما­ السّلام) باشد.

 

حال ملاحظه کنید که چه نعمت بزرگی در ماه شعبان به ما ارزانی شده است، اگر دریابیم. آن­چه که ملائکۀ مقرب و انبیاء مرسل محتاج به آن هستند، به آسانی در اختیار ما گذاشته شده است.

#پرونده_ویژه

#ماه_شعبان

____________________

[1] مکیال المکارم، ج1، ص221.

[2] وسائل الشیعه، ج10، ص512.

[3] امالی صدوق، ص19.

[4] الکافی، ج2، ص562.

۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۶ اسفند ۹۹ ، ۰۸:۳۲
محمد هادی بیات
پنجشنبه, ۲۱ اسفند ۱۳۹۹، ۱۰:۲۷ ق.ظ

بزرگترین حادثه ی تاریخ!

زمانی می ­توان ارزش و اهمیت شب و روز مبعث را درک کرد، که اهمیت بعثت پیامبر(صلّی ­الله­ علیه­ و آله) را درک نمود.

آیا رویدادی مهم تر از برانگیخته شدن آخرین پیامبرالهی وجود دارد؟! به همین خاطر مقام معظم رهبری این روز را «بزرگترین حادثۀ تاریخ» معرفی می ­کنند [1].

اسلام از این روز فرخنده ظهور کرد. اسلامی  که امروز و بعد از گذشت هزار و چهارصد و اندی سال، و در دورانی که تمام مکاتب فکری بشری، آخرین نفس­های خود را می­ کشند و لحظه به لحظه به افول خود نزدیک­ تر می شوند؛ در صدد پایه گذاری تمدن نوین اسلامی بوده و در انتظار ظهور آخرین منجی و پیشوای خود لحظه شماری می­ کند. بنابراین، عید مبعث یعنی روز تجدید عهد و میثاق با اسلام؛ یگانه دین آسمانی [2].

 

مسئلۀ جالب توجّه دیگر اینکه بعثت نبی مکرم اسلام(صلّی­ الله­ علیه­ و آله) در ماه رجب، یعنی ماه امیرالمؤمنین(علیه ­السّلام) قرار گرفته است. و این نشان دهندۀ یکی بودن مسیر نبوّت و ولایت است. این­که این­قدر به زیارت امیرالمؤمنین(علیه ­السّلام) در شب و روز مبعث تاکید شده، برای چیست؟ آیا جز برای توجّه دادن به این مطلب مهم است؟ آیا جز به ­خاطر یکی بودن مقام نوری این دو بزرگوار است؟

از رسول خدا(صلّی ­الله­ علیه­ و آله) نقل شده است: «هزار سال پیش از آفرینش آدم، من و على در نزد خداى عزّ وجلّ یک نور بودیم. آن نور خداوند را تسبیح و تقدیس مى‌کرد تا هنگامیکه پروردگار سبحان آدم را آفرید. آن‌گاه این نور را در صلب وى قرار داد. پس از آن نیز پیوسته این نور یکى بود تا سرانجام ما را در صلب عبدالمطلب به دو شاخه تقسیم فرمود [نور من در صلب عبدالله و نور علی در صلب ابوطالب قرار گرفت] و از این رو نبوت در من و جانشینى و خلافت در على است [3].

 

و در روایت مشابهی آمده است: «...فَعَلِیٌّ مِنِّی وَ أَنَا مِنْ عَلِیٍّ، لَحْمُهُ مِنْ لَحْمِی وَ دَمُهُ مِنْ دَمِی، فَمَنْ أَحَبَّنِی فَبِحُبِّی أَحَبَّهُ، وَ مَنْ أَبْغَضَهُ فَبِبُغْضِی أَبْغَضَه‏» [4]:

پس علی از من و من از علی هستم، گوشت او از گوشت من و خونش از خون من است؛ پس کسی­ که مرا دوست دارد، بخاطر دوستی من علی را نیز دوست دارد، و کسی­که بغض او را دارد، به خاطر این است که مرا مبغوض داشته است.

ابن ابی الحدید معتزلی مذهب در شرح نهج البلاغۀ خود روایتی از امام صادق(علیه ­السّلام) نقل می کند: «علی(علیه­ السّلام) با پیامبر(صلّی ­الله­ علیه­ و آله) پیش از رسالت، نور [الهی] را می­ دیدند و صدا [ی ملائکه] را می­ شنیدند، و همانا پیامبر(صلّی­ الله­ علیه­ و آله) به او گفت: اگر من خاتم انبیاء نبودم، همانا تو با من در نبوّت شریک بودی، لکن اگرچه نبی نیستی، وصی نبیّ و وارث او، بلکه سیّد اوصیاء و امام پرهیزکاران هستی [5].

 

پس در این شب و روز شریف، به رسول خدا(صلّی ­الله­ علیه­ و آله)، و امیرالمؤمنین(علیه ­السّلام) متوسّل شده و می­گوئیم: «یَا مُحَمَّدُ یَا عَلِیُ‏ یَا عَلِیُ‏ یَا مُحَمَّدُ إِکْفِیَانِی‏ فَإِنَّکُمَا کَافِیَانِ،‏ وَ انْصُرَانِی فَإِنَّکُمَا نَاصِرَان‏.»

#پرونده_ویژه

#ماه_رجب

__________________

[1] 1392/2/25.

[2] «إنَّ الدیّنَ عِندَ اللهِ الاسلامُ»، آل عمران:19.

[3] بحارالأنوار، ج‏35، ص24.

[4] الخصال، ج2، ص640.

[5] شرح نهج البلاغه، ج13، ص310.

۰ نظر موافقین ۶ مخالفین ۰ ۲۱ اسفند ۹۹ ، ۱۰:۲۷
محمد هادی بیات
شنبه, ۱۶ اسفند ۱۳۹۹، ۰۷:۰۶ ق.ظ

نعمت گمنام!

وقتی صحبت از «بهشت» و «نعمت های بهشتی» میشه، اولین چیزی که به ذهنمون خطور می کنه چیه؟

احتمالا حوری و باغهای بهشتی و غذاهای لذیذ و اموری از این قبیل...

 

امّا یکی از نعمتهای بزرگ بهشتی، که خدا تو قرآن 4 بار ازش نام می بره، یه مسئلۀ بسیار جالبه.

چیزی که ما کمتر به اهمیّتش پی بردیم!

چیزی که چندان احساس نیاز بهش نکردیم!

چیزی که شاید تو دنیا اصلا برامون مهم هم نبوده!!

 

می فرماید:

«لا تَسْمَعُ فیها لاغِیَةً» [1]؛

«لا یَسْمَعُونَ فیها لَغْواً وَ لا تَأْثیماً» [2]؛

«لا یَسْمَعُونَ فیها لَغْواً وَ لا کِذَّاباً» [3]؛

«لا یَسْمَعُونَ فیها لَغْواً إِلاَّ سَلاماً...» [4]؛

 

در بهشت، حرف بیهوده نمی شنوی؛

بهشتیان، در بهشت نه حرف بیهوده ای می شنوند و نه حرف گناه آلود؛

بهشتیان، در بهشت نه حرف بیهوده ای می شنوند و نه دروغی؛

بهشتیان، در بهشت حرف بیهوده ای نمی شوند. هرچه به گوش می رسد، آرامش می دهد...

ما عادت کردیم به گفتن و شنیدن حرفهایی که هیچ فائده ای برامون نداره، نه به درد دنیامون میخوره و نه آخرت و جز اتلاف عمرِ بی بازگشت، هیچ نتیجه ی دیگه ای نداره.

عادت کردیم به تماشای هر فیلمی، به خوندن هر خبری، به دنبال کردن هر کسی تو فضای مجازی و و و

و واقعا چه نعمت بزرگیه که آدم هرچی بشنوه براش مفید و رشد دهنده باشه، و چیزی که براش فایده نداره یا باعث رکودش میشه، اصلا به گوشش نخوره!

اللهم ارزقنا...

 

#آیه_کده

_______________________

[1] الغاشیه: 11.

[2] الواقعه: 25.

[3] النّبأ: 35.

[4] مریم: 62.

۲ نظر موافقین ۶ مخالفین ۰ ۱۶ اسفند ۹۹ ، ۰۷:۰۶
محمد هادی بیات
پنجشنبه, ۱۴ اسفند ۱۳۹۹، ۰۷:۱۶ ب.ظ

مهمون سر زده

فرض کنید خونتون به شدّت شلوغ و به هم ریخته است و همه چیز نامرتّبه.
و هیچ میوه و شیرینی و چیزی که بشه به عنوان پذیرایی استفاده کنید هم الان تو خونه نیست!
تو همین وضعیت یکدفعه زنگ خونه به صدا در میاد و چند تا مهمون سر زده از راه می رسن و چاره ای هم ندارید جز اینکه در رو براشون باز کنید!!

 

چه حالی می شید؟
تو مدّتی که تو خونه هستن، شما چه وضعیّتی دارید؟
بهتون خوش میگذره؟
لذّتی هم می برید؟

 

(یه لحظه واقعا بهش فکر کنید...)

 

حالا اگر همین مهمونا از قبل خبر داده بودن  که میان، وضعیت شما چطور بود؟
قطعا هم خونه زندگی رو مرتّبِ مرتّب می کردین و هم میوه و چای رو از قبل آماده.


...

 

«نماز» می تونه برای ما مهمون سرزده باشه، یا مهمونی که با آمادگی قبلی اومده.
اگه غرقِ کارهای روزمره شده باشیم و یکدفعه صدای اذون بلند بشه و تازه یادمون بیفته که باید بریم دستشویی و وضو بگیریم و بیایم نماز بخونیم، یعنی غافلگیر شدیم و همونطوری که وقتی مهمون، سرزده بیاد، خوشمون نمیاد و لذّت نمی بریم، وقتی اینطوری با نماز مواجه بشیم هم، لذّت و بهره ای که باید می بردیم رو نمی بریم.

 

از اون طرف، اگه چند دقیقه ای قبل از اذون، حواسمون به نماز باشه و بریم وضو بگیریم و بیایم بشینیم سر سجّاده  و ذکری یا دعایی یا قرآنی بخونیم، این یعنی ما کاملا از قبل آماده ایم و اصلا غافلگیر نشدیم، و طبیعتا این نماز بیشتر می تونه ما رو رشدمون بده.

 

 

 

اللهمّ ارزقنا...

#دل_کده

۱ نظر موافقین ۷ مخالفین ۰ ۱۴ اسفند ۹۹ ، ۱۹:۱۶
محمد هادی بیات
سه شنبه, ۱۲ اسفند ۱۳۹۹، ۰۶:۴۶ ق.ظ

پای منبر حضرت

اگر ماه رجب، ماه امیرالمؤمنین(علیه­ السّلام) است، و اگر ما به وجود آن حضرت افتخار می­ کنیم، و سنگ محبّتش را به سینه می­زنیم، آیا نباید رجبمان رنگ و بوی محبوبمان را بدهد؟

اگر نه اینگونه است، باید به ادّعای خود شک کنیم! این چه محبّتی است که انس و خلوتی در پی ندارد؟!

اگر در ماه حضرت با ایشان ارتباطی نداریم، پس کِی به سراغ او می­رویم؟! حتما باید حضرت را در محراب عبادش غرق به خون ببینیم تا به یاد او بیفتیم و بر مظلومیتش اشک بریزیم؟ حتما باید صدای حضرت به «فُزْتُ وَ رَبِّ الْکَعْبِةِ» [1] بلند شود تا به خود آئیم؟! فقط باید خود را در مجلس عزایش نشان دهیم؟! پس تا قبلِ آن کجائیم؟!

 

حالِ ما حال آن­هایی است که مولا بر فراض منبر فرمود: «سَلونِی قَبْلَ أَنْ تَفْقِدونِی» [2] و آن­ها اعتنایی نکردند؛ اما همین که آن بزرگوار از میانشان رفت، به سر و سینه می­زدند و گریه سر می­دادند!

هنوز چند صباحی تا لیالی قدر و ضربت خوردن مولایمان مانده. هنوز مانده که هاتف ندا دهد: «قُتِلَ‏ عَلِیٌ‏ الْمُرْتَضَى» [3]. هنوز مانده که یتیم شویم. هنوز میهمان آن بزرگوار هستیم. پس تا می­توانیم از بودن در مهمانسرای حضرت نهایت بهره را برده و کاری کنیم تا رجبمان رنگ و بوی مولایمان را بدهد، که هرچه به آن حضرت نزدیک­تر باشیم، به سود خودمان است.

#پرونده_ویژه

#ماه_رجب

____________________

[1] خصائص الأئمة(علیهم­السّلام‏)، ص 63.

[2] نهج البلاغه، خطبه 189، ص 280.

[3] بحار الانوار، ج42، ص285.

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۲ اسفند ۹۹ ، ۰۶:۴۶
محمد هادی بیات
شنبه, ۹ اسفند ۱۳۹۹، ۱۱:۰۹ ب.ظ

آخیش؛ همه اش خواب بود! یا...؟!

تا حالا برات پیش اومده که یه خواب بد و وحشتناک ببینی، بعد یکدفعه از خواب بپّری و همینکه متوجّه شدی همش خواب بوده، خیالت راحت بشه و یه نفس راحتی بکشی و خدا رو شکر کنی که اون اتفاقات بد همش خواب بوده و حقیقت نداشته؟!

 

یا تا حالا شده که یه خواب خوب و باحال و فول اچ دی ببینی و در حالی که داری حسابی کیف میکنی، یک دفعه از خواب بیدار بشی و بفهمی خواب بوده و ناراحت بشی که چرا تو لحظات حساس و جاهای خوبش از خواب بیدار شدی و دلت بخواد دوباره بخوابی و ادامۀ خوابت رو ببینی؟!

 

از امیرمؤمنان(علیه السّلام) روایت شده: «النّاسُ نیامٌ»: همۀ مردم خوابن! «إذا ماتوا إنتَبَهوا»: وقتی که بمیرن، بیدار میشن! [1].

 

من جزو کدوم دسته ام؟

وقتی از این خواب بیدار بشم، دوست دارم که برگردم و به خوابم ادامه بدم، یا اینکه میگم آخیش، بالاخره از این خواب بیدار شدم؟!

#حدیث_کده

_______________________

[1] مرآة العقول، ج8، ص293.

۰ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰ ۰۹ اسفند ۹۹ ، ۲۳:۰۹
محمد هادی بیات
جمعه, ۸ اسفند ۱۳۹۹، ۱۱:۰۵ ب.ظ

ماه عسلِ نرفته!

یکی از رفقا، خاطره خیلی جالبی از ماه عسلش تعریف کرد که حیفم اومد ننویسمش:

 

«یکی دو ماه از عقدمون گذشته بود که با خانمم تصمیم گرفتیم بریم ماه عسل.

بلیط هواپیما رو تهیه کردم و چمدونا رو بستیم و منتظر روز پرواز شدیم.

...

روز حرکت فرا رسید.

علی القاعده باید یک ساعت، یا لا اقل نیم ساعت قبل از پرواز تو فرودگاه می بودیم.

یک ساعت به پرواز مونده بود که ما هنوز تو خونه بودیم و من منتظر حاضر شدن خانمم!

یک ربعِ پُر از استرسِ دیگه هم گذشت و شد چهل و پنج دقیقه به پرواز و من همچنان منتظر!!

تَهِ دلم می گفتم: «از پرواز جا می مونیم»، اما هنوز یه کورسویِ امیدی هم بود که می گفت: «نه! ان شاء الله می رسیم».

بالاخره خانمم آماده شد و حرکت کردیم به سمت فرودگاه...

چند دقیقه ای از حرکتمون نگذشته بود که خانمم یه دفعه گفت: «آخ! گوشیمو جا گذاشتم!»

گفتم: «ولش کن! نمی رسیم. جا می مونیم!»

که گفت نمیشه و لازمش دارم [ و البته واقعا لازم داشت].

به راننده تاکسی گفتم برگرده و اینجا بود که اون کورسوی امید رو هم از دست دادم و مطمئن شدم که جا می مونیم.

گوشی رو برداشتیم و دوباره حرکت کردیم،

امّا وقتی رسیدیم به فرودگاه، کار از کار گذشته بود و هواپیما آمادۀ پرواز و دیگه کسی بلیط ما رو چک نمی کرد...

...

گرچه از قبلش مطمئن بودم که جا می مونیم، اما اصلا دلم نمی خواست باور کنم که واقعا جا موندیم.

تا حالا تو دوران مجرّدی پیش نیومده بود که جا بمونم، اما این بار، به خاطر خانمم، اونم برای سفر ماه عسل، جا موندیم.

...

طبیعتا خیلی ناراحت بودم. هم به خاطر جا موندن، هم به خاطر هدر رفتن پول، هم به خاطر دیر آماده شدن خانمم، هم به خاطر اینکه دست از پا درازتر الان باید برگردیم و و و

شاید وقتش بود که اولین دعوای زندگی مشترکمون رو راه بندازم و لااقل یه کم توبیخش کنم که چرا اینقدر دیر کردی تا اینطوری بشه و...

اما با خودم گفتم: الان خانمم کاملا میدونه که مقصّره و خب اونم از اینکه جا موندیم ناراحته، حالا هی من بهش بگم چرا دیر آماده شدی؟! چرا دقّت نکردی؟! چرا گوشیتو از اوّل بر نداشتی؟! چرا؟ چرا؟ چرا؟ هیچ دردی رو که دوا نمی کنه بماند، بلکه به دردمون اضافه هم می کنه و کدورتی پیش میاد...

این شد که تصمیم گرفتم تو مسیر برگشت این مطلب رو اصلا به روی خانمم نیارم که هیچ، تازه بهش اطمینان خاطر هم بدم که اصلا ناراحت نیستم و هیچ اشکالی نداره و بالاخره پیش میاد و اصلا شاید صلاح نبوده بریم و ان شاء الله تو یه فرصت بهتر می ریم و...

ما میخواستیم بریم ماه عسل که خوش بگذرونیم، حالا نشده بریم؛ دلیلی نداره که الان بد بگذرونیم و ناراحت باشیم. ناراحتی چه دردی رو دوا می کنه؟!

...

همینقدر بگم که این برخورد من، چنان باعث جلب محبّت همسرم شد که وقتی فکرشو میکنم، می بینم قطعا اون سفر نمی تونست اینقدر محبّت من رو تو دل خانمم بیشتر بکنه!

و خلاصه اینکه ماه عسلِ نرفته ی ما، خیلی بیشتر برامون فائده داشت...»

#خاطره_کده

#خانواده_کده

۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰۸ اسفند ۹۹ ، ۲۳:۰۵
محمد هادی بیات
محمدهادی بیات