پای منبر حضرت
اگر ماه رجب، ماه امیرالمؤمنین(علیه السّلام) است، و اگر ما به وجود آن حضرت افتخار می کنیم، و سنگ محبّتش را به سینه میزنیم، آیا نباید رجبمان رنگ و بوی محبوبمان را بدهد؟
اگر نه اینگونه است، باید به ادّعای خود شک کنیم! این چه محبّتی است که انس و خلوتی در پی ندارد؟!
اگر در ماه حضرت با ایشان ارتباطی نداریم، پس کِی به سراغ او میرویم؟! حتما باید حضرت را در محراب عبادش غرق به خون ببینیم تا به یاد او بیفتیم و بر مظلومیتش اشک بریزیم؟ حتما باید صدای حضرت به «فُزْتُ وَ رَبِّ الْکَعْبِةِ» [1] بلند شود تا به خود آئیم؟! فقط باید خود را در مجلس عزایش نشان دهیم؟! پس تا قبلِ آن کجائیم؟!
حالِ ما حال آنهایی است که مولا بر فراض منبر فرمود: «سَلونِی قَبْلَ أَنْ تَفْقِدونِی» [2] و آنها اعتنایی نکردند؛ اما همین که آن بزرگوار از میانشان رفت، به سر و سینه میزدند و گریه سر میدادند!
هنوز چند صباحی تا لیالی قدر و ضربت خوردن مولایمان مانده. هنوز مانده که هاتف ندا دهد: «قُتِلَ عَلِیٌ الْمُرْتَضَى» [3]. هنوز مانده که یتیم شویم. هنوز میهمان آن بزرگوار هستیم. پس تا میتوانیم از بودن در مهمانسرای حضرت نهایت بهره را برده و کاری کنیم تا رجبمان رنگ و بوی مولایمان را بدهد، که هرچه به آن حضرت نزدیکتر باشیم، به سود خودمان است.
#پرونده_ویژه
#ماه_رجب
____________________
[1] خصائص الأئمة(علیهمالسّلام)، ص 63.
[2] نهج البلاغه، خطبه 189، ص 280.
[3] بحار الانوار، ج42، ص285.