محمدهادی بیات

بی دستِ کربلا، دستِ مرا بگیر...

۱۰۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «بهترین مطالب» ثبت شده است

جمعه, ۴ مهر ۱۳۹۹، ۰۱:۵۹ ب.ظ

یکی یدونۀ دنیا!

پدر و مادرایی که خدا بهشون لطف کرده و چند تا بچه بهشون داده، طبیعتا محبتشون بین بچه ها تقسیم میشه (که باید هم بشه).

اما پدر و مادریایی که از دار دنیا، خدا فقط یدونه بچه بهشون داده، همۀ توجه و محبتشون به همون بچشون معطوف میشه (که باید هم بشه).

کُلّا، وقتی آدم از یه چیز، فقط یدونه داره، بیشتر هواشو داره، حالا هرچی می خواد باشه باشه...

 

یه چیزی تو این عالَم هست که ما فقط یه دونه ازش داریم و زمین بریم و هوا بریم، دوتا نمیشه!!

اونم «امام زمانه»!

فقط یه دونه امام حَیّ و حاضر داریم که قراره ظهور کنه!

فقط یه دونه امام داریم که مال زمان و عصر ماست!!

فقط یه دونه امام داریم که روز قیامت در موردش از ما بصورت ویژه سوال میشه که در حقش چه کردین؟ چون تو زمان شما و مالِ شما بوده و شما نسبت به او مسئولیّت ویژه داشتین!

 

انصافا چی کار کردیم؟!

 

در روایتی از حضرت صادق (علیه السلام)، در مورد امام زمان ما اومده:

«لَوْ أَدْرَکْتُهُ لَخَدَمْتُهُ‏ أَیَّامَ‏ حَیَاتِی‏»[1]:

اگر قائم (علیه السلام) رو درک می کردم، حتما تمام عمرم، خادمی اش رو می کردم!

 

خدایا بهمون توفیق بده که چه در زمان غیبت و چه در زمان ظهور، عمرمون صرف راه تنها امام زمانمون بشه...

خدایا نذار مصداقِ شعر این شاعر بشیم:

می خواستم که وقف تو باشم تمام عمر                دنیا خلاف آنچه که می خواستم گذشت

 

#حدیث_کده

_____________________

[1] الغیبة نعمانی، ص 245.

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۴ مهر ۹۹ ، ۱۳:۵۹
محمد هادی بیات
چهارشنبه, ۲ مهر ۱۳۹۹، ۱۰:۳۰ ق.ظ

راز طی کردن رَهِ صد ساله در یک شب!!

در ایام هفتۀ دفاع مقدسیم.

هم سن و سالهای من جنگ رو ندیدن و فقط از اونایی که بودن شنیدن و تو کتابا خوندن و تو فیلما و مستندا دیدن.

چیزی که توی جنگ خیلی توجه آدم رو به خودش جلب می کنه، «رُشد» رزمنده هاست.

یعنی راهی که (تو امور معنوی) «صد سال» طی کردنش طول میکشه، رزمنده ها تو «یک شب»، (شب عملیّات) طی می کردن.

اونقدر بعضی از این بچه ها بالا می رفتن که علمای سالخورده که عمرشون رو تو راه خدا و پیغمبر صرف کرده بودن، می رفتن جبهه که از معنویّت بچه ها استفاده کنن!

راز این پیشرفت تو جبهه چی بود؟

میشه همون حالت رو ما الان داشته باشیم؟

۱ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰۲ مهر ۹۹ ، ۱۰:۳۰
محمد هادی بیات
يكشنبه, ۳۰ شهریور ۱۳۹۹، ۱۰:۰۰ ق.ظ

برآورده شده ها!

یه لحظه خودتو بذار بجای یه «نابینا»!

هیچ تصوّری از جهان نداری و همۀ دنیا برات سیاهه!

اون موقع چه آرزویی داری؟

غیر از اینه که دوست داری حتی برای یکبار هم که شده، چهرۀ پدر و مادرت و اون کسایی که عاشقشونی؛ اون جاهایی که دوستشون داری رو ببینی؟!

 

یه لحظه خودتو بذار بجای یه «ناشنوا»!

هیچ صدایی نمیشنوی!

اصلا نمیدونی صدا چی هست!

همیشه همه جا برات ساکته!

نه صدای اطرافیانت رو تا حالا شنیدی، نه صدای بارون، نه صدای آبشار، نه صدای خندۀ بچه ها، نه صوت قرآن، نه تا حالا روضه به گوشت خورده...

اون موقع آرزویی غیر از شنیدن این صداها داری؟!

 

یکی «دست» نداره، یکی «پا»، یکی «عقل»، یکی «سلامتی»، یکی «پدر» یکی «مادر»، یکی «پدر و مادر»، یکی «همسر»، یکی «فرزند»، یکی «خونه»، یکی «ماشین»، یکی «سلیقه» یکی «زیبایی»، یکی «آرامش»، یکی «خواب»، یکی «روزی حلال»، یکی «آبرو»، یکی «امنیّت» ...

اصلا جماعتِ خیلی زیادی الان آرزو دارن یه لحظه؛ فقط یه لحظه برگردن به این دنیا!!!

«یا لَیْتَنا نُرَدُّ» [1].

 

می بینی!

داشته های ما، برای خیلی ها آرزوست!

داشته هایی که هیچ زحمتی براشون نکشیدیم.

خدا خیلی از آرزوهامون رو قبل از اینکه لب تر کنیم برامون برآورده کرده.

هر یه نعمتی که ما داریم، می تونه برای کسی تو این دنیا آرزو باشه.

و اینقدر نعمتهایی که ما داریم زیاده که خود خدا میگه اصلا نمی تونید بشماریدشون:

«وَ إِنْ تَعُدُّوا نِعْمَةَ اللَّهِ لا تُحْصُوها» [1].

 

خدایا! به خاطر برآورده کردن این همه از آرزوهامون ازت ممنونیم.

#آیه_کده

_______________________

[1] الانعام: 25.

[2] النحل: 18.

۰ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰ ۳۰ شهریور ۹۹ ، ۱۰:۰۰
محمد هادی بیات
جمعه, ۱۴ شهریور ۱۳۹۹، ۰۵:۵۴ ق.ظ

در دلِ معجزه!

ماجرای «اصحاب کهف» رو همه شنیدیم و خیلی ها مون سریالش رو هم دیدیم.

یه عده جوون که دغدغۀ دین داشتن، اما شرایط بر وفق مرادشون نبود و چون جونشون در خطر بود به غاری پناه آوردن و خداوند متعال سالها اونها رو  به خواب فرو برد و بعد از خواب بیدار کرد تا به چشم خودشون ببینن که در نهایت پیروزی از آن کدوم گروه بوده؟ مؤمنان یا کافران!! جالب اینکه در تمام این مدت، اگه کسی به اونها نزدیک می شد چنان ترس وجودش رو فرا می گرفت که ناخواسته پا به فرار می گذاشت؛ چهره هاشون طوری بود که انگار بیدارن اما خوابِ خواب بودن... [1]

 

یکی از نکات بسیار مهمی که تو این ماجرا جلب توجه می کنه، فرمایش خداوند متعال در آیۀ 18 سورۀ مبارکۀ کهفه:

«وَ نُقَلِّبُهُمْ‏ ذاتَ الْیَمینِ وَ ذاتَ الشِّمال‏»: [در تمام این سالها] آنها را به پهلوی راست و چپ می غلتاندیم.

۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۱۴ شهریور ۹۹ ، ۰۵:۵۴
محمد هادی بیات
دوشنبه, ۱۰ شهریور ۱۳۹۹، ۰۸:۵۹ ب.ظ

بعدش چی؟

روایتهای اخلاقی بسیار زیادی از اهلبیت (علیهم السلام) به ما رسیده،

اما یه روایت هست که وقتی فکر می کنم، می بینم اگه فقط و فقط و فقط همین یدونه روایت به ما رسیده بود و ما جدّا بهش عمل می کردیم، دنیا و آخرتمون آبادِ آبادِ آباد بود.

 

ماجرا از این قراره که یه آقایی میاد خدمت حضرت رسول (صلی الله علیه و آله) و میگه:

«یَا رَسُولَ اللَّهِ! أَوْصِنِی‏»: ای رسول خدا! توصیه ای بفرمایید.

حضرت سؤال می پرسن که:« فَهَلْ أَنْتَ مُسْتَوْص‏ٍ إِنْ أَنَا أَوْصَیْتُک‏؟»: شما عمل می کنی اگه من توصیه کنم؟

(حضرت این سوال رو سه مرتبه می پرسن و هربار اون آقا جواب می ده: «نَعَمْ یَا رَسُولَ اللَّه‏»: بله، ای رسول خدا).

حضرت می فرمایند: « فَإِنِّی أُوصِیکَ إِذَا أَنْتَ‏ هَمَمْتَ‏ بِأَمْرٍ فَتَدَبَّرْ عَاقِبَتَه‏»: پس همانا من به تو توصیه می کنم که هرگاه تصمیم به انجام کاری گرفتی، به عاقبتش فکر کن؛

«فَإِنْ یَکُ رُشْداً فَامْضِه‏»: اگر انجام اون کار موجب رشد تو بود، انجامش بده؛

« وَ إِنْ یَکُ غَیّاً فَانْتَهِ عَنْه‏»: و اگه  اینطور نبود، صرف نظر کن [1].

 

خلاصه اینکه قبل هر کاری از خودت بپرس: «بعدِش چی؟»، اگه دیدی بعدش خوبه، بسم الله، و اگه دیدی خوب نیست صدق الله.

اگه ما فقط قبل حرف زدنامون فکر می کردیم، خیلی از مشکلاتی که داریم اصلا پیش نمیومد.

 

همین الان تصمیم بگیریم که با «تفکر» زندگی کنیم.

خواهیم دید که خیلی حرفهارو نمی زنیم و خیلی کارها رو نمی کنیم، و چقدر زندگی برامون لذت بخش میشه.

#حدیث_کده

___________________

[1] اصول کافی، کلینی (قرن 3)، ج 8، ص 150.

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۰ شهریور ۹۹ ، ۲۰:۵۹
محمد هادی بیات
شنبه, ۸ شهریور ۱۳۹۹، ۰۵:۳۰ ق.ظ

گرفتی؟ گرفتم!

یکی از اساتیدمون تعریف می کردن که:

«اوایل دوران طلبگی بود. یه شب بدون اینکه برنامه ریزی قبلی داشته باشم، بدون اینکه ساعت کوک کرده باشم، سحر از خواب بیدار شدم و حال عجیبی داشتم. انگار دلم می خواست نماز شب بخونم. یه نماز شبی خوندم که تا اون موقع سابقه نداشت. خودمم تعجب کرده بودم که امشب من چِم شده!؟!

فردا دوباره همین اتفاق افتاد. پس فردا هم همینطور و من یقین داشتم یه اتفاقی افتاده و الاّ من آدمی نبودم که بتونم اینطوری برای نماز شب پاشَم و اینقدر با سوز و اشک و حال نماز بخونم.

گذشت؛ چند وقت بعد یکی از اساتیدم رو دیدم و ایشون گفتن فلانی سه روز رفته بودم کربلا، زیر قبّۀ امام حسین (علیه السلام) برات دعا کردم، گرفتی؟ گفتم آره، گرفتم!»

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۸ شهریور ۹۹ ، ۰۵:۳۰
محمد هادی بیات
جمعه, ۷ شهریور ۱۳۹۹، ۰۵:۲۷ ق.ظ

زندگی تلوزیونی

بعضی بچه ها وقتی دارن تلوزیون تماشا می کنن، چنان می رن تو بَحر فیلم که چند بار هم صداشون کنی اصلا متوجه نمی شن.

گاهی ما هم چنان تو کارهای روزمره مون غرق می شیم که متوجه خیلی از اتفاقاتی که پیرامونمون داره میفته نمیشیم.

متوجه نمیشیم که چطور عمرمون داره می گذره،

متوجه نمی شیم که پدر و مادرمون روز به روز دارن پیر تر می شن،

متوجه نمی شیم که بچه هامون هر روز دارن بزرگتر می شن،

متوجه نمی شیم که ارتباطاتمون هر روز داره ضعیف تر می شه،

متوجه نمی شیم که فاصلمون با اطرافیان داره بیشتر می شه،

...

بعد یهو به خودمون میایم می بینیم ای دل غافل، چقدر زود همه چیز اتفاق افتاد.

#دل_کده

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۷ شهریور ۹۹ ، ۰۵:۲۷
محمد هادی بیات
پنجشنبه, ۶ شهریور ۱۳۹۹، ۰۵:۳۳ ق.ظ

کارهای عجیب و غریب آدم بزرگا!!

بعضی وقتا ما آدم بزرگا کارهای عجیب و غریبی انجام میدیم، که درکش برای بچه ها خیلی سخته، ولی شاید نتونن بروز بدن و در موردش از ما گله و شکایت کنن.

 

مثلا کلی پول می دیم اسباب بازیهای شیک و خوب می خریم، بعد از ترس خراب شدن نمی دیم که بچه باهاشون بازی کنه و اگه احیانا بهش دادیم و خرابش کرد کلّی دعواش می کنیم، در حالی که اون وسیله اسمش روشه: «اسبابِ بازی» و طبیعتا «بازی اشکنک داره، سر شکستنک داره»!! چطور توی بازی احتمال شکستن سر رو می دیم و این مسئله برامون حل شده است، اما از شکستن و خراب شدن اسباب بازی ناراحت می شیم و...

یا مثلا برای راحتی خانواده، کلی پول می دیم بهترین فرش و مبلمان رو تهیه می کنیم، بعد که بچه روش چیزی می ریزه کلّی دعواش می کنیم و...

 

و یا مثلا بخاطر راحتی بچمون بهترین و قشنگ ترین لباسها رو می خریم، ولی وقتی کثیفشون می کنه، یا تو بازی پاره پوره شون می کنه، از کوره در می ریم و...

 

تو این لحظه هاست که بچه ها با خودشون فکر می کنن: «این وسایل رو برای راحتی ما می خوان، یا ما رو برای وسایلشون؟!»؛ ولی خب نمی تونن به زبون بیارن.

واقعا این حرکت ها چه معنایی داره؟!

#خانواده_کده

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۶ شهریور ۹۹ ، ۰۵:۳۳
محمد هادی بیات
سه شنبه, ۴ شهریور ۱۳۹۹، ۰۸:۲۸ ب.ظ

گذشته ها نگذشته!

دقت کردین که خدا تو قرآن مدام انسان رو به یاد گذشته اش می اندازه؟ مدام یاد آوری می کنه که چی بوده و چی شده.

 

«أَ وَ لَمْ یَرَ الْإِنْسانُ أَنَّا خَلَقْناهُ مِنْ نُطْفَةٍ فَإِذا هُوَ خَصیمٌ مُبینٌ» (یس: 77):

مگر انسان نمی بیند که ما او را از نطفه ای آفریدیم و او (بجای دوستی با ما) ناگهان دشمنی سرسخت می شود!!

اگه کاره ای شدی، به هر جایی رسیدی، گذشته رو فراموش نکن.

یادت باشه که طفلی بودی و حتی قدرت دور کردن پشه و مگس از خودت رو نداشتی و این پدر و مادر بودن که از تو محافظت کردن.

 

اگه به مدارج عالی علمی رسیدی، یاد معلمی باش که الفبا رو به تو یاد داد و براش دعا کن.

 

فکر کردن به گذشته، تکبّر رو از دل انسان دور می کنه و انسان رو نسبت به داشته هاش شاکر می کنه.

#آیه_کده

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۴ شهریور ۹۹ ، ۲۰:۲۸
محمد هادی بیات
شنبه, ۱ شهریور ۱۳۹۹، ۱۰:۳۶ ب.ظ

بسیار جدید، فوق العاده تکراری!!

فرض کنید شما 20 تا لباس همرنگ و همجنس داشته باشید و هر روز هم یکی رو بپوشین،

آیا اطرافیان متوجه تغییری در شما میشن؟

قطعا نه!

اما شما واقعا هر روز دارین یه تیپ جدید می زنید!!

 

خیلی چیزها تو زندگی ما هست که مثل همین لباسهای همرنگِ جدید می مونن.

که چون ظاهرشون مثل همه، ما متوجه تغییر اونها نمیشیم، و این خیلی به ضرر ماست.

 

۱ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰۱ شهریور ۹۹ ، ۲۲:۳۶
محمد هادی بیات
چهارشنبه, ۲۲ مرداد ۱۳۹۹، ۰۹:۴۵ ب.ظ

هر که را صبح شهادت نیست...

با مرگ هیچ فاصله ای نداریم،

اما با شهادت خیلی فاصله داریم.

 

چه بخوایم و چه نخوایم، مرگ به سراغمون میاد، 

اما اگر بخوایم شهادت نصیبمون بشه، باید براش زحمت بکشیم.

واقعا چقدر فرق داره که روی سنگ قبرمون بنویسن «شهید»، یا «مرحوم مغفور»، «جوان ناکام» و...

اللهم ارزقنا...

 

#دل_کده

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۲ مرداد ۹۹ ، ۲۱:۴۵
محمد هادی بیات
دوشنبه, ۲۰ مرداد ۱۳۹۹، ۰۸:۴۶ ب.ظ

مؤمن و منافق سر سفره!!

وقتی اسم نفاق و منافق میاد، یاد سازمان «مجاهدین خلق» می افتیم و فکر می کنیم ما فرسنگ ها با نفاق فاصله داریم، در حالیکه شائبه هایی از نفاق می تونه تو وجودمون باشه، بدون اینکه حتی روحمون هم خبر داشته باشه!!

بذارین یه مثال بزنم:

پیامبر رحمت (صلی الله علیه و آله) می فرمایند: «الْمُؤْمِنُ‏ یَأْکُلُ‏ بِشَهْوَةِ أَهْلِهِ‏ وَ الْمُنَافِقُ یَأْکُلُ أَهْلُهُ بِشَهْوَتِهِ» [1]: 

مؤمن به میل و رغبت خانواده اش غذا می خورد اما منافق خانواده اش به میل و رغبت او!!

 

غذا خوردن فقط یِ مورده، یِ نمونه است، غرض اینه که مؤمن نظر خانواده اش براش خیلی مهمه و حتی به نظر خودش مقدمه.

تا وقتی تک و تنهایی، خب خودتی و خودت، اما وقتی شدی یِ خانواده، وقتی پای همسر و فرزند به زندگیت باز شده، دیگه تَکرَوی معنا نداره.

 

نفاق مثل ایمان درجات داره، اینم یکی از درجات نفاقه.

ببین تا حالا چقدر بخاطر میل و رغبت خانواده ات، با مهربونی و بدون منّت و بدون اخم و تَخم و امّا و اگر، از تمایلات خودت چشم پوشی کردی؟

 

چند بار خواستی اخبار نگاه کنی، بچَت خواسته کارتون ببینه، راحت کانال رو عوض کردی؟

نمونه هاش تو زندگی خیلی زیاده...

 

فکر کنید اگه همۀ اهل خونه تصمیم داشته باشن به این روایت عمل کنن، چه بهشتی میشه اون خونه و چه عشق و محبتی حاکم میشه.

#حدیث_کده

________________________________________

[1] اصول کافی، کلینی (قرن 3)، چاپ اسلامیه، ج4، ص12.

 

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۰ مرداد ۹۹ ، ۲۰:۴۶
محمد هادی بیات
محمدهادی بیات