محمدهادی بیات

بی دستِ کربلا، دستِ مرا بگیر...

۱۰۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «بهترین مطالب» ثبت شده است

دوشنبه, ۲۸ آذر ۱۴۰۱، ۰۲:۳۰ ب.ظ

آقای لاجوردی ما را شکنجه کرد!

به مناسبت 29 آذر، سالروز فوت آیت الله منتظری...

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

آقای طاهر زاده (که قبل از انقلاب از اعضای مجاهدین خلق بود و بعد در کمیته خدمت می کرد) می گوید:

«با "لاجوردی" [رئیس زندان و دادستان تهران] از قبل [انقلاب] هم سلول بودیم و همدیگر را خوب می شناختیم. در میان [اعضای سابق] مجاهدین، غیر از من فکر نمی کنم کسی را قبول داشتند، حالا چه دلیلی داشت؟ نمی دانم، ولی می دانم که آدم باهوشی بود.

ایشان آمد و به من گفت: «چطوری داداش؟»

گفتم: «خوبم، تو چطوری؟ داری جلّادی می کنی؟»

قاه قاه خندید و گفت: «بیا می خواهم نشانت بدهم که دارم چه می کنم».

همینطور که به طرف دفترش در طبقۀ 2 یا 3 [زندان اوین] می رفتیم، چندتا دختر آمدند. صدایشان زد و گفت بیایید. آمدند جلو.

از آنها پرسید: «در اینجا کسی شما را شکنجه کرد؟»

هیچ یادم نمی رود. یکی از دختر ها که مشخص بود او را نمی شناخت، گفت: «بله. آقای لاجوردی ما را شکنجه کرد».

لاجوردی به من اشاره کرد و گفت: «این آقا را آورده ایم که لاجوردی هر کاری کرده، تنبیهش کند. حالا بگویید چه شکایتی دارید؟».

آنها حرف هایی زدند و بعد آقای لاجوردی به یکی از پاسدارها گفت آنها را ببرد [1].

 

حالا شما حساب کنید؛ یک چنین اخبار و گزارشاتی به آیت الله منتظری می رسید و ایشان هم بر مبنای آنها نظام و انقلاب را محکوم می کرد و هنوز هم هستند کسانی که بر مبنای سخنان او نظام را محکوم می کنند!

...

سید مهدی هاشمی [برادر داماد آیت الله منتظری که به جرائم متعددی مثل قتل و همکاری با ساواک و نگهداری اسناد طبقه بندی شده و و و در زندان بود] روی همین مسئله تکیه می کند و خطاب به ایشان می نویسد:

«همان تصوّر خامی که قبل از بازداشت بر ما ها سایه افکنده بود که حضرتعالی تا آخرین لحظه از این طیف حمایت خواهید فرمود، در ایّام بازداشت و بازجویی نیز همواره تسلّی دهندۀ بسیاری از متهمین بوده است و به همین دلیل در تلفن ها و ملاقات ها به بستگانشان القاء کرده اند که افراد تحت وحشیانه ترین شکنجه ها قرار گرفته اند، تا بلکه حضرتعالی و روح لطیف و حسّاس شما را در جهت حمایت از خود تحریک نمایند، ولی مطمئن باشید واقعیّت بر خلاف این است» [2].

...

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

[1] ویژه نامه رمز عبور1، ص82، به نقل از «در لباس مرجعیت»، ص139.

[2] رنجنامه، ص62.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۸ آذر ۰۱ ، ۱۴:۳۰
محمد هادی بیات
دوشنبه, ۲۸ آذر ۱۴۰۱، ۱۱:۳۴ ق.ظ

ترگل

یکی از بهترین و کاربردی ترین کتابهایی که در زمینۀ «حجاب» نوشته شده، مخصوصا برای نسل جوان و دختر خانم هایی که در مقابل حجاب موضع منفی دارند!

از معدود کتابهاییه که دلت میخواد همه جاشو ماژیک بکشی، از بس که خوندنیه.

واقعا سخته که بخوام بُرشی از این کتاب زیبا رو اینجا قرار بدم؛ امّا بخش هایی اش رو تقدیم می کنم:

در این صد سال اخیر، به افکار عمومی ما تلقین می کنند که اگر می خواهید پیشرفت کنید، باید شبیهِ غربی ها باشید؛ راه پیشرفت، تقلید از ظواهر غربی هاست؛ برهنه شوید؛ فلان طور لباس بپوشید و...

...

از پیشرفت علمی ما جلوگیری می کنند،

از پیشرفت اقتصادی ما جلوگیری می کنند،

از پیشرفت پزشکی ما جلوگیری می کنند،

از پیشرفت نظامی ما جلوگیری می کنند؛

تحریم می کنند، حتّی جلوی واردات دارو را می گیرند ولی هزاران دقیقه فیلم مستهجن جنسی را رایگان به اینترنت ما تزریق می کند...

چرا؟

اینگونه فهمانده اند که هرکه ظاهر او بیشتر مثل غربی ها باشد، با کلاس تر است!

...

این طور نبوده است که زن با کاستن پوشش خود در میدان های علمی، سیاسی و اجتماعی پیشرفت کند، نه! اتّفاقا زن با کاستن پوشش خود به صنعت مدلینگ و تبلیغات و فروشندگی و این کارها درگیر شد. زن در غرب، وسیله ای شده برای فروش کالا.

هرچیزی را بخواهند بفروشند؛ آن را با عکس نیمه لخت از زنان، تبیلغ می کنند. اهانتی از این سنگین تر؟

...

آنان معتقدند که زن بدون نمایش زیبایی های خود ارزشی ندارد؛ باید خودش را بیاراید و بنمایاند تا مردها او را بپسندند، این بزرگترین اهانت به زن است.

در ایران باستان، زنان اشراف همه پوشیده بودند؛ ولی زنان طبقات پایین و زنانی که جایگاه اجتماعی نداشتند، بدون پوشش کامل در جامعه حضور پیدا می کردند.

... عقل می گوید هرچیزی، هرچه ارزشمند تر باشد، باید محفوظ تر بماند؛

... [اسلام این ارزش را برای همه زنان قائل است] اسلام این تبعیض را کنار گذاشت و گفت پوشیدگی برای همه ی زنان است. همه باید از این کرامت برخوردار باشند. این تکریم فقط متعلّق به اشراف نیست.

... تا همین یک قرن پیش در غرب، زنان هیچگونه جایگاه اجتماعی نداشتند، مثلا نمی توانستند مالک اموال خودشان باشند، اموالشان در اختیار شوهرانشان بود... ولی سیزده قرن پیش، اسلام حقوق زنان را به رسمیت شناخت و از حق مالکیت دفعا کرد...

.. اگر انسان شیطان صفتی بخواهد زنی را طعمه ی خود کند، انتخاب نخست او خانمی است که خودش را عفیفانه پوشانده یا خانمی که خودش را هزار مدل آراسته و به نمایش گذاشته؟

بسیاری از روابط جنسی نامشروع در ایران خودمان، نتیجه ی همین دوستی های دختر پسری است. آیا این دوستی ها سوغات فرهنگ غرب است یا فرهنگ اسلام؟

 

برشی از کتاب بسیار خواندنی «ترگل»، صفحات 63 و 41 و 34 و 35

#برش_کده

۵ نظر موافقین ۱ مخالفین ۱ ۲۸ آذر ۰۱ ، ۱۱:۳۴
محمد هادی بیات
يكشنبه, ۲۰ آذر ۱۴۰۱، ۰۱:۲۶ ب.ظ

لطفا جای خالی را...

دوران مدرسه یه سؤالاتی تو امتحانات میومد که بهش می گفتیم «جاخالی».

میگفت: لطفا جای خالی را با کلمۀ مناسب پر کنید.

تو این سؤال، یه درس خیلی جالب نهفته است!

...

از ما دوتا کار می خواد انجام بدیم:

اوّلا: جای خالی رو پر کنیم.

ثانیا: او چیزی که داریم باهاش جای خالی رو پر می کنیم «مناسب» باشه!

باید درست پر کنی. هر پر کردنی فایده نداره.

...

خدایا، کمک کن جاهای خالی زندگی رو درست پیدا کنیم و خوب پُرشون کنیم.

خدایا، کمک کن وقتمون رو صرف کاری کنیم که جاش خالی بوده و کسی به خوبی ما از پَس پُر کردنش بر نمیومده!

#دل_کده

۲ نظر موافقین ۶ مخالفین ۰ ۲۰ آذر ۰۱ ، ۱۳:۲۶
محمد هادی بیات
شنبه, ۱۹ آذر ۱۴۰۱، ۰۳:۵۲ ب.ظ

می فهمی دخترم؟

ـ بیست سال قبل توی یه کنفرانس یه سخنرانی داشتم. اون روز، بعد از تموم شدن حرفای من، حضّار همین قدر با شور و حرارت برای من دست زدن و تشویق کردن...

ـ خیلی خوبه.

ـ امّا اون روز من دقیقا برعکسِ حرفایی رو که امروز «هروه» زد ثابت کرده بودم...

ـ ...

ـ بیست سال با تئوریام کنفرانس دادم و برام دست زدن... و امروز هروه خلاف اون حرفا رو ثابت می کنه و براش همون قدر دست می زنن...

ـ ...

ـ «حضّار» کارشون دست زدنه... این تویی که باید بدون زندگیت رو داری وقف چی می کنی...

ـ ...

ـ می فهمی دخترم؟... این مهم ترین درس زندگی من بود.

ـ ...

برشی از کتاب «خاطرات سفیر»، ص162

وبلاگ نوشته های جذّاب یه دانشجوی فرنگ رفته.

خوندن این کتاب رو به همۀ نوجَوون ها و جَوون های مملکتم پیشنهاد می کنم، مخصوصا «دخترخانم ها».

فوائد خوندن این کتاب واقعا یکی دوتا نیست. خودتون بخونید، متوجّه می شین :)

۲ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۱۹ آذر ۰۱ ، ۱۵:۵۲
محمد هادی بیات
جمعه, ۱۱ شهریور ۱۴۰۱، ۱۱:۵۹ ق.ظ

کشیدن دندون بدون بی حسی

آیت الله جوادی آملی در جمع شاگرداش فرمود:

لحظۀ جون دادن مثل کشیدن دندونه؛ اگه بی حش نباشه، دردی تمام بدن رو فرا می گیره که قابل تحمّل نیست، چون این دندون هنوز تعلّق داره به بدن.

حالت جون دادن برای کسی که تعلّق به دنیا داره این شکلیه، اونم نسبت به کلّ بدن نه فقط دندون. انگار از همه جای بدن، بدون زدن آمپول بی حسی، می خوان تیکه ای رو جدا کنن.

امّا اگه کسی به مال دنیا و امور دنیوی وابستگی نداشته باشه و به دنیا عادت نکرده باشه، خیلی راحت پرواز می کنه و می ره و راحت می شه. انگار پوستین آهنین جسد رو از خودش جدا کرده. سبک میشه، خیلی سبک...

برشی از کتاب «سلام بر میّت»، ص 73

#برش_کده

۰ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۱۱ شهریور ۰۱ ، ۱۱:۵۹
محمد هادی بیات
دوشنبه, ۷ شهریور ۱۴۰۱، ۰۶:۲۶ ق.ظ

تصویری صحیح از گناه و توبه

برای اینکه به درستی توبه کنیم باید حقیقت گناه را به درستی بشناسیم. گاهی فکر می کنیم گناه کاری است که خدا بندگان را از آن منع فرموده و چون امر فرموده، این کار نام گناه به خود گرفته است. پس از ارتکاب گناه هم می گوییم خدایا ببخش و خدا هم اگر دلش بخواهد و اراده اش تعلّق بگیرد می بخشد؛

امّا گناه معنای عمیق تری از این دارد. کارهایی که خداوند نهی فرموده، تعارف و قرار داد نیست؛ بلکه هر کدام در وجود انسان اثر سوئی باقی می گذارد. در حقیقت گناه، کاری است که قلب انسان را تیره کرده و وجودش شخص را درگیر می کند و به این دلیل است که خدا آن را منع فرموده است.

غذای مسموم یا ویروسی که وارد بدن می شود اثری واقعی بر جسم می گذارد، گناه نیز همین اثر منفی را بر نفس می گذارد و مانند جراحتی است که بر روح وارد می شود.

در مقابل، توبه تحوّلی واقعی در وجود انسان است که آثار پلیدی را که در نفس ظاهر شده پاک می کند و مانند مرهم جراحت روح را التیام می بخشد. لذا هرچه گناه بزرگتر باشد، توبۀ از آن هم باید بزرگتر و شدیدتر باشد...

البته بسیاری از کارهای خیر وجود دارند که نامشان توبه نیست امّا خود به خود گناهان را می شویند. ممکن است ناخودآگاه در حقّ کسی ظلمی کرده باشید و کدورتی در نفستان حاصل شود، اما بعدا به کسی انفاق یا ایثار می کنید و او شاد می شود و همین شادی، کدورت و گناه قبلی شما را از بین می برد...

برشی از کتاب «دریای بی کران؛ تبیین گام به گام سیر و سلوک الی الله برای جوانان. ص 74 - 75.

#برش_کده

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ شهریور ۰۱ ، ۰۶:۲۶
محمد هادی بیات
پنجشنبه, ۲۷ مرداد ۱۴۰۱، ۰۶:۲۹ ق.ظ

مسیحی بشیم؟ یهودی چطور؟ یا زردشتی؟

در میان ادیان الهی و غیر الهی، اسلام آنقدر عظمت دارد که اصلا قابل مقایسه با سایر ادیان نیست؛ زیرا:

1) هیچ راه علمی برای اثبات وجود پیامبران گذشته ـ به جز پیامبر اسلام ـ وجود ندارد. هیچ مستند تاریخی معتبری برای این ادعا در دست نیست!

مسلمانان به واسطه خبر دادن قرآن از انبیاء گذشته، به آنها اعتقاد دارند، امّا کسانیکه به اسلام اعتقاد ندارند، راهی برای اثبات این مسئله ندارند.

از این رو بسیاری از دانشمندان مسیحی امروز از دین مسیح برگشته و ادعا می کنند حضرت مسیح شخصیتی اسطوره ای و غیرواقعی در تاریخ مسیحیان، مانند رستم در تاریخ ایران است.

 

2) هیچ راه علمی برای اثبات نبوّت انبیاء پیشین ـ به جز پیامبر اسلام ـ وجود ندارد؛ چون وقتی از تاریخ کسی چیزی در دست نیست و هیچ گزارش معتبری از معجزات و کارهای او وجود ندارد، طبیعی است که نمی توان نبوّت او را هم اثبات کرد.

 

3) در هیچ یک از ادیان گذشته ـ به جز اسلام ـ کتاب و متن دینی معتبری از پیامبران باقی نمانده است. تورات و انجیل و اوستا سند ندارد و هیچ کس راهی ندارد که اثبات کند این کتابها از حضرت موسی و عیسی یا رزدشت است؛ چه رسد به آنکه اثبات کند از جانب خداوند بر این پیامبران نازل شده است.

تورات به اعتقاد خود یهودیان مدّتها گم شده بود و بعد از گذشت نیم قرن بزرگان یهود بر اساس خاطرات شفاهی باقی مانده از نسلهای قبل آن را بازنویسی کردند و انجیل از آغاز گم شد و آنچه امروزه به نام انجیل خوانده می شود خاطرات یاران حضرت عیسی از داستان های آن حضرت است... و اوستا نیز هیچ مستند تاریخی ندارد.

 

4) هیچ یک از این کتابها دارای معارف و دستورات عمیقی نیست که بتوان بر اساس عظمت محتوا و پیامشان ارتباطشان را با عالم غیب فهمیده و به آن ایمان آورد، بلکه مطالب بسیار باطل و سستی در تورات و انجیل تحریف شده وجود دارد که هیچ انسان دانشمندی نمی تواند آن را بپذیرد.

یکی از علّت های اصلی دین گریزی در دنیای غرب در میان دانشمندان، حجم فراوان مطالب خلاف عقل در کتاب مقدس است.

 

برشی از کتاب «معارف کاربردی»، ج5 (اسلام شناسی)، ص12 - 19.

#برش_کده

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۷ مرداد ۰۱ ، ۰۶:۲۹
محمد هادی بیات
چهارشنبه, ۱۹ مرداد ۱۴۰۱، ۱۱:۰۸ ب.ظ

نبش قبر کرونا

از آنجایی که مدّتی است از دوران التهاب کرونایی گذشته و زندگی در کنارش خیلی خیلی عادّی شده و مدّتهاست که از صدر اخبار پایین آمده و آن دعواها و تعصّب­ها و افراط­ها و تفریط­ها فروکش کرده و البته به بهانۀ گفتگویی که با عزیزی صورت گرفت؛ به نظرم رسید که کرونا را نبش قبر کنم و چند خطّی (یا بهتر است بگویم چند صفحه ای) در موردش بنویسم:

 

از افاضات این عزیز این بود که:

«... بنده در دوران کرونا ماسک می زدم، امّا هر وقت روضه ای شرکت می کردم، ماسکم رو بر می داشتم. مجلس اهل بیت اگه بخواد این چیزا توش باشه که پس اهل بیت چی کاره اند؟ حرم ها هم همینطور. اینجاها حرم امن الهیه، اینجا اگه ایمنی نباشه پس کجا هست؟!...

اینقدر لَجَم می­گرفت که تلوزیون نشون می­داد دارن حرم امام رضا (علیه ­السّلام) رو ضدّ عفونی می­کنن! آخه یعنی چی؟! اینها طاهر و مطهّرن!

مردم مریضی های صعب العلاج دارن، دکترا جوابشون کردن می رن این حرمها شفا می گیرن، اون وقت میان محدودیت میذارن و میگن تو حرمم ماسک بزنید!

و...».

 

برای نقد این فرمایشات (و بیشتر از آن)، با ذکر 7 مقدّمه نتیجه گیری خواهیم کرد:

1) خداوند متعال به پیامبرش می ­گوید به مردم بگو: «قُل إنَّما أنَا بَشَرٌ مِثلُکُمْ یُوحَی إلَیَّ..»؛ پیامبر مثل همۀ ما انسان است و دارای شئون بشری است. پس اگر بگوییم پیامبر مثل من و شما می خورد، می خوابید، ازدواج می کرد، خرید می کرد، کار می کرد، خسته می شد، عرق می ریخت، بیمار می شد، در جنگها زخم بر می داشت، احتیاج به نظافت داشت و...؛ اصلا و ابدا شأن ایشان را پایین نیاورده ایم. صرفا از گزاره ای واقعی خبر داده ایم که قرآن هم به آن تصریح کرده است.

 

2) اساسا، یکی از چیزهایی که باعث می شد مردم جاهل آن زمان ایمان به پیامبران برایشان سخت باشد و به آنها تهمت های بی اساس بزنند، مشاهدۀ همین شئون بشری بوده که اتفاقا یکی از جنبه های آزمایش مردم نیز همین بوده است. قرآن کریم بارها و بارها با عبارات مختلف از این مسئله یاد کرده است:

«وَ قالُوا ما لِهذَا الرَّسُولِ یَأْکُلُ الطَّعامَ وَ یَمْشی‏ فِی الْأَسْواقِ‏ لَوْ لا أُنْزِلَ إِلَیْهِ مَلَکٌ فَیَکُونَ مَعَهُ نَذیراً[1]»؛ و گفتند: «چرا این پیامبر غذا مى ‏خورد و در بازارها راه مى ‏رود؟! چرا فرشته ‏اى بر او نازل نشده که همراه وى مردم را انذار کند ؟!

«وَ ما أَنْتَ إِلاَّ بَشَرٌ مِثْلُنا وَ إِنْ نَظُنُّکَ لَمِنَ الْکاذِبینَ[2]»؛ تو بشرى همچون مایى، تنها گمانى که درباره تو داریم این است که از دروغگویانى!

 

3) بله؛ در ادامۀ آیه فوق آمده است: «یُوحَی إلَیَّ»؛ من نیز بشری مثل شمایم، لکن بر من وحی می ­شود! درست است که پیامبر بشری مانند ماست، اما او با ملکوت در ارتباط است. چیزی که سایر انسان­ها از آن برخوردار نیستند. پس تفاوت ما و معصومین (علیهم ­السّلام) در جنبۀ های مادّی و بشری نیست چراکه به تصریح قرآن آنها از این جهت فرقی با ما ندارند؛ امّا از جنبۀ معنوی و باطنی تفاوت بین ما از زمین تا آسمان است. و اگر شنیده ­ایم که قدرت ظاهری ایشان نیز از دیگران برتر و بیشتر بوده، ناشی از همین قدرت معنوی بوده است. چنانچه امیرالمؤمنین (علیه السّلام) در خصوص کَندن در قلعۀ خیبر فرمودند: آن نیرو و توانی که با آن درِ قلعۀ خیبر را از جا کندم و به اندازۀ چهل ذراع به پشت سر خود انداختم، نیروی بدنی در اثر خوردن غذا نبود. آن نیرو از قدرت ملکوتی و تأییدات الهی بود و از جانی نشئت می ­گرفت که با نور خدا روشن شده بود: «... ما قَلَعتُها بِقُوَّةٍ بَشَرِیَةٍ وَ لکِن قَلَعتُها بِقُوَّةٍ إلهِیَةٍ و نَفسٍ بِلِقاءِ رَبِّها مُطمَئِنَةٍ رَضِیَةٍ[3]...». اساسا مگر ممکن است چنین نیرویی با نان جویی که ایشان تناول می ­کردند به دست بیاید؟!!

 

4) در خصوص همین جنبه های معنوی است که قرآن کریم می فرماید: «إِنَّما یُریدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ‏ تَطْهیراً[4]»؛ خدا می ‏خواهد هرگونه پلیدى را از شما اهل بیت برطرف نماید، و شما را چنان که شایسته است [از همه گناهان و معاصى‏] پاک و پاکیزه گرداند.

پس این آیه و امثال آن، در مقام اثبات «عصمت» اهل بیت (علیهم السّلام) هستند؛ نه اینکه آنها بیمار نمی شدند یا نیازی به نظافت نداشتند و...

 

5) گزارش های مختلفی مبنی بر بیمار شدن اهل بیت (علیهم السلام) رسیده است. اساسا مگر بیشتر این بزرگواران به سمّ جفای دشمنان به شهادت نرسیدند؟ پس سم در جسم مبارکشان اثر می گذاشته و شدیدا بیمارشان می کرد.

 

6) روایات بسیار زیادی در زمینه مسائل بهداشتی از اهل بیت (علیهم السلام) صادر شده است؛ به عنوان مثال ایشان همواره استحمام کرده و از «نوره» استفاده کرده و اصحاب خود را نیز به آن سفارش می کردند[5].

 

7) سنّت و قانون الهی بر آن تعلّق گرفته که معصومین (علیهم السّلام) با وجود توانایی بر اعجاز و کارهای خارق العاده، جز در موارد خاصّی که ضرورت اقتضای آن را داشته، از این امور استفاده نکنند. لذا چنین نبوده که به یک اشاره در جنگ ها پیروز شوند و...  لذا هنگام بیماری نیز ممکن بوده مدّتی با آن دست و پنجه نرم کنند و علاوه بر توکّل به خدا، درمان خود را از طریق داروهای همان زمان دنبال کنند. به عنوان مثال، هنگامی که در مسجد کوفه شمشیر بر فرق مبارک امیرمؤمنان (علیه السّلام) اصابت کرد و ایشان در خانه بستری شدند، برای معالجه طبیب بر بالینشان آوردند[6]...

 

و امّا نتیجه گیری:

اهل بیت (علیهم السّلام) به حکم اینکه مانند ما بشر اند، شئون بشری نیز دارند. از جملۀ شئون بشری «نظافت» و «بیماری» است. اهل بیت (علیهم السّلام) نیز هنگامی که احتیاج به نظافت پیدا می کردند و یا بیمار می شدند، از طرق عادی آن روزگار برای نظافت و مداوا استفاده می کردند. و این مسئله به هیچ وجه به معنای پایین آوردن شأن ایشان نیست و با آیاتی مثل آیۀ «تطهیر» تعارضی ندارد. چرا که این آیات در مقام بیان عصمت این بزرگواران از گناه و آلودگی های معنوی است، نه آلودگی و بیماری جسمی که طبیعت بشر بودن است. روایات و تاریخ نیز بهترین گواه بر این مسائل اند. وقتی آلودگی و بیماری به سراغ خود معصومین (علیهم السلام) می رفته و اساسا بیشتر این بزرگواران با زهر بیمار شده و به شهادت رسیده اند، چگونه می توان ادعا کرد که اثری از این موارد در حرم ها و مجالس منسوب به ایشان نیست؟!

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

اصل مطلب تمام؛ امّا:

برای تفکّر بیشتر می پرسم:

۲ نظر موافقین ۶ مخالفین ۰ ۱۹ مرداد ۰۱ ، ۲۳:۰۸
محمد هادی بیات
چهارشنبه, ۱۲ مرداد ۱۴۰۱، ۰۵:۵۵ ق.ظ

نعمت معمولی بودن

در بخشی از مستند «نیم متر کمتر»، که به مشکلات انسان های «کوتاه قامت» می پردازه؛ یکی از این عزیزان میگه:

... وقتی که متوجه میشی تو برای زندگی معمولی داشتن اول به دیگران باید ثابت کنی که معمولی هستی.
یعنی یک مرحله عقب تر از آدمهای معمولی!

اما داستان اثبات معمولی بودن از خودت شروع می شه؛
درست وقتی که قبول می کنی یه آدم معمولی هستی و عین بقیه زندگی می کنی...

#دل_کده

۰ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۱۲ مرداد ۰۱ ، ۰۵:۵۵
محمد هادی بیات
دوشنبه, ۱۰ مرداد ۱۴۰۱، ۰۹:۳۵ ق.ظ

همه، تو یه تیمیم!

مطلب زیر بسیار بسیار حیاتی است.

پیشنهاد می کنم از دست ندهید!

______________________________

توسعۀ «مَن» و جایگاه آن در کمال انسان:

انسان توانایی ها و استعدادهای بالقوّۀ عظیمی دارد که اغلب نهفته هستند و تنها برای عدّۀ معدودی آشکار می شوند و افراد اندکی از همین دسته، بعد از شناخت این استعدادها، آنها را شکوفا کرده و از این توانایی های عظیم استفاده می کنند.

بسیاری از این استعدادها، ممکن است تا پایان عمر انسان مورد استفاده قرار نگیرند و دست نخورده باقی بمانند؛ فلذا یکی از عذاب های اخروی انسان این است که مرتبه ای که می توانست با شکوفایی استعدادهای خود به آن برسد، به او نمایش داده می شود و انسان می یابد که چقدر می توانست رشد کند، ولی اکنون در چه جایگاهی واقع شده است!

... هرچند گناهی مرتکب نشده باشد، ولی حسرت از دست دادن این استعدادها [و به تبع آن فقدان کمال مطلوب] از نتایج اعمال او محسوب می شود.

البته این حسرت ها برای اهل سعادت، جزای اعمال آنها قبل از ورود به بهشت است و پس از تصفیه، بهشت جای غم و غصه و حسرت نیست.

یکی از این ظرفیت ها و استعدادهای عظیم، ظرفیت «توسعۀ من» و سعۀ وجودی انسان است.

انسان بر اساس این استعداد وجودی، از منِ مضیّق و محدود خود ـ که او را در کمالات محدودی حصر کرده ـ ، می تواند فراتر برود و حقیقت وجودی خود را گسترش دهد و به میزان توسعۀ وجودی، منشأ بروز افعال و آثار عظیم تری در عالم خلقت باشد...

انسان در اولین مراتب وجودی... خویش را محدود به «تَن» می بیند و با ورود به عالم دنیا، خود را در مقابل دیگران تعریف می کند...

امّا رفته رفته با گذر زمان، منِ خود را فراتر از بدن خود می یابد و خود را با «پدر و مادر» خویش تعریف می کند؛ یعنی پدر و مادر را از خود می بیند و آنها را جدا از خود نمی داند...

در دوران نوجوانی «دوستانش» را از خود می بیند و اگر کسی به آنها توهین یا بی اخلاقی کند، این را توهین به تمام هویّت خود تلقّی می کند...

وقتی انسان ازدواج می کند، «همسرش» را از خویشتن و متحد با خود می بیند و آسایش و لذّت او را از لذّت و آرامش خود جدا نمی بیند...

وقتی «فرزندان» انسان متولد می شود، می یابد که فرزند از او خودش جدا نیست و به واسطۀ محبّتی که به آنها دارد... آنها را حقیقتا خود می پندارد و بهترین ها را برایشان طلب می کند و ثمرات مادّی و معنوی زندگی اش را برای همسر و فرزندانش هزینه می کند.

این هزینه کردن نیز برای او مشقّت و سختی ندارد، چراکه انسان وقتی برای خودش هزینه می کند، در راحتی و آرامش است...

...

دین و شریعت نیز این سیر و این «توسعۀ من» را تأیید و تقویت کرده است و اساسا مسیر کمال انسان در دین اسلام، مطابق با نظام تکوین و طبیعت عالم، از مسیر نظام توسعۀ من طی می شود... یعنی کمال انسان در این است که از منِ محدود و مضیّق که همان «منِ دانی» محدود به حدود تَن و بدن است خارج شده و به «منِ عالی» و روحانیِ خود که قابل توسعه است، توجّه کند و از این طریق من حقیقی اش را توسعه دهد

در اینصورت، انسان دیگران را به نحوی شئون وجودی خویش یافته و کمال و سعادت آنها را کمال و سعادت خویش می یابد. ای مسیر، مسیر حقیقی وصول به توحید از طریق «منِ شاملِ جمع» است.

...

بنابراین، انسان هر مقدار کامل تر شود و بزرگی روح پیدا کند، خود را در مقابل دیگران نمی بیند و دیگران را از خود و شئون منِ حقیقی خویش می یابد.

با این نگاه ایثار و از خودگذشتگی به معنای ندیدن خود نیست، بلکه بدین معناست که انسان از خودِ محدود به تن بگذرد و منِ خود را توسعه دهد.

در اینصورت است که اگر انسان ـ مثلا ـ امر به معروف و نهی از منکر کند، ابتدا از روی دلسوزی برای دیگران و بلکه از سر دلسوزی برای خویشتن است؛ همانگونه که امر و نهی پدر به فرزندش چنین اقتضایی دارد.

...

البته این سطح معرفتی، نهایت سیر و کمال انسانی نیست و انسان با قد حبّ ذات و توسعۀ من به مرتبه ای از قرب الهی می رسد که افعالش دیگر به خاطر خود و کمال خویش نیست، بلکه از باب حبّ الهی و رضایت الهی صادر می شود و آیۀ شریفۀ «وَ رِضوانٌ مِنَ اللهِ أکبَرُ» به این مرتبه اشاره دارد. امّا همین مقدار از ظرفیت توسعۀ من که لازمۀ رسیدن به منتهای سیر است، برای ما عموما دست نخورده باقی مانده و به آن توجّه نداریم.

...

برشی از کتاب «شاگرد پروری»، دفتر پنجم از مجموعۀ «علم از منظر الهی»، نوشته استاد محمد رضا عابدینی، ص 31 - 34.

#برش_کده

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۰ مرداد ۰۱ ، ۰۹:۳۵
محمد هادی بیات
سه شنبه, ۲۱ تیر ۱۴۰۱، ۰۷:۵۲ ق.ظ

مأموریّت ویژه!

تعدادی از ملائکۀ الهی در شمایل انسان، خدمت حضرت ابراهیم (علیه السلام) رسیدند که قرآن ماجراش رو در سورۀ «ذاریات» بیان می کنه:

«هَلْ أَتاکَ حَدیثُ ضَیْفِ إِبْراهیمَ الْمُکْرَمینَ * إِذْ دَخَلُوا عَلَیْهِ فَقالُوا سَلاماً قالَ سَلامٌ قَوْمٌ مُنْکَرُون‏َ...».

در انتهای این دیدار، فرشتگان بشارت تولد حضرت اسحاق را به ابراهیم و همسرش می دهند که در نوع خود معجزه ای بوده است؛ چرا که هر دوی آنها در سنین پیری بودند و همسر ابراهیم اساسا نازا بود...

...

با این وجود حضرت ابراهیم متوجّه می شود که آمدن ملائکه برای کار مهم تری بوده. خبر تولد فرزند، نیازی به ارسال ملائکۀ مقرّب الهی ندارد!

لذا از آنها می پرسد: «قالَ فَما خَطبُکُم أیُّها المُرسَلونَ؟»: ای فرستاده شدگان؛ مأموریت و آن کار مهمتان چیست؟

آنها هم پاسخ می دهند که برای عذاب کردن قوم لوط آمده اند: « قالُوا إِنَّا أُرْسِلْنا إِلى‏ قَوْمٍ مُجْرِمینَ».

پس هدف اصلی و مأموریت ویژۀ آنها عقوبت آن قوم بوده و بشارت دادن به ابراهیم برنامه ای فرعی بوده است.

زندگی ما هم همینطوره...

هر یک از ما در این دنیا مأموریّت ویژه ای داریم. هر کداممان بهر کاری ساخته شده ایم و قرار است تکمیل کنندۀ بخشی از پازل باشیم.

اگر از ما بپرسن الآن داری چه کار می کنی؟ ممکنه یه عالمه کار خوب که مشغولشون هستیم یا براشون برنامه داریم رو نام ببریم.

امّا آیا اینها مأموریت ویژۀ ما هستند؟ آیا «خَطب» ما که به خاطرش «خلق» شدیم همین امور روزمرّه بوده؟!

...

چقدر بده که بعد از 20 _ 30 سال آدم به گذشته اش که نگاه می کنه، ببینه یه عالمه کار خوب انجام داده، امّا ارتباط خاصّی با هم نداشتند و در یک کلمه «هدفمند» نبودن! معلوم نبوده می خواستیم با این کارهای خوب به کجا برسیم؟ انگار زندگیمون صَرف کارهای فرعی «خوب» شده!

...

⁉️ به نظر شما، چطور آدم می تونه هدف اصلی، مأموریت ویژه و اولویّت زندگی اش رو پیدا کنه؟؟
⁉️ چه فرایندی باید طی بشه تا آدم مأمورت ویژه خودش رو بتونه درست پیدا کنه؟

#آیه_کده

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۱ تیر ۰۱ ، ۰۷:۵۲
محمد هادی بیات
چهارشنبه, ۱۵ تیر ۱۴۰۱، ۰۲:۰۵ ب.ظ

الگو هستن یا نیستن؟!

این ماجرا رو احتمالا زیاد شنیدید که «امام کاظم (علیه السّلام) برای وضو نشسته بودند و کنیزشون روی دستشون آب می ریخت.

دستش می لرزه و ظرف آب به سر مبارک امام برخورد می کنه و شکستگی ایجاد می کنه!

امام نگاهی [حاکی از توبیخ] به کنیز می کنن.

کنیز این بخش از آیه رو می خونه: «و الکاظِمینَ الغیظِ»؛ حضرت می فرماید: خشم خودم را فرو خوردم.

کنیز ادامه می ده: «وَ العافینَ عَنِ النّاسِ»؛ حضرت فرمودن: خدا تو رو بیامرزه.

و در نهایت گفت: «وَ اللهُ یُحِبُّ المُحسِنینَ»؛ حضرت فرمودن: در راه خدا آزادت کردم [1].

 

وقتی با این دست روایات برخورد می کنیم؛ کاملا طبیعی و عقلانیه که از سیرۀ معصومین (علیهم السّلام) الگو برداری می کنیم.

کسی هست که بگه رفتار اهل بیت برای ما نمی تونه الگو باشه؟!!

 

آیۀ شریفۀ می فرماید: «لَقَد کانَ لَکُم فی رَسُولِ اللّهِ أسوَّةٌ حَسَنَةٌ» [2]. قرآن؛ رسول خدا و اهل بیت ایشان که در قالب امامت، ادامه دهندۀ راه همان حضرت اند را «الگو» معرفی می کنه. هیچ قیدی هم این وسط وجود نداره که مثلا فقط در مسائل اخلاقی الگوی شما هستند.

پس به حکم اطلاق آیه و اینکه مُقیِّدی هم نداره؛ در همه عرصه های زندگی؛ عمل اهل بیت الگوی زندگی ماست.

 

حالا چی میشه که وقتی به عملکردهای اجتماعی و کلان اهل بیت می رسیم؛ یک دفعه بعضی عزیزان میگن کسی رو با اهل بیت قیاس نکنید!!! یعنی چی واقعا؟!

چطور برخورد حضرت با کنیزش برای ما درس و الگو هست امّا حرکت های اجتماعیشون نه؟! با چه معیار و منطقی؟! با چه دلیل عقلی یا نقلی؟! این برخورد گزینشی با اهل بیت از کجا میاد؟! چرا الگوی اخلاقی بودن اهل بیت قیاس با معصوم نیست؛ امّا الگوی سیاسی اجتماعی بودن قیاسه؟!

آیا فهم  عملکرد معصوم، و مثل آن عمل کردن در شرایط مشابه روز، یعنی قیاس با معصوم و باطل؟!!

#شبهه_کده

_______________________

[1] امالی صدوق، ص201

[2] الأحزاب: 21

۱ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۱۵ تیر ۰۱ ، ۱۴:۰۵
محمد هادی بیات
محمدهادی بیات