محمدهادی بیات

بی دستِ کربلا، دستِ مرا بگیر...

سه شنبه, ۹ آذر ۱۴۰۰، ۰۶:۱۵ ق.ظ

برای آخرت

گاهی اصلا نباید هیچ توضیحی داد!

گاهی فقط باید خواند و فکر کرد!!

فقط باید گفت و سکوت کرد!!!

فقط باید شنید و تأمّل کرد!!!!

...

از امیر دلها، علی (علیه السلام) چنین روایت شده:

«...وَاعلَم أنَّکَ إنّما خُلقتَ لِلآخِرةِ لا لِلدُّنیا...» [1]

و بدان که قطعا تو فقط برای آخرت آفریده شده ای، نه برای دنیا!

 

#حدیث_کده

___________________

[1] فرازی از نامه بسیار زیبای 31 نهج البلاغه.

۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰۹ آذر ۰۰ ، ۰۶:۱۵
محمد هادی بیات
دوشنبه, ۸ آذر ۱۴۰۰، ۰۶:۲۲ ق.ظ

پشت پرده ی زهد، در فرمایشات امام سجاد

کسی که در آثار امام سجاد (علیه السلام) مطالعه کرده باشد، می بیند از جمله چیزهایی که امام سجاد خیلی روی آن تکیه می کرده اند، یکی مسئله «زهد» است...، ترغیب می کند مردم را به زهد.

زهد یعنی چه؟ یعنی بی رغبتی به دنیا.

این ممکن است برای خیلی ها این فکر [غلط] را پیش بیاورد... که امام سجاد بعد از آنکه ماجرای کربلا پیش آمد، دیگر رفتند در خانه و خودشان زهد و بی رغبتی به دنیا و بی اعتنایی به جلوه های دنیا را پیشه کردند؛ به مردم هم گفتند بروید دنبال کارتان؛ بروید نمازتان را بخوانید، بروید عبادتتان را بکنید؛ بروید در خانه تان بنشینید و کاری به این کارها نداشته باشید.

بعضی، از این کلمات امام سجاد این برداشت را کرده اند؛ ولی این نه فقط غلط است، بلکه توهین به امام است!... [گویا] امام سجاد اول بنا نداشتند زهد پیشه کنند [اما] بعد که دیدند سُمبه ی دستگاه خیلی پر زور است، دیدند سر نیزه شان خیلی تیز است، دیدند که با حسین بن علی آن جوری [رفتار] کردند، این بود که ناگهان فکر کردند که دیگر نمی شود کاری کرد، بروید در خانه تان بنشینید، بروید حرف نزنید، بروید زهد کنید، بروید نماز بخوانید؛ برداشتشان کَأنّه این جوری است و این نسبت به امام خیلی توهین و خیلی غلط است.

 

قضیه این نیست؛ زهدی که در کلام امام سجاد هست، یک موضوع بسیار دقیق و حکیمانه ای است. عرض کردم دستگاه خلافت برای صید مردم دو وسیله داشت: یک وسیله به دست شمشیر و تازیانه، یک وسیله به دست کیسه های طلا و نقره...، مردم هم یا ترسو بودند که از مرگ می ترسیدند... یا مردمی بودند که به پول خیلی علاقه داشتند و دلشان در هوای دِرهَم و دینار بود...، خیلی ساده و راحت؛ اما رشتۀ هر دو گروه به یک جا می رسید؛ آن چه بود؟ دلبستگی به دنیا. دلبستگی به دنیا بود که مردم را از تازیانه می ترساند و به بَدره ی طلا و نقره مشتاق می کرد. اگر مردم به دنیا علاقه نداشتند و نسبت به دنیا مثل بچه ی کوچکی نبودند که دو دستی به مادر می چسبد، چرا باید از تازیانه ی حَجّاج یا از شمشیر حجّاج بترسد؟... چرا بایستی به بَدره های زر و کیسه های طلا و نقره ی حجّاج... یا دیگران این قدر علاقه مند باشند؟ علتش دنیا پرستی بود.

 

مردم تدریجا دنیا پرست شده بودند و حاضر بودند این دنیا را به هر قیمتی به دست بیاورند، ولو آن قیمت، قیمت از دست دادن وجدانشان و شرافتشان و دینشان و همه چیزشان [باشد]؛

... امام سجاد این مردم را به زهد و بی رغبتی به دنیا دعوت می کند؛ یعنی چه؟ یعنی ای انسانهای غافل و ای مردم بی خبر! دنیا آنقدر [ارزش] ندارد که انسان به خاطر آن، دین را و شرف را و وجدان را [دور] بریزد؛ این خانه ی پَست آن قدر پایدار نیست که برای خاطر آن... از وظیفه اسلامی و وجدانی ات روگردان بشوی، این دنیا اینقدر قیمت ندارد. [لذا امام] مردم را به زهد وادار می کند...

برشی از کتاب «حماسۀ امام سجاد علیه السلام»، مقام معظم رهبری، ص 110 - 112.

#برش_کده

۱ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰ ۰۸ آذر ۰۰ ، ۰۶:۲۲
محمد هادی بیات
شنبه, ۶ آذر ۱۴۰۰، ۰۵:۰۰ ب.ظ

آب در کوزه و...

خیلی ذوق زده شدم وقتی فهمیدم یکی از کتب حدیثیِ خطّی از میراث شیعیان یمن، به تازگی مورد تحقیق و بررسی و چاپ قرار گرفته!

همه احادیث این کتاب از فرمایشات گوهربار و کوتاه امیرالمؤمنین، علی (علیه السلام) است و گویا ادامه بخش حکمت های نهج البلاغه، به تازگی کشف شده است!

 

تو همین ذوق و شوقها بودم که یکدفعه توجّهم به این مسئله جلب شد:

این همه کتابهای حدیثی داریم؛

از «تُحَفُ العقول» یک جلدی گرفته تا «بِحارُ الاَنوار» صد و ده جلدی!

این کتابها پر از احادیثیه که تا حالا نه یکبار خوندیشون و نه حتّی شنیدی!!

پس احادیث این کتابها هم همگی برای تو جدیدن؛ نه؟!

پ.ن: روایات کتاب مذکور، تنها به یک سند روایت شده است و قاضی جعفر بهلولی (د. ۵۷۳ ق)، از بزرگان زیدیه این احادیث را املا نموده است. این سند، سپس به نام‌های مبارک عبدالعظیم حسنی (علیه السلام) و آنگاه، به امام جواد (علیه‌السلام) می‌رسد که همۀ احادیث را از جدّ بزرگش امیرالمؤمنین علی (صلوات الله علیه) روایت فرموده‌اند. موضوع این احادیث غالبا اخلاقی است و جالب آن است که شماری از آنها تا کنون در هیچ یک از منابع فریقین یافت نشده است.

 

#حدیث_کده

۱ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰۶ آذر ۰۰ ، ۱۷:۰۰
محمد هادی بیات
شنبه, ۲۲ آبان ۱۴۰۰، ۰۶:۲۳ ب.ظ

غاصب چه بودند؟

مگر ما نمی گوئیم که خلفای جور، غاصبِ مقام ائمه ی ما بودند؟ غاصب کدام مقامشان بودند؟ غاصب علم آنها که نبودند؛ علم امام را که نمی شود غصب کرد...، غاصب تقوای ائمه که نبودند؛ غاصب سِمت و منصب معنوی و روحانی آنها که نبودند؛ پس غاصب چه بودند؟ غاصب حکومت آنها بودند.

پس امام (علیه السلام) علاوه بر اینکه یک رهبر مسلکی است...، یک حاکم سیاسی هم هست؛ منتها هم در مقام رهبریِ فکری و مسلکی و هم در مقام رهبریِ سیاسی، نگذاشته اند که او آنچه باید و خدا می خواهد انجام بدهد؛ یعنی نگذاشته اند که آزادانه طرز فکر اسلامی را آن چنان که او میداند و می فهمد، به مردم دنیا و جلوتر از همه، به مردم جامعه ی اسلامی برساند.

برشی از کتاب، حماسه ی امام سجاد (علیه السلام)، مقام معظم رهبری، ص 88 - 89.

#برش_کده

۳ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰ ۲۲ آبان ۰۰ ، ۱۸:۲۳
محمد هادی بیات
پنجشنبه, ۲۹ مهر ۱۴۰۰، ۰۶:۳۰ ق.ظ

آخه فقط 50 روزه که...

بعد از یک ماه از آغاز سال تحصیلی،

قرار بود از طلبه های پایه اوّل، امتحان شفاهی بگیره.

خیلی استرس امتحان داشتن و مدام ازش سؤال می پرسیدن که: استاد امتحان سخته؟! استاد چطوری امتحان می گیرید؟ استاد...

تک به تک وارد اتاق می شدن و 10 تا 15 دقیقه ای امتحان طول می کشید.

برای اینکه استرس بچه ها کم بشه و راحت تر بتونن جواب بدن، اوّل که وارد می شدن یه قدری باهاشون صحبت می کرد؛ از اوضاع و احوال، از اینکه دلشون برای خانواده تنگ شده یا نه؟ روابطشون با دوست و رفیقهای جدیدشون خوبه یا نه؟ درسها براشون سخته یا راحت؟ حسّ و حال مطالعه و مباحثه دارن یا نه؟ و...

...

یکی دو سالی از بقیه بچه ها بزرگتر بود و البته قیافه جا افتاده تری هم داشت؛ از نوجوانی در اومده بود و برای خودش جوانی شده بود.

از جنوب کشور اومده بود «مشهد» و تو این یک ماه، فرصتی دست نداده بود که سری به خانواده اش بزنه.

...

ـ دلت برای خانواده ات تنگ شده؟

(در حالیکه توقع داشت جواب بده: نه خیلی...)

گفت: آره، خیلی! مخصوصا برای مادرم. آخه فقط 50 روزه که از دنیا رفته...

و چشمانی که می رفت به اشک بنشینه...

و جوانی که بدون بدرقۀ مادرانه، راهی دیار غربت شده بود...

...

یاد روزی افتاد که خودش می خواست وارد حوزه بشه!

مادرش رفته بود «کربلا»؛

وقتی که از پدر خداحافظی می کنه و با چمدون از خونه خارج میشه، جای خالی مادر رو خوب حسّ میکنه و قطره اشکی ناخواسته بر گونه اش جاری می شه...

اما این کجا و آن کجا!؟

 

#خاطره_کده

#طلبه_کده

۰ نظر موافقین ۹ مخالفین ۰ ۲۹ مهر ۰۰ ، ۰۶:۳۰
محمد هادی بیات
شنبه, ۲۴ مهر ۱۴۰۰، ۰۴:۰۳ ب.ظ

نگاه تاریخی صِرف به دین!

نگاهِ صرفِ تاریخی به دین، یکی از عوامل پر رنگ شدن تعصّبات مذهبی و گسترش فرقه گرایی است. در این نگاه، مصادیقِ حقّ و باطل به زمان صدر اسلام منحصر می شود و تطبیق پذیر بر مصادیق امروز آنها نیست. بر این اساس، مبارزۀ حق و باطل در روزگار کنونی، به اختلاف های تاریخی و فرقه ای منحصر می شود و مسلمانان اهل سنّت، از آن جهت که نگاهی متفاوت به وقایعِ صدر اسلام دارند، به عنوان دشمن اصلی شیعه معرفی می شوند.

 

به دیگر سخن، در این نگاه، مخالفان ولایت در زمان حاضر فقط مسلمانان سنی مذهبی هستند که به موضوع امامت اهل بیت (علیهم السلام) اعتقادی ندارند؛ اما سلطه گران مستکبر و صهیونیستِ بین الملل با همۀ جنایت هایشان [علیه اسلام و تشیّع]، دشمن ولایت به حساب نمی آیند؛ زیرا آنها هیچ اظهار نظری دربارۀ مباحث تاریخی صدر اسلام ندارند و به قضاوت دربارۀ خلفا نمی پردازند...

 

بر این اساس، شیعیانی پیدا می شوند که حاضرند در پرتوی حمایت هر ظالم و جنایت کاری قرار گیرند و از این فرصت، برای مناظره و مخاصمه با اهل سنت استفاده کنند. در این نگاه، طاغوت های زمان از آنجا که نسبت به عقاید شیعه و سنی ساکت اند، دشمن مذهبی به حساب نمی آیند، بلکه باید برای غلبه بر اهل سنّت با آنها دستِ دوستی داد!

بُرشی از کتاب «جریان افراط گرای شیعی»، مهدی مسائلی، ص 36 و 37.

#برش_کده

۲ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۴ مهر ۰۰ ، ۱۶:۰۳
محمد هادی بیات
چهارشنبه, ۷ مهر ۱۴۰۰، ۰۶:۰۰ ب.ظ

حداقل ادبیات عربی در حوزه، چرا؟ چگونه؟

بسم الله الرحمن الرحیم

 

الحمد لله الذی جعلنا من المتمسکین، بولایة مولانا امیر المؤمنین و الأئمة المعصومین (علیهم ­السلام).

الحمد لله الذی هدانا لهذا و ما کنا لنتهدی به لولا أن هدانا الله.

 

💠 ادبیات عربی، چرا؟

از رئیس مکتب شیعه، امام جعفر صادق(علیه­ السلام) روایت شده: «تَعَلَّمُوا الْعَرَبِیَّةَ فَإِنَّهَا کَلَامُ اللَّهِ الَّذِی تَکَلَّمَ بِهِ خَلْقَهُ[1]»:

زبان عربی را یاد بگیرید، زیرا کلام خدایی است که با آن با خلقش سخن گفته است.

«قرآن» و «روایاتِ ائمۀ اطهار» (علیهم ­السلام) دو منبع اساسی در «علوم اسلامی» ـ با همۀ گستردگی ـ آن است.

طبیعی است، اگر کسی می­خواهد در حیطۀ علوم اسلامی فعالیتی داشته باشد، می بایست با قرآن و روایات مأنوس باشد؛ و از آنجا که زبان این دو منبع عظیمِ اسلامی «عربی» است، باید ابتدا با «ادبیّات عربی» آشنا باشد.

پس هدف؛ فهم و اجرای نظر اسلام در همۀ ابعاد زندگی بشر است که لازمه و مقدمۀ آن فهم دقیق زبان آن یعنی زبان عربی است.

بنابراین، نگاه ما به زبان عربی، نگاه به علمی ابزاری است که بناست در خدمت فهم آخرین کتاب آسمانی و فرمایشات مفسرین الهی آن قرار بگیرد.

۳ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۷ مهر ۰۰ ، ۱۸:۰۰
محمد هادی بیات
پنجشنبه, ۲۵ شهریور ۱۴۰۰، ۰۶:۱۸ ق.ظ

تیر بارون!

وقتی بخوان کسی رو «تیر بارون» کنن، نمی رن یک کیلومتر دور تر بذارنش و بگن شلیک!! چون ممکنه نتونن از این فاصله بهش شلیک کنن و به هدفشون نرسن! برای همین از یه فاصلۀ بسیار نزدیک شلیک می کنن، تا مطمئن بشن که کشته می شه.

امیرالمؤمنین (علیه السلام)، در خصوص دسیسه های شیطان، به جان شریف خودشان سوگند خورده و می فرمایند:

«فَلَعَمْرِی لَقَدْ فَوَّقَ لَکُمْ سَهْمَ الْوَعِیدِ وَ أَغْرَقَ‏ إِلَیْکُمْ بِالنَّزْعِ‏ الشَّدِیدِ وَ رَمَاکُمْ‏ مِنْ‏ مَکَانٍ‏ قَرِیبٍ‏» [1]:

پس به جان خودم سوگند که ـ شیطان ـ تیر شرّ (گمراه ساختن) را برای شمه به زِه کمان نهاده و آن را به طرف شما سخت کشیده و از نزدیک به شما تیر انداخته (تا تیرش به خطا نرود).

 

هر کلیکی که در اینترنت می کنیم، هر پُستی که تو فضای مجازی می بینیم و هر اتفاقی که برامون می افته، ممکنه یکی از همین تیرهایی باشه شیطان با قدرت بسیار و از فاصلۀ به شدّت نزدیک به سمت ما رها کرده که اگر پامون بلغزه خیییییییلی صدمه خواهیم دید، طوری که شاید به این سادگی ها نشه جبران کرد...

#حدیث_کده

_____________________

[1] نهج البلاغه، خطبه قاصعه (192).

۱ نظر موافقین ۷ مخالفین ۰ ۲۵ شهریور ۰۰ ، ۰۶:۱۸
محمد هادی بیات
جمعه, ۵ شهریور ۱۴۰۰، ۰۷:۵۲ ب.ظ

معجزه جاوید

چرا معجزۀ آخرین پیامبر خدا، کتاب و از جنس کلام است؟

 

برای پاسخ به این سوال، ابتدا چند سوال از شما می پرسم: معجزۀ حضرت موسی عصا و ید بیضایش بود؛ اکنون عصای موسی و ید بیضایش کجاست؟ معجزه حضرت عیسی زنده کردن مردگان بود؛ الان زنده کردن مردگان عیسی کجاست؟ معجزه حضرت ابراهیم سرد شدن آتش بود؛ الان سرد شدن آتش ابراهیم کجاست؟ و...

می بینیم که معجزات پیامبران گذشته، همگی وقایعی بوده که در گذشت زمان چیزی از آنها باقی نمانده، و رجوع به آنها ممکن نیست. اما ارادۀ خداوند به این تعلق گرفت که معجزۀ آخرین پیامبرش تا قیام قیامت به عنوان معجزه باقی باشد، تا هر انسانی در هر عصر و زمانی، با هر اندیشه و باوری، با هر نژادی و با هر دینی، بتواند به آن نظر کند.

معجزات پیامبران گذشته همگی تمام شده اند، اما این قرآن است که از 1400 سال گذشته نه تنها هنوز زنده است، بلکه لحظه به لحظه در حال تحدّی کردن است.

بله، معجزۀ آخرین پیامبر خدا باید چیزی از جنس کلام باشد، چون این کلام است که می ماند و الا حوادث در گذر زمان محو می شوند.

اتفاقا اینکه ما به عصای موسی و ید بیضایش اعتقاد داریم، به این خاطر است که قرآن از آن خبر داده است. معجزۀ آخرین پیامبر چیزی است که به وسیلۀ آن می توان به اخباری که راجع به اعجاز پیامبران گذشته آمده نیز اطمینان کرده و ایمان آورد.

#دانش_کده

۲ نظر موافقین ۷ مخالفین ۰ ۰۵ شهریور ۰۰ ، ۱۹:۵۲
محمد هادی بیات
پنجشنبه, ۱۴ مرداد ۱۴۰۰، ۰۹:۱۷ ب.ظ

فقط همین یکبار!!!

اگه ما تجربۀ انجام یک کار بد و زشت رو نداشته باشیم (مثلا تاحالا سمت مواد مخدّر نرفته باشیم، تا حالا دزدی نکرده باشیم و سر کسی کلاه نذاشته باشیم و کارهای خیلی بدتر از اینها)؛ بعد یه نفر از ما بخواد که فقط یکبار، (تأکید می کنم: فقطِ فقط یکبار) این کار رو انجام بدیم، آیا حرفش رو قبول می کنیم؟؟!

قطعا نه!

چرا؟

چون ممکنه همون یکبار هم، اثرات بسیار بسیار بدی روی جسم و روح ما بذاره که هیچوقت نشه جبرانش کرد.

شاید همون یکبار باعث بشه که از اون کار بد خوشمون بیاد و مزۀ نداشته اش بره زیر زبونمون و دیگه به این سادگی نتونیم ترکش کنیم.

...

از معصوم (علیه السلام) روایت شده: «الشَّرَةُ رَأْسُ‏ کُلِ‏ شَرٍّ» [1].

یک دنیا حرف توی همین روایت کوچیک هست...

منتها قبل از توضیح روایت، توجّهتون رو به این مسئلۀ «صَرفی» جلب می کنم:

یکی از انواع «مصدر» در زبان عربی، «مصدر مَرَّة» است که دلالت بر یکبار انجام شدن کار می کنه و یکی از اوزان اون «فَعلَة» هست، مثل: «نَظرَة» (یکبار نگاه کردن)، «ضَربَة» (یک ضربه).

 

کلمۀ «الشَّرّة» در روایت مذکور از مادۀ «ش ر ر» به معنای «بدی»؛ مصدر مرّة است.

بنابراین، معنای روایت اینطور میشه: «یکبار بدی کردن، رأس و ریشۀ تمام بدی هاست».

 

به گناهانی که دیگه برات عادی شده و خیلی از ارتکابشون اذیت نمیشی یه نگاه بنداز!

چی شد که برات عادی شد؟

غیر از اینه که هر بار انجامش دادی با خودت گفتی «همین یه بار»؟

حالا به جایی رسیده که دیگه از ارتکابش خیلی احساس گناه نمی کنی!

دفعۀ اولی که این گناه رو کردی همین حس رو داشتی؟! یا حالت خیلی فرق می کرد؟!

یاد اون ضرب المثل معروف افتادم که میگه: «قطره قطره جمع گردد وانگهی دریا شود».

کاش می شد هیچ وقت مرتکب هیچ گناهی نمی شدیم.

 

راستی، یادتونه که همۀ ما یه روزی «معصوم» بودیم؟!

هنوز مکلَّف نبودیم و هییییچ گناهی در پروندۀ اعمالمون نبود!!

پاکِ پاکِ پاک بودیم.

اون «عصمت» رو ما با «اولین گناهمون» از دست دادیم و دیگه هیچ وقت نمی تونیم به دستش بیاریم!!

«اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِیَ‏ الذُّنُوبَ‏ الَّتِی‏ تَهْتِکُ‏ الْعِصَم‏» [2].

 

#حدیث_کده

___________________

[1]: عیون الحکم و المواعظ، ص45.

[2]: مصباح المتهجّد، ج2، ص844، دعای کمیل.

۲ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰ ۱۴ مرداد ۰۰ ، ۲۱:۱۷
محمد هادی بیات
چهارشنبه, ۱۳ مرداد ۱۴۰۰، ۰۶:۵۵ ق.ظ

هنر...

خوش برخورد بودن با کسانی که هر از چند گاهی با اونها مواجه می شیم و از قضا یک مقدار رودربایستی هم باهاشون داریم، اصلا هنر نیست.

هنر، خوش برخورد بودن با کسانیه که همیشه باهاشون در ارتباطیم...

اللهم ارزقنا...

#خانواده_کده

#توییت_کده

۲ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰ ۱۳ مرداد ۰۰ ، ۰۶:۵۵
محمد هادی بیات
يكشنبه, ۱۰ مرداد ۱۴۰۰، ۰۸:۲۶ ب.ظ

حراجستون

تو صف نونوایی واستاده بودم.

روی دیوار، اطلاعیه ای از مسجد «حضرت اباالفضل» (علیه السلام) و برنامه های تابستانی برای بچه ها و کمک های مؤمنانه به فقراء و... زده بود.

از آقای جلوی خودم پرسیدم آقا این مسجد کجاست؟

با حالت غیر مطمئن آدرس داد، طوری که منم مطمئن نشدم که مسجد واقعا اونجا باشه.

یه آقا پسر سوم یا چهارم ابتدایی از پشت سرم گفت مسجد آخر همین خیابون سمت راسته.

بعد به اسم یکی از خادمین افتخاری مسجد که انتهای آگهی خورده بود اشاره کرد و گفت: «اینم صاحبکارمه».

گفتم صاحب کارته؟!

گفت آره، و به سوپرمارکتی «حرّاجستون» اون سمت خیابون اشاره کرد که یه پیرمردی هم دم درش، روی چهارپایه نشسته بود.

بهش گفتم تو کلاسای مسجدم شرکت می کنی؟

گفت: نه بابا، وقت نمیشه! فقط برای نماز میرم مسجد.

 

خیلی خوشم اومد.

قطعا بچه ای که تو این سن، سر کار میره با عمق وجودش درک می کنه که «کار عار نیست» و در آینده به هر دری نمی زنه که حتما یه شغل پشت میزی داشته باشه.

#خاطره_کده

۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۱۰ مرداد ۰۰ ، ۲۰:۲۶
محمد هادی بیات
محمدهادی بیات