محمدهادی بیات

بی دستِ کربلا، دستِ مرا بگیر...

جمعه, ۱۴ آذر ۱۳۹۹، ۰۷:۰۸ ق.ظ

واقعا «هر کسی را بهر کاری ساختند»؟!

شاعر میگه: «هر کسی را بهر کاری ساختند».

تا حالا شده از خودمون سؤال کنیم که واقعا من رو برای چه کاری ساختن؟!

من باید تو این دنیا چه کار بکنم؟

کدوم قطعه از پازل این دنیا قراره به وسیلۀ من تکمیل بشه؟

تا حالا چقدر نگران این مسئله بودیم که نکنه تو این دنیا مشغول کاری بشیم که اصلا توقعش رو از ما نداشتن؟!

اصلا گفتۀ این شاعر چقدر میتونه درست باشه؟

 

در دعایی که از امام صادق (علیه السّلام) نقل شده، ایشان به خداوند متعال اینگونه عرضه میدارند:

«...اللَّهُمَّ فَرِّغْنِی‏ لِمَا خَلَقْتَنِی‏ لَهُ‏ وَ لَا تَشْغَلْنِی بِطَلَبِ مَا قَدْ تَکَفَّلْتَ لِی بِه‏ِ...» [1]:

خدایا به من فرصت بده تا به آن چیزی بپردازم که تو من را به خاطر آن خلق کردی، و من را به اموری که تو خود برای من عهده‌دار آنها شده‌ای، مشغول نکن.

 

و یا در دعای دیگری که از اهل بیت (علیهم السلام) روایت شده، آمده:

«...وَ اجْعَلْ یَا رَبِّ رِزْقَکَ لِی وَاسِعاً وَ مَطْلَبَهُ سَهْلًا وَ مَأْخَذَهُ قَرِیباً وَ لَا تُعَنِّنِی بِطَلَبِ مَا لَمْ تُقَدِّرْ لِی فِیهِ رِزْقاً فَإِنَّکَ غَنِیٌّ عَنْ عَذَابِی وَ أَنَا فَقِیرٌ إِلَى رَحْمَتِک‏...» [2]:

خدایا، روزی ات را بر من گسترده و راه رسیدن و بدست آوردن آنرا آسان و نزدیک قرار بده و مرا در انجام کاری که رزق مرا در آن قرار نداده ای رها نکن که همانا تو از عذاب کردن من بی نیازی در حالیکه من به رحمت تو محتاجم...

 

دقت کردین؟

تو دعای دومی، وقت گذاشتن برای کاری که از ما خواسته نشده رو یه جور عذاب الهی معرفی میکنه! یعنی تا این حدّ مهمه!

اللهم ارزقنا...

#حدیث_کده

_______________________

[1] المقنعة (شیخ مفید، قرن 4)، ص 177.

[2] المصباح المتهجّد (شیخ طوسی، قرن 4)، ج 1، ص 109.

۳ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۱۴ آذر ۹۹ ، ۰۷:۰۸
محمد هادی بیات
سه شنبه, ۱۱ آذر ۱۳۹۹، ۰۹:۵۵ ق.ظ

یارِ بد، بدتر بوَد از مار بد

سال اول طلبگی، یکی دو ماه با یه طلبه ای هم حجره ای شدم که پسر خیلی مؤدب و درس خوبی بود.

 

واقعا پسر گُلی بود و از اینکه باهاش هم حجره ای بودم، کاملا راضی و خوشحال بودم.

یه بار تو کتابخونه من و اون تنها بودیم و همین شد که سر صحبت و درد دل باز شد که از شوق و رغبتش به خوندن همۀ کتابها حرف زد و اینکه چقدر مطلب برای دونستن زیاده و ما چقدر وقتمون تو این دنیا کمه و دشمن شبانه روز داره کار میکنه و...

 

فقط این بندۀ خدا، یه رفیق صمیمی داشت که هیچ وقت نفهمیدم چرا با هم رفیق شدن و تازه اینقدر هم صمیمی ان.

آخه هیچ جوره به هم نمی خوردن و خیلی با هم فرق داشتن!!

کاملا مشخص بود که نه تنها هیچ اثر مثبتی نمیتونه روی رفیقش بذاره، بلکه اون بندۀ خدا داره اثرات منفی روی این میذاره.

اصلا هر موقع که کنار این رفیقش قرار می گرفت، از این رو به اون رو میشد! یه آدم دیگه میشد! رفتارهایی ازش سر میزد که واقعا انتظارش نمی رفت...

همش می ترسیدم که خدایی نکرده این رفیقش یه روز اینو از راه به در کنه...

 

بعدها من از اون حوزه رفتم و دیگه ازش خبری نداشتم تا اینکه یه روز کارم به حوزۀ سابق افتاد که باعث شد دوباره این هم حجره ای رو ببینم و چند دقیقه ای با هم صحبت کنیم.

خیلی تغییر کرده بود. خیلی.

از ظاهرش گرفته تا باطن و تفکّراتش.

ظاهرا تو چندتا از درسها مردود شده بود و عقب افتادگی تحصیلی پیدا کرده بود و اونطوری که صحبت می کرد، کاملا مشخص بود که دیگه هیچ رغبتی به درس خوندن و طلبگی نداره.

یه چیزایی هم راجع به رفیقش گفت که الان یادم نیست.

 

گذشت...

بعدها شنیدم که از حوزه رفته و ساندویچی زده؛ یه تیپی هم داره که بیا و ببین و تو پیج اینستاگرامش عکسای خالکوبیشو گذاشته و...

 

تو حوزه همه امام زاده نیستن! بچه هایی که تا دیروز تو دبیرستان نشسته بودن، حالا (به هر دلیلی) تصمیم گرفتن بیان حوزه!

تو انتخاب رفیق، همیشه و همه جا باید دقّت کرد، حتی توی حوزه.

#طلبه_کده

#خاطره_کده

۰ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰ ۱۱ آذر ۹۹ ، ۰۹:۵۵
محمد هادی بیات
يكشنبه, ۹ آذر ۱۳۹۹، ۰۶:۴۶ ق.ظ

رامبد جوان و گناه بزرگ!

دیروز تلوزیونو روشن کردم، روی شبکۀ نسیم روشن شد که دیدم «رامبد جوان» داره با «جناب خان» در مورد «مرگ» صحبت میکنه.

رامبد یه حرف عجیبی زد که شاخ در آوردم و از این تحلیل غلطش، عمیقا ناراحت شدم!

گفت که: «درسته مرگ حقّه و به سراغ همۀ ما میاد، اما اینکه ما به مرگ فکر کنیم و به پیشوازش بریم خودش یه گناهه بزرگه»!!!

یعنی رسما بنده خدا تصوّرش اینه که اگه به مرگ فکر کنیم زودتر سراغمون میاد و اگه در غفلت از مرگ به سر ببریم اونم دیگه حواسش به ما نیست و به این زودیها سراغمون نمیاد!!!

کجای این حرف منطقیه؟

 

جالب اینجاست که بدونیم در روایتی، پیامبر رحمت (صلی الله علیه و آله) از ملک الموت چنین نقل میکنند:

«...فَمَا مِنْ‏ أَهْلِ‏ بَیْتِ‏ مَدَرٍ وَ لَا شَعْرٍ فِی بَرٍّ وَ لَا بَحْرٍ إِلَّا وَ أَنَا أَتَصَفَّحُهُمْ فِی کُلِّ یَوْمٍ خَمْسَ مَرَّاتٍ عِنْدَ مَوَاقِیتِ الصَّلَاةِ حَتَّى لَأَنَا أَعْلَمُ مِنْهُمْ بِأَنْفُسِهِم...‏» [1]:

هیچ خانه‌ای در ده و بیابان و خشکى و دریا نیست، جز این‌که من در هر شبانه‌روز پنج‌بار هنگام پنج وقت نماز آن‌را بازرسی می‌کنم، به‌گونه‌ای که کوچک و بزرگشان را از خودشان بهتر می‌شناسم.

 

ما چه به فکر مرگ باشیم و چه نباشیم، اون نه تنها به فکر ماست، بلکه از نزدیک ما رو هم زیر نظر داره و به وقتش سراغمون میاد.

 

مثل این می مونه که یه ماشینی با سرعت داره به ما نزدیک میشه و هر آن ممکنه که با ما برخورد کنه، بعد ما بگیم بهش فکر نکن؛ همین چند لحظه ای که زنده ای رو خوش باش!! (البته مرگ برای خیلی ها مثل بو کردن یه گل می مونه، نه تصادف کردن با این ماشین. بستگی به ما داره).

 

 

پ.ن: البته به این نکته باید توجه کرد، که برای تفکّر در مرگ، اگه فقط به خود مرگ فکر کنیم، ممکنه منجر به افسردگی و خمودگی بشه، اما اگه به ابدیّت بعد از مرگ هم توجه داشته باشیم نه تنها باعث منفعل شدن انسان نمیشه، بلکه عمیقا اونو فعّال و پویا هم میکنه.

#شبهه_کده

_________________________

[1] اصول کافی، ج3، ص 137.

۰ نظر موافقین ۴ مخالفین ۱ ۰۹ آذر ۹۹ ، ۰۶:۴۶
محمد هادی بیات
شنبه, ۸ آذر ۱۳۹۹، ۰۶:۰۸ ق.ظ

رمز پایداری

«وَ لا تَحْسَبَنَ‏ الَّذینَ قُتِلُوا فی‏ سَبیلِ اللَّهِ أَمْواتاً بَلْ أَحْیاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُون‏» [1]:

و هرگز گمان مبر آنان که در راه خدا کشته شدند مرده ‏اند، بلکه (آنان به طور ویژه) زنده ‏اند و نزد پروردگارشان روزى داده می شوند.

 

شهادت، نه تنها باعث جاودانه شدن شخصِ شهید می شود، بلکه راه و مکتبی که او به خاطرش شهید شده را نیز تا ابد بیمه می کند.
قطعا یکی از دلایل ماندگاری چهل و اندی سالۀ نظام مقدّس جمهوری اسلامی، (با وجود دشمنی شدید عناصر خارجی و داخلی و مسئولین بی کفایتی که گویا همۀ همّتشون ضربه زدن به این نظامه)؛ خون به ناحق ریختۀ شدۀ این عزیزان است.

 

«شهید فخری زاده» به مراتب برای دشمن از «دکتر فخری زاده» خطرناکتر است، و خدا را شکر که دشمن، از درک این حقیقت عاجز است.

اللهم ارزقنا...

#آیه_کده

۰ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰ ۰۸ آذر ۹۹ ، ۰۶:۰۸
محمد هادی بیات
پنجشنبه, ۶ آذر ۱۳۹۹، ۱۲:۰۵ ب.ظ

کدام گناه؟

هرچقدر دسترسی به گناه و انجامش ساده تر باشه، عقابش هم سخت تره،

به همین خاطر از گناهان چشمی و زبانی خیلی بیشتر نهی شده.

تو دوره و زمونۀ ما، گناه در فضای مجازی از هر گناه دیگه ای دم دست تره؛

پس میشه نتیجه گرفت که: گناه در فضای مجازی، بدترین نوعِ گناهه؛

سعی کنیم که بی هدف سراغ اینترنت و شبکه های اجتماعی نریم که ناخواسته به دام ابلیس نیفتیم.

#سواد_رسانه

۰ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰ ۰۶ آذر ۹۹ ، ۱۲:۰۵
محمد هادی بیات
دوشنبه, ۳ آذر ۱۳۹۹، ۰۷:۴۸ ق.ظ

راز سرویس بهداشتی!

گلاب به روتون، گلاب به روتون؛

اگه کسی از ما بپرسه: «برای چی میری دستشویی؟»،

میگیم خب معلومه دیگه! و اصلا جوابشم نمیدیم.

اما واقعا فقط برای همین میریم دستشویی؟

 

حقیقتش اینه که فقط این نیست؛ بلکه میریم دستشویی تا به یک مسئلۀ کلیدی فکر کنیم،

و اون چیزی نیست جز «تکبّر»!

از امام اول (علیه السلام) روایت شده:

«عَجِبْتُ لِابْنِ آدَمَ أَوَّلُهُ‏ نُطْفَةٌ وَ آخِرُهُ‏ جِیفَةٌ وَ هُوَ قَائِمٌ بَیْنَهُمَا وِعَاءً لِلْغَائِطِ ثُمَّ یَتَکَبَّر» [1]:

در شگفتم از آدمیزاد، که آغازش نطفه اى است و پایانش لاشه اى و در این میان انبار غائط است و با این همه تکبّر مى ورزد!

 

بی خود نیست که بعضیا به دستشویی میگن «اتاق فکر».

بله، باید توش فکر کرد،

باید به حامل نجاست بودن خودمون فکر کنیم،

به تکبّر و غرور بیجای خودمون فکر کنیم،

کافی بود که فقط خدا قدرت دفع رو از ما بگیره، تا ببینیم به چه بدبختیی دچار میشیم و عجب نعمت بزرگی داشتیم و اینقدر بهش بی توجه بودیم...

#حدیث_کده

___________________

[1] علل الشرایع شیخ صدوق، ج1، ص 276.

۱ نظر موافقین ۸ مخالفین ۰ ۰۳ آذر ۹۹ ، ۰۷:۴۸
محمد هادی بیات
يكشنبه, ۲ آذر ۱۳۹۹، ۰۲:۱۷ ب.ظ

انسان نامرئی!

بارها و بارها تو فیلمها، شخصیت هایی رو به ما نشون دادن که می تونن «غیب» بشن، و وقتی که «غیب» شدن، هر کاری که دوست دارن رو انجام میدن.

خیلی از ماها وقتی که بچه بودیم و این چیزا رو میدیدیم، دوست داشتیم که ما هم بتونیم نامرئی بشیم و هرکاری که دوست داریمو انجام بدیم.

 

حقیقتش اینه که همۀ ما بارها و بارها نامرئی شدن رو تجربه کردیم!

البته بهتره اینطوری بگم: روزی نیست که ما «غیب» شدن رو تجربه نکنیم!!

بله، لحظه های تنهایی، لحظاتی که هیچ بنی بشری ما رو نمی بینه، در حقیقت ما نامرئی شدیم؛ «غیب» شدیم.

 

حالا اگه هرکاری دلمون خواست رو انجام دادیم و خطوط قرمز رو رد کردیم، زمین می خوریم و اگه برعکس، بیشتر مراقب خودمون بودیم، خیلی رشد می کنیم.

چون وقتی تو جمعیم، برای حفظ آبرو هم که شده حواسمون جمعه و هرکاری نمی کنیم؛

اما وقتی تنهاییم، ظاهرا کسی ما رو نمی بینه که از آبرومون بترسیم؛ و اینجاست که اگه آلوده نشدیم، هنر کردیم!!

«إِنَّ الَّذینَ یَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ بِالْغَیْبِ‏ لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ أَجْرٌ کَبیر» [1]:

بی تردید کسانى که در نهان از پروردگارشان می ترسند، براى آنان آمرزش و پاداشى بزرگ است‏.

#آیه_کده

۱ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۰۲ آذر ۹۹ ، ۱۴:۱۷
محمد هادی بیات
شنبه, ۱ آذر ۱۳۹۹، ۰۶:۱۶ ب.ظ

طبیعی یا مصنوعی؟

اگه تو خونه یه گل طبیعی داشته باشین، مدام بهش سر می زنید،

مدام بهش آب میدین،

مدام برگهاشو تمیز می کنید،

و خلاصه، همه جوره هواشو دارید.

چرا؟

خب معلومه، چون طبیعیه. چون زنده است. چون روح داره...

 

حالا برخوردتون با گل مصنوعیِ خونه چطوریه؟!

شاید فقط هر از چندگاهی غبار روبیش کنید.

غیر از اینه؟ مدام که بهش سر نمی زنید!

چرا؟

خب معلومه، چون مصنوعیه. مرده است. روح نداره...

 

روابط ما با آدمهای زندگیمون هم همینطوره.

بعضیا تو زندگی ما حکم گل طبیعی رو دارن،

خیلی به فکرشونیم، زیاد جویای احوالشون میشیم، دعاگوشون هستیم و...

و بعضیا هم حکم گل مصنوعی رو دارن،

چندان به فکرشون نیستیم، زیاد احوالپرسشون نیستیم و یادمون میره که براشون دعا کنیم...

شاید حق بعضیا نباشه که رابطمون باهاشون مصنوعی باشه، یه کم لازمه طبیعی برخورد کنیم...

#دل_کده

۰ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰ ۰۱ آذر ۹۹ ، ۱۸:۱۶
محمد هادی بیات
پنجشنبه, ۲۹ آبان ۱۳۹۹، ۱۱:۱۷ ق.ظ

گوسفند نمک سود!

دیشب رفته بودم مغازه.

قبل از من یه آقایی (که ظاهرا با فروشنده آشناییتی هم داشت) اومده بود و داشت خرید می کرد:

ـ نمک داری؟

+ آره.

ـ یه کارتن بده.

+ بفرما. حالا این همه نمکو می خوای چی کار؟

_ همشو برای خودمون که نمی خوایم. به گوسفندا هم میدیم.

(فروشنده با چهرۀ ای که از پشت ماسک کاملا مشخص بود تعجّب کرده و با گِرهی که توی پیشونیش افتاد، گفت):

+ گوسفند؟!!

_ آره خب. قاطی غذایی که میخورن نمک میزنیم، تشنه میشن هی آب میخورن بعد شکمشون باد میکنه و پروار میشن و وزنشون زیاد میشه برای فروش.

...

...

#خاطره_کده

۳ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۹ آبان ۹۹ ، ۱۱:۱۷
محمد هادی بیات
سه شنبه, ۲۷ آبان ۱۳۹۹، ۰۵:۴۲ ق.ظ

چقدر بزرگ شدی؟

بزرگی هرکس، به بزرگی غمشه،

ببین تو زندگیت غصۀ چیو می خوری،

همونقدر بزرگ شدی.

#توییت_کده

۰ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۲۷ آبان ۹۹ ، ۰۵:۴۲
محمد هادی بیات
شنبه, ۲۴ آبان ۱۳۹۹، ۱۲:۳۵ ب.ظ

خدایا، خوبیهای منو ببخش!

خیلی از ما ها فکر می کنیم که حتما باید یه گناه کبیره ای کرده باشیم تا بریم سراغ «توبه» و «استغفار».

حتی همین الان ممکنه با خودتون بگید: «خب مگه غیر از اینه؟!»

 

راستش باید بگم که: بله، غیر از اینه.

مرحوم آیت الله سید محمد حسن الهی طباطبایی (برادر علامه طباطبایی)، می فرمودند:

«از حسنات اعمالتان که خیال می کنید حسنه است توبه کنید، تا چه رسد به معاصی»! [1].

 

یعنی (مثلا) وقتی خواستی نماز بخونی، قبل از اینکه تکبیر بگی، به خدا بگو:

«خدایا شرمندتم، ببخشید به خاطر این نمازی که میخوام بخونم، میدونم اصلا در شأن شما نیست».

و وقتی که نمازت تموم شد، تو سجدۀ شکر بگی:

«خدایا، دیدی گفتم نمازم به درد نمی خوره، ببخش دیگه. خدایا تو به نماز پیامبرت هم نیاز نداشتی، چه برسه به این نماز درب و داغون من. این منم که بهش نیاز دارم. این منم که بهت نیاز دارم. ببخش که نمی فهمم».

 

تو دعای عرفۀ امام حسین (علیه السلام)، حضرت اینگونه به خداوند متعال خطاب میکنند:

«إِلَهِی مَنْ کَانَتْ مَحَاسِنُهُ مَسَاوِیَ، فَکَیْفَ‏ لَا یَکُونُ‏ مَسَاوِیهِ‏ مَسَاوِی‏؟

وَ مَنْ کَانَتْ حَقَائِقُهُ دَعَاوِیَ، فَکَیْفَ لَا تَکُونُ دَعَاوِیهِ دَعَاوِی‏؟» [2]:

خدایا کسی که زیبایی‌هایش زشتی بوده، پس چگونه زشتی‌هایش زشتی نباشد و کسی که حقیقت‌گویی‌هایش ادعای خالی بوده، چگونه ادعاهایش ادعا نباشد؟

 

خدایا، ببخش.

#حدیث_کده

________________________

[1] افلاکیان خاک نشین، ص 10.

[2] اقبال الاعمال، سید بن طاووس، ج1، ص 348.

۰ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۲۴ آبان ۹۹ ، ۱۲:۳۵
محمد هادی بیات
جمعه, ۲۳ آبان ۱۳۹۹، ۰۹:۴۹ ق.ظ

مرگ درمانی

دیشب با عزیزی صحبت می کردم، مطلبی بهم گفت که خیلی به دلم نشست:

 

«یه میلیاردری که ورشکست کرده و الان هیچی نداره رو تصور کن. برای اینکه اوضاع روحیش رو به راه بشه رفته پیش روانشناس، به نظرت روانشناسه از مرگ باهاش حرف می زنه؟!».

گفتم: فکر نکنم، چون با خودش میگه این الان همه چیشو از دست داده، اگه از مرگ هم براش صحبت کنم ممکنه پاک از زندگی ناامید بشه و حتی دست به خودکشی هم بزنه!

 

گفت: «حالا فرض کن شما یه گوشی موبایل داری که 10 میلیارد می ارزه. اما این گوشی قراره تا ده روز دیگه بسوزه و شمام اینو میدونی. و این گوشی دیگه به هیچ وجه قابل تعمیر هم نیست، برای همین فروختنش هم هیچ ارزشی نداره.

حالا اگر تو روز ششم تو خیابون این گوشی شما رو دزد بزنه، چه عکس العملی از خودت نشون میدی؟

قطعا اونقدرا ناراحت نمیشی و حتی شاید خنده ات هم بگیره و...

چی باعث شد که از سرقت گوشیت ناراحت نشی؟

اینکه میدونستی تا چند روز دیگه این گوشی می سوزه. این یعنی مرگ.

 

اگه آدم یقین داشته باشه که هرچی تو این دنیا داره رو یه روزی (که شاید همین امروز و فردا باشه) باید بذاره و بره، و هیچ چیز رو با خودش نمیتونه ببره، به خاطر از دست رفتن اموالش هیچوقت غمگین و افسرده و ناامید نمیشه.

پس چرا اون روانشناسه از مرگ با مریضش صحبت نمیکنه؟!

 

آیا چیزی غیر از درک عمیق مرگ می تونه اینقدر انسان رو نسبت به این قبیل مسائل آروم کنه؟!

ما واقعا به «مرگ درمانی» احتیاج داریم و این چیزیه که از روایات اسلامی هم به خوبی استفاده میشه».

#دل_کده

۱ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰ ۲۳ آبان ۹۹ ، ۰۹:۴۹
محمد هادی بیات
محمدهادی بیات