دشمنی از جنس همسر!
روایت شده که خداوند متعال، حضرت هود (علیه السلام) را برای هدایت قوم بت پرست «عاد» فرستاد. اما آنها نه تنها به او ایمان نیاورده، بلکه به آزار و اذیت او نیز پرداختند. خداوند نیز به مدت هفت سال آن قوم را دچار قحطی نمود.
حضرت هود (علیه السلام) کشاورز بود و همسری مسنّ داشت که از یک چشم نابینا بود.
گروهی از قحطی زدگان در جستجوی هود (علیه السلام) به خانۀ حضرت آمدند.
همسرش به آنان گفت: شما چه کسانی هستید؟
گفتند: ما از فلان بلاد هستیم که سرزمینمان خشک شده و آمده ایم نزد هود (علیه السلام) که برایمان دعا نماید، باران ببارد و سرزمینمان سرسبز شود.
همسر هود (علیه السلام) در پاسخ آنان با گستاخی گفت: اگر دعای او به اجابت می رسید، برای خودش دعا می کرد که زمین هایش در آتش کم آبی در حال سوختن است.
آنان گفتند: بگو کجاست؟
گفت: فلان موضع.
آنان به نزد هود آمدند و گفتند: ای پیامبر خدا! سرزمین ما خشک شده و باران بر ما نمی بارد، از خدا بخواه که بلاد ما را سرسبز گرداند.
هود (علیه السلام) آمادۀ نماز شد و نماز خواند و برای آنها دعا نمود، سپس به آنها فرمود: به سرزمینتان برگردید، چرا که باران رحمت الهی آغاز گشته است.
آنها گفتند: ای نبی خدا! ما به مسئله ای عجیب برخورد کردیم.
حضرت فرمود: چه چیز؟
گفتند: ما در منزل شما زنی بسیار مسنّ و نابینا دیدیم [و ماجرای گفتگوی با او را تعریف کردند].
هود (علیه السلام) در پاسخ آنها فرمود: او همسر من است. من همواره از خداوند طول عمر او را می خواهم.
پرسیدند: به چه جهت؟
فرمود: «چون خداوند هیچ مؤمنی را خلق نمی کند مگر اینکه دشمنی را برای آزار او در کنارش قرار میدهد و این زن دشمن من است، و چنانچه دشمن، کسی باشد که انسان بر او تملّک داشته باشد بهتر است از کسی که انسان در تملّک و سیطرۀ او باشد...» [1].
وقتی پای خدا رو در زندگی باز کنیم، تحملِ بزرگترین سختی ها هم بر انسان آسان و امکان پذیر میشه.
#حدیث_کده
#خانواده_کده
_____________________
[1] بحار الانوار، ج11، ص 350-351.