آیا کارت حافظه فرمت شود؟
دوم راهنمایی بودم که از قم اومدیم قدمگاه.
تابستون بود و هنوز مدرسه ها شروع نشده بود، و من توی این شهر به معنای واقعی کلمه غریب بودم. هیچ کس رو نمی شناختم و هیچ دوستی نداشتم.
قدمگاهم که یه شهر کوچیکه، و هیچ جایی که بتونه سرگرمم کنه نداشت. نه محلی برای تفریح و نه حتی یِ کتابفروشی!!
تنها دلخوشیم عکس و فیلمایی بود که با دوربین VGA گوشی سامسونگ E250 ، از دوست و رفیقام و بچه های محل و پسر دائیم و...گرفته بودم.
این عکس و فیلما خیلی برام مهم بود. هم پل ارتباطی بین من و گذشتم بود و هم تنها سرگرمی و دلخوشیم.
گذشت، تا اینکه یه روز داشتم با گوشیم وَر می رفتم، یه گزینه ای دیدم که تا حالا ندیده بودم.
نوشته بود «فرمت کارت حافظه»!!!
نمیدونستم یعنی چی، اما گفتم شاید چیز خوبی باشه.
زدم.
پرسید: کارت حافظه فرمت شود؟
زدم: بله.
پرسید: آیا مطمئن هستید؟
سابقه نداشت که یه مطلب رو دوبار بپرسه.
تعجب کردم. مطمئن نبودم، اما کنجاویم گل کرد و زدم:
بله.
یه کم طول کشید، بعد گفت:
«کارت حافظه فرمت شد»
فوری برگشتم تو کارت حافظه ببینم چه اتفاقی افتاده.
با حیرت تمام دیدم که همۀ اطلاعاتم حذف شده.
اصلا باورم نمیشد. چند بار دیگه اومدم بیرون و دوباره رفتم تو.
ولی نه.
واقعا واقعا خالی خالی شده بود!!
یِ لحطه احساس کردم که توی این دنیا هیچی ندارم. تو یِ لحظه همه تعلقاتم به دنیا قطع شد.
یاد لحظۀ مرگ افتادم که آدم هرچیزی که دوست داره رو باید بذاره و بره.
گاهی همین تعلقات باعث میشه شیطون لحظۀ آخر ایمان آدمو خراب کنه.
فرقی نداره که به خونۀ چند هزار متریت تعلق داشته باشی یا فلان ماشین مدل بالا، یا عکس و فیلمای کم کیفیت موبایلت.
تعلق، چه کوچیک باشه چه بزرگ، می تونه آدمو زمین بزنه.
لحظه ای که از این دنیا بریم به معنای واقعی کلمه خواهیم فهمید که هیچی نداشتیم و به چه چیزهای بی خودی دلبسته بودیم.
اونجاست که واقعا این فراز دعای کمیل رو درک می کنیم:
«الهی و ربی، مَن لی غَیرُک؟»
#خاطره_کده
حاج ممد
منم همین حسو، وقتی گوشیمو زدن، داشتم...
خیلی حس عجیبیه
رزقه الله تعالی ایاکم و ایانا