منوی نقاشی
پشت سیستم، مشغول کار بودم.
برادر زاده ام با یه دفترچه و کاغذ اومد روبروم نشست و گفت: «عمو؛ از 1 تا 5 یه عدد بگو».
منم ـ در حالیکه بیشتر حواسم به کار بود ـ یه عدد گفتم.
شروع کرد به کشیدن یه چیزی.
دوباره گفت: «از 1 تا 5 یه عدد بگو».
گفتم.
و دوباره و دوباره و دوباره...
و هر بار که عددی می گفتم، ریز ریز می خندید و یه چیزی می کشید.
کنجکاو شدم که ببینم نتیجۀ این ردّ و بدل شدن عددها چی میشه...
که در نهایت با یه چیز خیلی خیلی جالب مواجه شدم:
هر بار عدد گفتم من، مساوی با شکل گرفتن بخشی از شخصیت نقاشی بود؛ و از همه جالب تر، نتیجۀ این نقاشی و مقایسه اش با شخصیت های انتخابی سایر اعضای خانواده:
_ از این ابتکار واقعا خوشم اومد و با ذوق و شوق ازش پرسیدم: خودت اینا رو درست کردی؟
+ آره :)
_ همینجوری از ذهنت؟
+ آره :)
_ یعنی از چیزی الهام نگرفتی؟
+ نه :))
_ خیلی باحاله. می تونی تازه چیزای دیگه هم بهش اضافه کنی. مثلا مدل لباس. یقۀ گرد یا هفت و...؛ کفش و ساعت و بعضی چیزای دیگه...؛ خیلی قشنگ بود، آففففففرین :)
#خاطره_کده
الهییی :))))))
خیلی خوب بود :)))))