تو را مصیبتی عظیم در پیش است...
شیخ طوسی به سند معتبر از حضرت رضا (علیه السّلام) نقل کرده است که چون امام حسین (علیه السّلام) متولد شد، حضرت رسول (صلّی الله علیه و آله) به «اسماء بنت عمیس» فرمود که فرزند مرا بیاور.
اسماء گفت: آن حضرت را به خدمت پیامبر (صلّی الله علیه و آله) بردم. حضرت او را گرفت و در دامن گذاشت و در گوش راستش اذان و در گوش چپش اقامه گفت، پس او را بوسید و گریست و فرمود: «تو را مصیبتی عظیم در پیش است؛ خداوندا! قاتل او را لعنت کن»، سپس فرمود: «ای اسماء! این خبر را به فاطمه مگو».
چون روز هفتم شد، حضرت رسول (صلّی الله علیه و آله) مجددا فرمودکه فرزند مرا بیاور. چون او را به نزد حضرتش بردم، او را بر دامن نهاد و فرمود: «ای ابا عبد الله! کشته شدن تو چقدر بر من گران است؛ و سپس بسیار گریست.»
اسماء گفت: پدر و مادرم فدای شما! این چه حکایتی است که در روز اول ولادت فرمودید و امروز نیز گریه می کنید؟!
حضرت فرمود: «بر این فرزند دلبند خود میگریم که گروهی کافر ستمکار از بنی امیّه او را خواهند کشت. خداوند شفاعت مرا به ایشان نرساند. او را مردی خواهد کشت که در دین من رخنه ایجاد میکند و به خداوند عظیم کافر خواهد شد. سپس فرمود: خداوندا! از تو درخواست می کنم در حق این دو فرزندم، آنچه را که ابراهیم در حقّ ذریّۀ خود درخواست کرد. خداوندا! ایشان و هرکه ایشان را دوست دارد دوست بدار، و لعنت کن هرکه با ایشان دشمنی دارد، لعنتی که آسمان و زمین از آن پُر شود[1].»