محمدهادی بیات

بی دستِ کربلا، دستِ مرا بگیر...

۱۷ مطلب با موضوع «برش کده» ثبت شده است

پنجشنبه, ۲۷ مرداد ۱۴۰۱، ۰۶:۲۹ ق.ظ

مسیحی بشیم؟ یهودی چطور؟ یا زردشتی؟

در میان ادیان الهی و غیر الهی، اسلام آنقدر عظمت دارد که اصلا قابل مقایسه با سایر ادیان نیست؛ زیرا:

1) هیچ راه علمی برای اثبات وجود پیامبران گذشته ـ به جز پیامبر اسلام ـ وجود ندارد. هیچ مستند تاریخی معتبری برای این ادعا در دست نیست!

مسلمانان به واسطه خبر دادن قرآن از انبیاء گذشته، به آنها اعتقاد دارند، امّا کسانیکه به اسلام اعتقاد ندارند، راهی برای اثبات این مسئله ندارند.

از این رو بسیاری از دانشمندان مسیحی امروز از دین مسیح برگشته و ادعا می کنند حضرت مسیح شخصیتی اسطوره ای و غیرواقعی در تاریخ مسیحیان، مانند رستم در تاریخ ایران است.

 

2) هیچ راه علمی برای اثبات نبوّت انبیاء پیشین ـ به جز پیامبر اسلام ـ وجود ندارد؛ چون وقتی از تاریخ کسی چیزی در دست نیست و هیچ گزارش معتبری از معجزات و کارهای او وجود ندارد، طبیعی است که نمی توان نبوّت او را هم اثبات کرد.

 

3) در هیچ یک از ادیان گذشته ـ به جز اسلام ـ کتاب و متن دینی معتبری از پیامبران باقی نمانده است. تورات و انجیل و اوستا سند ندارد و هیچ کس راهی ندارد که اثبات کند این کتابها از حضرت موسی و عیسی یا رزدشت است؛ چه رسد به آنکه اثبات کند از جانب خداوند بر این پیامبران نازل شده است.

تورات به اعتقاد خود یهودیان مدّتها گم شده بود و بعد از گذشت نیم قرن بزرگان یهود بر اساس خاطرات شفاهی باقی مانده از نسلهای قبل آن را بازنویسی کردند و انجیل از آغاز گم شد و آنچه امروزه به نام انجیل خوانده می شود خاطرات یاران حضرت عیسی از داستان های آن حضرت است... و اوستا نیز هیچ مستند تاریخی ندارد.

 

4) هیچ یک از این کتابها دارای معارف و دستورات عمیقی نیست که بتوان بر اساس عظمت محتوا و پیامشان ارتباطشان را با عالم غیب فهمیده و به آن ایمان آورد، بلکه مطالب بسیار باطل و سستی در تورات و انجیل تحریف شده وجود دارد که هیچ انسان دانشمندی نمی تواند آن را بپذیرد.

یکی از علّت های اصلی دین گریزی در دنیای غرب در میان دانشمندان، حجم فراوان مطالب خلاف عقل در کتاب مقدس است.

 

برشی از کتاب «معارف کاربردی»، ج5 (اسلام شناسی)، ص12 - 19.

#برش_کده

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۷ مرداد ۰۱ ، ۰۶:۲۹
محمد هادی بیات
دوشنبه, ۱۰ مرداد ۱۴۰۱، ۰۹:۳۵ ق.ظ

همه، تو یه تیمیم!

مطلب زیر بسیار بسیار حیاتی است.

پیشنهاد می کنم از دست ندهید!

______________________________

توسعۀ «مَن» و جایگاه آن در کمال انسان:

انسان توانایی ها و استعدادهای بالقوّۀ عظیمی دارد که اغلب نهفته هستند و تنها برای عدّۀ معدودی آشکار می شوند و افراد اندکی از همین دسته، بعد از شناخت این استعدادها، آنها را شکوفا کرده و از این توانایی های عظیم استفاده می کنند.

بسیاری از این استعدادها، ممکن است تا پایان عمر انسان مورد استفاده قرار نگیرند و دست نخورده باقی بمانند؛ فلذا یکی از عذاب های اخروی انسان این است که مرتبه ای که می توانست با شکوفایی استعدادهای خود به آن برسد، به او نمایش داده می شود و انسان می یابد که چقدر می توانست رشد کند، ولی اکنون در چه جایگاهی واقع شده است!

... هرچند گناهی مرتکب نشده باشد، ولی حسرت از دست دادن این استعدادها [و به تبع آن فقدان کمال مطلوب] از نتایج اعمال او محسوب می شود.

البته این حسرت ها برای اهل سعادت، جزای اعمال آنها قبل از ورود به بهشت است و پس از تصفیه، بهشت جای غم و غصه و حسرت نیست.

یکی از این ظرفیت ها و استعدادهای عظیم، ظرفیت «توسعۀ من» و سعۀ وجودی انسان است.

انسان بر اساس این استعداد وجودی، از منِ مضیّق و محدود خود ـ که او را در کمالات محدودی حصر کرده ـ ، می تواند فراتر برود و حقیقت وجودی خود را گسترش دهد و به میزان توسعۀ وجودی، منشأ بروز افعال و آثار عظیم تری در عالم خلقت باشد...

انسان در اولین مراتب وجودی... خویش را محدود به «تَن» می بیند و با ورود به عالم دنیا، خود را در مقابل دیگران تعریف می کند...

امّا رفته رفته با گذر زمان، منِ خود را فراتر از بدن خود می یابد و خود را با «پدر و مادر» خویش تعریف می کند؛ یعنی پدر و مادر را از خود می بیند و آنها را جدا از خود نمی داند...

در دوران نوجوانی «دوستانش» را از خود می بیند و اگر کسی به آنها توهین یا بی اخلاقی کند، این را توهین به تمام هویّت خود تلقّی می کند...

وقتی انسان ازدواج می کند، «همسرش» را از خویشتن و متحد با خود می بیند و آسایش و لذّت او را از لذّت و آرامش خود جدا نمی بیند...

وقتی «فرزندان» انسان متولد می شود، می یابد که فرزند از او خودش جدا نیست و به واسطۀ محبّتی که به آنها دارد... آنها را حقیقتا خود می پندارد و بهترین ها را برایشان طلب می کند و ثمرات مادّی و معنوی زندگی اش را برای همسر و فرزندانش هزینه می کند.

این هزینه کردن نیز برای او مشقّت و سختی ندارد، چراکه انسان وقتی برای خودش هزینه می کند، در راحتی و آرامش است...

...

دین و شریعت نیز این سیر و این «توسعۀ من» را تأیید و تقویت کرده است و اساسا مسیر کمال انسان در دین اسلام، مطابق با نظام تکوین و طبیعت عالم، از مسیر نظام توسعۀ من طی می شود... یعنی کمال انسان در این است که از منِ محدود و مضیّق که همان «منِ دانی» محدود به حدود تَن و بدن است خارج شده و به «منِ عالی» و روحانیِ خود که قابل توسعه است، توجّه کند و از این طریق من حقیقی اش را توسعه دهد

در اینصورت، انسان دیگران را به نحوی شئون وجودی خویش یافته و کمال و سعادت آنها را کمال و سعادت خویش می یابد. ای مسیر، مسیر حقیقی وصول به توحید از طریق «منِ شاملِ جمع» است.

...

بنابراین، انسان هر مقدار کامل تر شود و بزرگی روح پیدا کند، خود را در مقابل دیگران نمی بیند و دیگران را از خود و شئون منِ حقیقی خویش می یابد.

با این نگاه ایثار و از خودگذشتگی به معنای ندیدن خود نیست، بلکه بدین معناست که انسان از خودِ محدود به تن بگذرد و منِ خود را توسعه دهد.

در اینصورت است که اگر انسان ـ مثلا ـ امر به معروف و نهی از منکر کند، ابتدا از روی دلسوزی برای دیگران و بلکه از سر دلسوزی برای خویشتن است؛ همانگونه که امر و نهی پدر به فرزندش چنین اقتضایی دارد.

...

البته این سطح معرفتی، نهایت سیر و کمال انسانی نیست و انسان با قد حبّ ذات و توسعۀ من به مرتبه ای از قرب الهی می رسد که افعالش دیگر به خاطر خود و کمال خویش نیست، بلکه از باب حبّ الهی و رضایت الهی صادر می شود و آیۀ شریفۀ «وَ رِضوانٌ مِنَ اللهِ أکبَرُ» به این مرتبه اشاره دارد. امّا همین مقدار از ظرفیت توسعۀ من که لازمۀ رسیدن به منتهای سیر است، برای ما عموما دست نخورده باقی مانده و به آن توجّه نداریم.

...

برشی از کتاب «شاگرد پروری»، دفتر پنجم از مجموعۀ «علم از منظر الهی»، نوشته استاد محمد رضا عابدینی، ص 31 - 34.

#برش_کده

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۰ مرداد ۰۱ ، ۰۹:۳۵
محمد هادی بیات
دوشنبه, ۸ آذر ۱۴۰۰، ۰۶:۲۲ ق.ظ

پشت پرده ی زهد، در فرمایشات امام سجاد

کسی که در آثار امام سجاد (علیه السلام) مطالعه کرده باشد، می بیند از جمله چیزهایی که امام سجاد خیلی روی آن تکیه می کرده اند، یکی مسئله «زهد» است...، ترغیب می کند مردم را به زهد.

زهد یعنی چه؟ یعنی بی رغبتی به دنیا.

این ممکن است برای خیلی ها این فکر [غلط] را پیش بیاورد... که امام سجاد بعد از آنکه ماجرای کربلا پیش آمد، دیگر رفتند در خانه و خودشان زهد و بی رغبتی به دنیا و بی اعتنایی به جلوه های دنیا را پیشه کردند؛ به مردم هم گفتند بروید دنبال کارتان؛ بروید نمازتان را بخوانید، بروید عبادتتان را بکنید؛ بروید در خانه تان بنشینید و کاری به این کارها نداشته باشید.

بعضی، از این کلمات امام سجاد این برداشت را کرده اند؛ ولی این نه فقط غلط است، بلکه توهین به امام است!... [گویا] امام سجاد اول بنا نداشتند زهد پیشه کنند [اما] بعد که دیدند سُمبه ی دستگاه خیلی پر زور است، دیدند سر نیزه شان خیلی تیز است، دیدند که با حسین بن علی آن جوری [رفتار] کردند، این بود که ناگهان فکر کردند که دیگر نمی شود کاری کرد، بروید در خانه تان بنشینید، بروید حرف نزنید، بروید زهد کنید، بروید نماز بخوانید؛ برداشتشان کَأنّه این جوری است و این نسبت به امام خیلی توهین و خیلی غلط است.

 

قضیه این نیست؛ زهدی که در کلام امام سجاد هست، یک موضوع بسیار دقیق و حکیمانه ای است. عرض کردم دستگاه خلافت برای صید مردم دو وسیله داشت: یک وسیله به دست شمشیر و تازیانه، یک وسیله به دست کیسه های طلا و نقره...، مردم هم یا ترسو بودند که از مرگ می ترسیدند... یا مردمی بودند که به پول خیلی علاقه داشتند و دلشان در هوای دِرهَم و دینار بود...، خیلی ساده و راحت؛ اما رشتۀ هر دو گروه به یک جا می رسید؛ آن چه بود؟ دلبستگی به دنیا. دلبستگی به دنیا بود که مردم را از تازیانه می ترساند و به بَدره ی طلا و نقره مشتاق می کرد. اگر مردم به دنیا علاقه نداشتند و نسبت به دنیا مثل بچه ی کوچکی نبودند که دو دستی به مادر می چسبد، چرا باید از تازیانه ی حَجّاج یا از شمشیر حجّاج بترسد؟... چرا بایستی به بَدره های زر و کیسه های طلا و نقره ی حجّاج... یا دیگران این قدر علاقه مند باشند؟ علتش دنیا پرستی بود.

 

مردم تدریجا دنیا پرست شده بودند و حاضر بودند این دنیا را به هر قیمتی به دست بیاورند، ولو آن قیمت، قیمت از دست دادن وجدانشان و شرافتشان و دینشان و همه چیزشان [باشد]؛

... امام سجاد این مردم را به زهد و بی رغبتی به دنیا دعوت می کند؛ یعنی چه؟ یعنی ای انسانهای غافل و ای مردم بی خبر! دنیا آنقدر [ارزش] ندارد که انسان به خاطر آن، دین را و شرف را و وجدان را [دور] بریزد؛ این خانه ی پَست آن قدر پایدار نیست که برای خاطر آن... از وظیفه اسلامی و وجدانی ات روگردان بشوی، این دنیا اینقدر قیمت ندارد. [لذا امام] مردم را به زهد وادار می کند...

برشی از کتاب «حماسۀ امام سجاد علیه السلام»، مقام معظم رهبری، ص 110 - 112.

#برش_کده

۱ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰ ۰۸ آذر ۰۰ ، ۰۶:۲۲
محمد هادی بیات
شنبه, ۲۲ آبان ۱۴۰۰، ۰۶:۲۳ ب.ظ

غاصب چه بودند؟

مگر ما نمی گوئیم که خلفای جور، غاصبِ مقام ائمه ی ما بودند؟ غاصب کدام مقامشان بودند؟ غاصب علم آنها که نبودند؛ علم امام را که نمی شود غصب کرد...، غاصب تقوای ائمه که نبودند؛ غاصب سِمت و منصب معنوی و روحانی آنها که نبودند؛ پس غاصب چه بودند؟ غاصب حکومت آنها بودند.

پس امام (علیه السلام) علاوه بر اینکه یک رهبر مسلکی است...، یک حاکم سیاسی هم هست؛ منتها هم در مقام رهبریِ فکری و مسلکی و هم در مقام رهبریِ سیاسی، نگذاشته اند که او آنچه باید و خدا می خواهد انجام بدهد؛ یعنی نگذاشته اند که آزادانه طرز فکر اسلامی را آن چنان که او میداند و می فهمد، به مردم دنیا و جلوتر از همه، به مردم جامعه ی اسلامی برساند.

برشی از کتاب، حماسه ی امام سجاد (علیه السلام)، مقام معظم رهبری، ص 88 - 89.

#برش_کده

۳ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰ ۲۲ آبان ۰۰ ، ۱۸:۲۳
محمد هادی بیات
شنبه, ۲۴ مهر ۱۴۰۰، ۰۴:۰۳ ب.ظ

نگاه تاریخی صِرف به دین!

نگاهِ صرفِ تاریخی به دین، یکی از عوامل پر رنگ شدن تعصّبات مذهبی و گسترش فرقه گرایی است. در این نگاه، مصادیقِ حقّ و باطل به زمان صدر اسلام منحصر می شود و تطبیق پذیر بر مصادیق امروز آنها نیست. بر این اساس، مبارزۀ حق و باطل در روزگار کنونی، به اختلاف های تاریخی و فرقه ای منحصر می شود و مسلمانان اهل سنّت، از آن جهت که نگاهی متفاوت به وقایعِ صدر اسلام دارند، به عنوان دشمن اصلی شیعه معرفی می شوند.

 

به دیگر سخن، در این نگاه، مخالفان ولایت در زمان حاضر فقط مسلمانان سنی مذهبی هستند که به موضوع امامت اهل بیت (علیهم السلام) اعتقادی ندارند؛ اما سلطه گران مستکبر و صهیونیستِ بین الملل با همۀ جنایت هایشان [علیه اسلام و تشیّع]، دشمن ولایت به حساب نمی آیند؛ زیرا آنها هیچ اظهار نظری دربارۀ مباحث تاریخی صدر اسلام ندارند و به قضاوت دربارۀ خلفا نمی پردازند...

 

بر این اساس، شیعیانی پیدا می شوند که حاضرند در پرتوی حمایت هر ظالم و جنایت کاری قرار گیرند و از این فرصت، برای مناظره و مخاصمه با اهل سنت استفاده کنند. در این نگاه، طاغوت های زمان از آنجا که نسبت به عقاید شیعه و سنی ساکت اند، دشمن مذهبی به حساب نمی آیند، بلکه باید برای غلبه بر اهل سنّت با آنها دستِ دوستی داد!

بُرشی از کتاب «جریان افراط گرای شیعی»، مهدی مسائلی، ص 36 و 37.

#برش_کده

۲ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۴ مهر ۰۰ ، ۱۶:۰۳
محمد هادی بیات
محمدهادی بیات