محمد هادی بیات

بی دستِ کربلا، دستِ مرا بگیر...

۱۰۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «بهترین مطالب» ثبت شده است

شنبه, ۲۹ شهریور ۱۳۹۹، ۰۶:۳۴ ق.ظ

محبّت قطره چکونی!

بعضیا خیلی اهل حرف زدن و شوخی و خنده و اینا هستن و کلّا تو جمع همش صحبت می کنن و ممکنه از صد در صد حرفای (مثلا خنده دارشون) فقط 30 درصدش واقعا خنده دار باشه.

بعضیا هم هستن که کم حرفن و خیلی هم اهل شوخی و خنده نیستن.

این دستۀ دوم چون آدم ازشون توقع شوخی نداره، وقتی یه شوخی به مزّه هم که می کنن به دل آدم میشینه و ما رو خوشحال می کنه و...

میشه اسم این روش رو گذاشت «شوخی قطره چکونی»! یعنی آدم بنا رو بذاره بر کم حرفی و کم شوخی کردن، تا همون مواقعی کمی که شوخی می کنه دلنشین باشه.

 

بصورت کلی «رفتار قطره چکونی»، بعضی جاها، هم خیلی خوب جواب می ده و هم اساسا پسندیده است؛ مثل همین حرّاف نبودن!

اما بعضی جا ها هم اصلا خوب نیست؛

مثلا، «محبّت قطره چکونی» تو زندگی (مخصوصا زندگی مشترک) اصلا درست نیست.

اینکه کسی فکر کنه که نباید خیلی به همسرم محبّت کنم که هم قدر محبّتهای منو بدونه و هم پُر رو نشه و توقعش بالا نره اصلا صحیح نیست.

 

از پیامبر مهربانیها روایت شده: « کُلَّمَا ازْدَادَ الْعَبْدُ إِیمَاناً ازْدَادَ حُبّاً لِلنِّسَاء»[1]:

هر چه ایمان بنده زیاد شود، محبتش به زنان (همسران) نیز زیاد می شود.

 

حضرت آقا می فرمایند:

«زن و شوهر هرچه بیشتر به هم محبّت کنند، زیادی نیست. آن جایی که محبت هرچه زیاد شود، ایرادی ندارد، محبّت زن و شوهر است. هر چه به هم محبت کنید خوب است و خود محبّت هم اعتماد می­ آورد.

این محبّت زن و شوهر هم جزء محبّتهای خدایی است. این از آن محبتهای خوب است. هرچه بیشتر شود بهتر است» [2]

#خانواده_کده

#حدیث_کده

______________________

[1]: الجعفریات، محمد بن اشعث (قرن4)، ص 90.

[2]: مطلع عشق، ص97.

۰ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۲۹ شهریور ۹۹ ، ۰۶:۳۴
محمد هادی بیات
جمعه, ۱۴ شهریور ۱۳۹۹، ۰۵:۵۴ ق.ظ

در دلِ معجزه!

ماجرای «اصحاب کهف» رو همه شنیدیم و خیلی ها مون سریالش رو هم دیدیم.

یه عده جوون که دغدغۀ دین داشتن، اما شرایط بر وفق مرادشون نبود و چون جونشون در خطر بود به غاری پناه آوردن و خداوند متعال سالها اونها رو  به خواب فرو برد و بعد از خواب بیدار کرد تا به چشم خودشون ببینن که در نهایت پیروزی از آن کدوم گروه بوده؟ مؤمنان یا کافران!! جالب اینکه در تمام این مدت، اگه کسی به اونها نزدیک می شد چنان ترس وجودش رو فرا می گرفت که ناخواسته پا به فرار می گذاشت؛ چهره هاشون طوری بود که انگار بیدارن اما خوابِ خواب بودن... [1]

 

یکی از نکات بسیار مهمی که تو این ماجرا جلب توجه می کنه، فرمایش خداوند متعال در آیۀ 18 سورۀ مبارکۀ کهفه:

«وَ نُقَلِّبُهُمْ‏ ذاتَ الْیَمینِ وَ ذاتَ الشِّمال‏»: [در تمام این سالها] آنها را به پهلوی راست و چپ می غلتاندیم.

۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۱۴ شهریور ۹۹ ، ۰۵:۵۴
محمد هادی بیات
دوشنبه, ۱۰ شهریور ۱۳۹۹، ۰۸:۵۹ ب.ظ

بعدش چی؟

روایتهای اخلاقی بسیار زیادی از اهلبیت (علیهم السلام) به ما رسیده،

اما یه روایت هست که وقتی فکر می کنم، می بینم اگه فقط و فقط و فقط همین یدونه روایت به ما رسیده بود و ما جدّا بهش عمل می کردیم، دنیا و آخرتمون آبادِ آبادِ آباد بود.

 

ماجرا از این قراره که یه آقایی میاد خدمت حضرت رسول (صلی الله علیه و آله) و میگه:

«یَا رَسُولَ اللَّهِ! أَوْصِنِی‏»: ای رسول خدا! توصیه ای بفرمایید.

حضرت سؤال می پرسن که:« فَهَلْ أَنْتَ مُسْتَوْص‏ٍ إِنْ أَنَا أَوْصَیْتُک‏؟»: شما عمل می کنی اگه من توصیه کنم؟

(حضرت این سوال رو سه مرتبه می پرسن و هربار اون آقا جواب می ده: «نَعَمْ یَا رَسُولَ اللَّه‏»: بله، ای رسول خدا).

حضرت می فرمایند: « فَإِنِّی أُوصِیکَ إِذَا أَنْتَ‏ هَمَمْتَ‏ بِأَمْرٍ فَتَدَبَّرْ عَاقِبَتَه‏»: پس همانا من به تو توصیه می کنم که هرگاه تصمیم به انجام کاری گرفتی، به عاقبتش فکر کن؛

«فَإِنْ یَکُ رُشْداً فَامْضِه‏»: اگر انجام اون کار موجب رشد تو بود، انجامش بده؛

« وَ إِنْ یَکُ غَیّاً فَانْتَهِ عَنْه‏»: و اگه  اینطور نبود، صرف نظر کن [1].

 

خلاصه اینکه قبل هر کاری از خودت بپرس: «بعدِش چی؟»، اگه دیدی بعدش خوبه، بسم الله، و اگه دیدی خوب نیست صدق الله.

اگه ما فقط قبل حرف زدنامون فکر می کردیم، خیلی از مشکلاتی که داریم اصلا پیش نمیومد.

 

همین الان تصمیم بگیریم که با «تفکر» زندگی کنیم.

خواهیم دید که خیلی حرفهارو نمی زنیم و خیلی کارها رو نمی کنیم، و چقدر زندگی برامون لذت بخش میشه.

#حدیث_کده

___________________

[1] اصول کافی، کلینی (قرن 3)، ج 8، ص 150.

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۰ شهریور ۹۹ ، ۲۰:۵۹
محمد هادی بیات
شنبه, ۸ شهریور ۱۳۹۹، ۰۵:۳۰ ق.ظ

گرفتی؟ گرفتم!

یکی از اساتیدمون تعریف می کردن که:

«اوایل دوران طلبگی بود. یه شب بدون اینکه برنامه ریزی قبلی داشته باشم، بدون اینکه ساعت کوک کرده باشم، سحر از خواب بیدار شدم و حال عجیبی داشتم. انگار دلم می خواست نماز شب بخونم. یه نماز شبی خوندم که تا اون موقع سابقه نداشت. خودمم تعجب کرده بودم که امشب من چِم شده!؟!

فردا دوباره همین اتفاق افتاد. پس فردا هم همینطور و من یقین داشتم یه اتفاقی افتاده و الاّ من آدمی نبودم که بتونم اینطوری برای نماز شب پاشَم و اینقدر با سوز و اشک و حال نماز بخونم.

گذشت؛ چند وقت بعد یکی از اساتیدم رو دیدم و ایشون گفتن فلانی سه روز رفته بودم کربلا، زیر قبّۀ امام حسین (علیه السلام) برات دعا کردم، گرفتی؟ گفتم آره، گرفتم!»

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۸ شهریور ۹۹ ، ۰۵:۳۰
محمد هادی بیات
جمعه, ۷ شهریور ۱۳۹۹، ۰۵:۲۷ ق.ظ

زندگی تلوزیونی

بعضی بچه ها وقتی دارن تلوزیون تماشا می کنن، چنان می رن تو بَحر فیلم که چند بار هم صداشون کنی اصلا متوجه نمی شن.

گاهی ما هم چنان تو کارهای روزمره مون غرق می شیم که متوجه خیلی از اتفاقاتی که پیرامونمون داره میفته نمیشیم.

متوجه نمیشیم که چطور عمرمون داره می گذره،

متوجه نمی شیم که پدر و مادرمون روز به روز دارن پیر تر می شن،

متوجه نمی شیم که بچه هامون هر روز دارن بزرگتر می شن،

متوجه نمی شیم که ارتباطاتمون هر روز داره ضعیف تر می شه،

متوجه نمی شیم که فاصلمون با اطرافیان داره بیشتر می شه،

...

بعد یهو به خودمون میایم می بینیم ای دل غافل، چقدر زود همه چیز اتفاق افتاد.

#دل_کده

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۷ شهریور ۹۹ ، ۰۵:۲۷
محمد هادی بیات
پنجشنبه, ۶ شهریور ۱۳۹۹، ۰۵:۳۳ ق.ظ

کارهای عجیب و غریب آدم بزرگا!!

بعضی وقتا ما آدم بزرگا کارهای عجیب و غریبی انجام میدیم، که درکش برای بچه ها خیلی سخته، ولی شاید نتونن بروز بدن و در موردش از ما گله و شکایت کنن.

 

مثلا کلی پول می دیم اسباب بازیهای شیک و خوب می خریم، بعد از ترس خراب شدن نمی دیم که بچه باهاشون بازی کنه و اگه احیانا بهش دادیم و خرابش کرد کلّی دعواش می کنیم، در حالی که اون وسیله اسمش روشه: «اسبابِ بازی» و طبیعتا «بازی اشکنک داره، سر شکستنک داره»!! چطور توی بازی احتمال شکستن سر رو می دیم و این مسئله برامون حل شده است، اما از شکستن و خراب شدن اسباب بازی ناراحت می شیم و...

یا مثلا برای راحتی خانواده، کلی پول می دیم بهترین فرش و مبلمان رو تهیه می کنیم، بعد که بچه روش چیزی می ریزه کلّی دعواش می کنیم و...

 

و یا مثلا بخاطر راحتی بچمون بهترین و قشنگ ترین لباسها رو می خریم، ولی وقتی کثیفشون می کنه، یا تو بازی پاره پوره شون می کنه، از کوره در می ریم و...

 

تو این لحظه هاست که بچه ها با خودشون فکر می کنن: «این وسایل رو برای راحتی ما می خوان، یا ما رو برای وسایلشون؟!»؛ ولی خب نمی تونن به زبون بیارن.

واقعا این حرکت ها چه معنایی داره؟!

#خانواده_کده

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۶ شهریور ۹۹ ، ۰۵:۳۳
محمد هادی بیات
سه شنبه, ۴ شهریور ۱۳۹۹، ۰۸:۲۸ ب.ظ

گذشته ها نگذشته!

دقت کردین که خدا تو قرآن مدام انسان رو به یاد گذشته اش می اندازه؟ مدام یاد آوری می کنه که چی بوده و چی شده.

 

«أَ وَ لَمْ یَرَ الْإِنْسانُ أَنَّا خَلَقْناهُ مِنْ نُطْفَةٍ فَإِذا هُوَ خَصیمٌ مُبینٌ» (یس: 77):

مگر انسان نمی بیند که ما او را از نطفه ای آفریدیم و او (بجای دوستی با ما) ناگهان دشمنی سرسخت می شود!!

اگه کاره ای شدی، به هر جایی رسیدی، گذشته رو فراموش نکن.

یادت باشه که طفلی بودی و حتی قدرت دور کردن پشه و مگس از خودت رو نداشتی و این پدر و مادر بودن که از تو محافظت کردن.

 

اگه به مدارج عالی علمی رسیدی، یاد معلمی باش که الفبا رو به تو یاد داد و براش دعا کن.

 

فکر کردن به گذشته، تکبّر رو از دل انسان دور می کنه و انسان رو نسبت به داشته هاش شاکر می کنه.

#آیه_کده

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۴ شهریور ۹۹ ، ۲۰:۲۸
محمد هادی بیات
شنبه, ۱ شهریور ۱۳۹۹، ۱۰:۳۶ ب.ظ

بسیار جدید، فوق العاده تکراری!!

فرض کنید شما 20 تا لباس همرنگ و همجنس داشته باشید و هر روز هم یکی رو بپوشین،

آیا اطرافیان متوجه تغییری در شما میشن؟

قطعا نه!

اما شما واقعا هر روز دارین یه تیپ جدید می زنید!!

 

خیلی چیزها تو زندگی ما هست که مثل همین لباسهای همرنگِ جدید می مونن.

که چون ظاهرشون مثل همه، ما متوجه تغییر اونها نمیشیم، و این خیلی به ضرر ماست.

 

۱ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰۱ شهریور ۹۹ ، ۲۲:۳۶
محمد هادی بیات
چهارشنبه, ۲۲ مرداد ۱۳۹۹، ۰۹:۴۵ ب.ظ

هر که را صبح شهادت نیست...

با مرگ هیچ فاصله ای نداریم،

اما با شهادت خیلی فاصله داریم.

 

چه بخوایم و چه نخوایم، مرگ به سراغمون میاد، 

اما اگر بخوایم شهادت نصیبمون بشه، باید براش زحمت بکشیم.

واقعا چقدر فرق داره که روی سنگ قبرمون بنویسن «شهید»، یا «مرحوم مغفور»، «جوان ناکام» و...

اللهم ارزقنا...

 

#دل_کده

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۲ مرداد ۹۹ ، ۲۱:۴۵
محمد هادی بیات
دوشنبه, ۲۰ مرداد ۱۳۹۹، ۰۸:۴۶ ب.ظ

مؤمن و منافق سر سفره!!

وقتی اسم نفاق و منافق میاد، یاد سازمان «مجاهدین خلق» می افتیم و فکر می کنیم ما فرسنگ ها با نفاق فاصله داریم، در حالیکه شائبه هایی از نفاق می تونه تو وجودمون باشه، بدون اینکه حتی روحمون هم خبر داشته باشه!!

بذارین یه مثال بزنم:

پیامبر رحمت (صلی الله علیه و آله) می فرمایند: «الْمُؤْمِنُ‏ یَأْکُلُ‏ بِشَهْوَةِ أَهْلِهِ‏ وَ الْمُنَافِقُ یَأْکُلُ أَهْلُهُ بِشَهْوَتِهِ» [1]: 

مؤمن به میل و رغبت خانواده اش غذا می خورد اما منافق خانواده اش به میل و رغبت او!!

 

غذا خوردن فقط یِ مورده، یِ نمونه است، غرض اینه که مؤمن نظر خانواده اش براش خیلی مهمه و حتی به نظر خودش مقدمه.

تا وقتی تک و تنهایی، خب خودتی و خودت، اما وقتی شدی یِ خانواده، وقتی پای همسر و فرزند به زندگیت باز شده، دیگه تَکرَوی معنا نداره.

 

نفاق مثل ایمان درجات داره، اینم یکی از درجات نفاقه.

ببین تا حالا چقدر بخاطر میل و رغبت خانواده ات، با مهربونی و بدون منّت و بدون اخم و تَخم و امّا و اگر، از تمایلات خودت چشم پوشی کردی؟

 

چند بار خواستی اخبار نگاه کنی، بچَت خواسته کارتون ببینه، راحت کانال رو عوض کردی؟

نمونه هاش تو زندگی خیلی زیاده...

 

فکر کنید اگه همۀ اهل خونه تصمیم داشته باشن به این روایت عمل کنن، چه بهشتی میشه اون خونه و چه عشق و محبتی حاکم میشه.

#حدیث_کده

________________________________________

[1] اصول کافی، کلینی (قرن 3)، چاپ اسلامیه، ج4، ص12.

 

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۰ مرداد ۹۹ ، ۲۰:۴۶
محمد هادی بیات
يكشنبه, ۱۹ مرداد ۱۳۹۹، ۰۹:۱۸ ب.ظ

میشه لطفا یِ جرعه آب به من بدین؟!

یه کاسب،

یه تاجر،

یه کارخونه دار،

به هر حال احتمال ورشکستگی رو میده، اما هیچ وقت به مخیله اش خطور نمی کنه که اینقدر بدبخت و بیچاره بشه که حتی «آب» برای خوردن پیدا نکنه.

خب، آب که همه جا هست، دیگه تو این دوره و زمونه کسی از تشنگی که نمی میره!!

 

اما...

 

«وَ نادى‏ أَصْحابُ النَّارِ أَصْحابَ الْجَنَّةِ أَنْ أَفیضُوا عَلَیْنا مِنَ الْماءِ أَوْ مِمَّا رَزَقَکُمُ اللَّهُ قالُوا إِنَّ اللَّهَ حَرَّمَهُما عَلَى الْکافِرین‏» [1] 

جهنمیان، بهشتی ها را با التماس صدا می زنند: «از آب یا نعمتهایی که خدا روزیتان کرده، کمی هم به ما بدهید!» جواب می شنوند: «خدا این نعمت ها را بر بی دین ها ممنوع کرده است».

 

خدایا، نذار که محتاج التماس جرعه ای آب از دیگران بشیم.

#آیه_کده

___________________________________

[1] الاعراف، 50.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ مرداد ۹۹ ، ۲۱:۱۸
محمد هادی بیات
يكشنبه, ۱۲ مرداد ۱۳۹۹، ۰۹:۲۵ ب.ظ

پاش واستا! کوتاه نیا!

نه که فکر کنی خدا بخیله ها، نه!

نه که فکر کنی نمی خواد بهت بده ها، نه!

تو بنده ای و اون خداست، رسم بندگی التماس کردنه.

 

باید یِ عمر سر بعضی تمنّاها و آرزوهات با خدا مناجات کنی؛ دعا کنی، تا نشون بدی که واقعا طالبشی!

وقتی اصرار نداشته باشی، یعنی الکی میگی، اگه نشدم نشده، خیلی برات مهم نیست.

 

داداشی که آرزوی شهادت داری، باید پای خواستنش از خدا بسوزی،

نه اینکه گاهی،

هر از گاهی،

فقط لق لقۀ زبونت باشه.

 

امام سجاد (علیه السلام) به خداوند متعال عرضه می دارند: «إِلَهِی مَا أَظُنُّکَ تَرُدُّنِی فِی حَاجَةٍ قَدْ أَفْنَیْتُ عُمُرِی فِی‏ طَلَبِهَا مِنْک‏»:

خدایا! من گمان نمی کنم که تو دست رد به سینۀ من بزنی در حاجتی که عمرم را در طلب آن از تو فنا کردم. (یعنی یِ عمر پاش واستادم. کوتاه نیومدم)

 

یاد سردار دلها، حاج قاسم سلیمانی عزیز افتادم که یک عمر پای خواستن شهادت از خدا ایستاد و التماس کرد، تا آخرش به اونچه که می خواست رسید؛ چه خوب هم رسید.

 
 

#حدیث_کده

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۲ مرداد ۹۹ ، ۲۱:۲۵
محمد هادی بیات
محمد هادی بیات