محمد هادی بیات

بی دستِ کربلا، دستِ مرا بگیر...

۱۲ مطلب در آذر ۱۳۹۹ ثبت شده است

سه شنبه, ۲۵ آذر ۱۳۹۹، ۰۵:۱۲ ب.ظ

دشمنی از جنس همسر!

روایت شده که خداوند متعال، حضرت هود (علیه السلام) را برای هدایت قوم بت پرست «عاد» فرستاد. اما آنها نه تنها به او ایمان نیاورده، بلکه به آزار و اذیت او نیز پرداختند. خداوند نیز به مدت هفت سال آن قوم را دچار قحطی نمود.

حضرت هود (علیه السلام) کشاورز بود و همسری مسنّ داشت که از یک چشم نابینا بود.

گروهی از قحطی زدگان در جستجوی هود (علیه السلام) به خانۀ حضرت آمدند.

همسرش به آنان گفت: شما چه کسانی هستید؟

گفتند: ما از فلان بلاد هستیم که سرزمینمان خشک شده و آمده ایم نزد هود (علیه السلام) که برایمان دعا نماید، باران ببارد و سرزمینمان سرسبز شود.

همسر هود (علیه السلام) در پاسخ آنان با گستاخی گفت: اگر دعای او به اجابت می رسید، برای خودش دعا می کرد که زمین هایش در آتش کم آبی در حال سوختن است.

آنان گفتند: بگو کجاست؟

گفت: فلان موضع.

آنان به نزد هود آمدند و گفتند: ای پیامبر خدا! سرزمین ما خشک شده و باران بر ما نمی بارد، از خدا بخواه که بلاد ما را سرسبز گرداند.

هود (علیه السلام) آمادۀ نماز شد و نماز خواند و برای آنها دعا نمود، سپس به آنها فرمود: به سرزمینتان برگردید، چرا که باران رحمت الهی آغاز گشته است.

آنها گفتند: ای نبی خدا! ما به مسئله ای عجیب برخورد کردیم.

حضرت فرمود: چه چیز؟

گفتند: ما در منزل شما زنی بسیار مسنّ و نابینا دیدیم [و ماجرای گفتگوی با او را تعریف کردند].

هود (علیه السلام) در پاسخ آنها فرمود: او همسر من است. من همواره از خداوند طول عمر او را می خواهم.

پرسیدند: به چه جهت؟

فرمود: «چون خداوند هیچ مؤمنی را خلق نمی کند مگر اینکه دشمنی را برای آزار او در کنارش قرار میدهد و این زن دشمن من است، و چنانچه دشمن، کسی باشد که انسان بر او تملّک داشته باشد بهتر است از کسی که انسان در تملّک و سیطرۀ او باشد...» [1].

 

وقتی پای خدا رو در زندگی باز کنیم، تحملِ بزرگترین سختی ها هم بر انسان آسان و امکان پذیر میشه.

#حدیث_کده

#خانواده_کده

_____________________

[1] بحار الانوار، ج11، ص 350-351.

۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۵ آذر ۹۹ ، ۱۷:۱۲
محمد هادی بیات
پنجشنبه, ۲۰ آذر ۱۳۹۹، ۰۵:۱۲ ب.ظ

ماهی رو هر وقت از آب بگیری...

شنیدین میگن «ماهی رو هر وقت از آب بگیری تازه است»؟

این ضرب المثل کاملا درسته، اما چیزی که هست اینه که فقط به «ماهی» داره توجه میشه، نه به «ماهیگیر»!

بله، «ماهی» رو هر وقت از آب بگیری تازه است، اما به نظر شما حالِ ماهیگری که بعد از یک ربع تونسته ماهی بگیره با اونی که بعد از یک روز، یکیه؟؟!!

قطعا، نه.

پس اگر تو زندگی، قصد داریم ماهی خاصی رو صید کنیم، باید تا اوضاع و احوالمون رو به راه تر هست، بجنبیم و وقت رو هدر ندیم.

#دل_کده

۰ نظر موافقین ۸ مخالفین ۰ ۲۰ آذر ۹۹ ، ۱۷:۱۲
محمد هادی بیات
دوشنبه, ۱۷ آذر ۱۳۹۹، ۱۱:۲۳ ق.ظ

یعنی واقعا در هر حالی؟!

چند وقت پیش (با رعایت شیوه نامه های بهداشتی) رفته بودم خونۀ یکی از اقوام که حالی ازشون بپرسم.

پسرشون حمّام بود و داشت آواز می خوند که یه دفعه زد تو فاز مدّاحی و اسم امام زمان و اینا رو داشت می آورد که یه دفعه پدرش از جا پرید و رفت سمت حموم و با نگرانی گفت: «نخون بچه جون! آدم که تو حموم اسم اهل بیت رو نمیاره،... میگم نخون!!»

بعد با همون حالت نگرانی و اضطراب اومد نشست و زیر لب همش استغفار میکرد و از این کار پسرش عصبانی بود!

 

گفتم حاجی جون، مگه چه اشکالی داره؟!

انگار که اصلا توقع نداشت همچین حرفی رو از من بشنوه!!

با تعجب گفت: معلومه دیگه! زشته تو حموم. یعنی چی آخه...

گفتم: حاجی، حموم که خوبه؛ حتی در حال تخلّی (دستشویی) هم دعاهایی وارد شده که مستحبه خونده بشه که بارها اسم خود خدا در اون دعاها تکرار شده [1].

گفت: آره، یه بار دیدم تو یه دستشویی عمومی یه برگه ای چسبونده بودن که همین دعا ها رو توش نوشته بود. نمیدونم کی از خودش این دعاها رو درآورده و کدوم احمقی چسبونده بود تو دستشویی!

 

حالا این من بودم که از تعجب شاخ در آوردم!!!

گفتم: حاجی، کی از خودش در آورده یعنی چی؟! اهل بیت فرمودن.

خاتم المحدّثین، شیخ عباس قمی هم تو مفاتیح آورده [2].

اصلا خیلی جالبه که بدونید، حضرت موسی (علیه السلام) هم همین مطلب براش مسئله شده بود، لذا یه روز به خدا عرضه میدارد:

«إِلَهِی إِنَّهُ یَأْتِی عَلَیَّ مَجَالِسُ أُعِزُّکَ وَ أُجِلُّکَ أَنْ أَذْکُرَکَ فِیهَا»:

خدایا، همانا گاهی من در شرایطی هستم که شأن تو را بزرگتر و بالاتر از آن میدانم که به یاد تو باشم (ذکرت را بجا آورم).

«فَقَالَ یَا مُوسَى إِنَ‏ ذِکْرِی‏ حَسَنٌ‏ عَلَى‏ کُلِ‏ حَال‏ٍ» [3]:

خداوند تبارک و تعالی فرمودند: ای موسی، همانا ذکر و یاد من، در هر حالتی نیکوست.

 

به قول آیت الله مصباح یزدی:

«در بعضی از حالات، که شاید به گمان انسان از زشت ترین حالات باشند، مستحب است که انسان با یاد خدا کار خود را انجام دهد. یاد خدا در هیچ کاری زشت نیست، خصوصا با توجه به این که ما نمی توانیم هیچ چیز را از خدا مخفی کنیم. ما زمانی باید از کسی خجالت بکشیم که کاری، که در نظر آن فرد زشت تلقی می شود، انجام دهیم. ممکن است کاری نسبت به شخصی زشت باشد، اما نسبت به شخصی دیگر نه. مثلاً، رابطه ای که همسر با همسر خود دارد، برای او زشت نیست، اما اگر این رابطه را با دیگری داشته باشد زشت است. در روابط زناشویی حیا و خجالت کشیدن معنایی ندارد. این نوع خجالت کشیدن مذموم است...» [4].

 

با این همه، بنده خدا قانع نشد و مطلب براش خیلی سنگین بود.

واقعا نمیدونم چرا گاهی وقتا ماها از اهل بیت هم، اهل بیتی تر میخوایم بشیم!

#خاطره_کده

#حدیث_کده

#شبهه_کده

_______________________

[1] الفقه المنسوب الی الامام الرضا (علیه السلام)، ص 78.

[2] مفاتیح الجنان، باقیات الصالحات، آداب بیت الخلاء، (لینک)

[3] اصول کافی، ج 2، ص 497.

[4] مجله معرفت، شماره 54، تفاوت حیاء با خجالت، (لینک)

۳ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۷ آذر ۹۹ ، ۱۱:۲۳
محمد هادی بیات
يكشنبه, ۱۶ آذر ۱۳۹۹، ۱۲:۴۶ ب.ظ

قابل شما رو نداره!

تا حالا چقدر تو زندگیت اتفاق افتاده که یه حرفی زدی اما توی دلت اصلا باهاش موافق نبودی؟!

(یه لحظه واقعا بهش فکر کن!)

...

شاید با خودمون بگیم، اتفاق افتاده ولی خیلی زیاد نبوده.

اما شاید خیلی بیشتر از اونی که فکرشو بکنیم این کار رو کردیم.

خیلی از تعارفتاتی که بهش عادت کردیم و مثل نقل و نبات به کار می بریم، از همین موارده!

 

با همسایه داریم صحبت میکنیم، بعد موقع خداحافظی میگیم: بفرمایید تو در خدمت باشیم، در حالیکه اصلا آمادگیشو نداریم.

فروشنده به مشتری میگه: قابل نداره، مهمون ما باشید، جدّا...؛ بعد یه مبلغی میگه؛ مشتری هم میگه آقا زیاده و شروع میکنه به چونه زدن و فروشنده هم میگه که قیمتش همینه و حاضر نیست چندان تخفیفی بده.

خب آقا شما مگه نگفتی قابل نداره؟ مگه نگفتی مهمون ما باش؟ چرا حرفی رو میزنی که اصلا دلت باهاش موافق نیست؟!

...

یکی از صفات بارز منافقین همینه:

«یَقُولُونَ بِأَفْواهِهِمْ ما لَیْسَ‏ فی‏ قُلُوبِهِمْ‏» [1]:

به زبانشان چیزى را میگویند که در دل‏هایشان نیست‏.

 

پ.ن: منظور این نیست که از فردا هرکی به ما تعارفی کرد بگیم منافقه، نه! شاید بنده خدا واقعا داره حرف دلش رو میزنه. غرض اینکه حواسمون به خودمون باشه که حتی در حدّ تعارف، حرفی که بهش اعتقاد نداریم رو نزنیم، حاضر نشیم صفت اهل نفاق در وجود ما باشه، حتی در این اندازه.

#آیه_کده

___________________

[1] آل عمران: 167.

۱ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۱۶ آذر ۹۹ ، ۱۲:۴۶
محمد هادی بیات
جمعه, ۱۴ آذر ۱۳۹۹، ۰۷:۰۸ ق.ظ

واقعا «هر کسی را بهر کاری ساختند»؟!

شاعر میگه: «هر کسی را بهر کاری ساختند».

تا حالا شده از خودمون سؤال کنیم که واقعا من رو برای چه کاری ساختن؟!

من باید تو این دنیا چه کار بکنم؟

کدوم قطعه از پازل این دنیا قراره به وسیلۀ من تکمیل بشه؟

تا حالا چقدر نگران این مسئله بودیم که نکنه تو این دنیا مشغول کاری بشیم که اصلا توقعش رو از ما نداشتن؟!

اصلا گفتۀ این شاعر چقدر میتونه درست باشه؟

 

در دعایی که از امام صادق (علیه السّلام) نقل شده، ایشان به خداوند متعال اینگونه عرضه میدارند:

«...اللَّهُمَّ فَرِّغْنِی‏ لِمَا خَلَقْتَنِی‏ لَهُ‏ وَ لَا تَشْغَلْنِی بِطَلَبِ مَا قَدْ تَکَفَّلْتَ لِی بِه‏ِ...» [1]:

خدایا به من فرصت بده تا به آن چیزی بپردازم که تو من را به خاطر آن خلق کردی، و من را به اموری که تو خود برای من عهده‌دار آنها شده‌ای، مشغول نکن.

 

و یا در دعای دیگری که از اهل بیت (علیهم السلام) روایت شده، آمده:

«...وَ اجْعَلْ یَا رَبِّ رِزْقَکَ لِی وَاسِعاً وَ مَطْلَبَهُ سَهْلًا وَ مَأْخَذَهُ قَرِیباً وَ لَا تُعَنِّنِی بِطَلَبِ مَا لَمْ تُقَدِّرْ لِی فِیهِ رِزْقاً فَإِنَّکَ غَنِیٌّ عَنْ عَذَابِی وَ أَنَا فَقِیرٌ إِلَى رَحْمَتِک‏...» [2]:

خدایا، روزی ات را بر من گسترده و راه رسیدن و بدست آوردن آنرا آسان و نزدیک قرار بده و مرا در انجام کاری که رزق مرا در آن قرار نداده ای رها نکن که همانا تو از عذاب کردن من بی نیازی در حالیکه من به رحمت تو محتاجم...

 

دقت کردین؟

تو دعای دومی، وقت گذاشتن برای کاری که از ما خواسته نشده رو یه جور عذاب الهی معرفی میکنه! یعنی تا این حدّ مهمه!

اللهم ارزقنا...

#حدیث_کده

_______________________

[1] المقنعة (شیخ مفید، قرن 4)، ص 177.

[2] المصباح المتهجّد (شیخ طوسی، قرن 4)، ج 1، ص 109.

۳ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۱۴ آذر ۹۹ ، ۰۷:۰۸
محمد هادی بیات
سه شنبه, ۱۱ آذر ۱۳۹۹، ۰۹:۵۵ ق.ظ

یارِ بد، بدتر بوَد از مار بد

سال اول طلبگی، یکی دو ماه با یه طلبه ای هم حجره ای شدم که پسر خیلی مؤدب و درس خوبی بود.

 

واقعا پسر گُلی بود و از اینکه باهاش هم حجره ای بودم، کاملا راضی و خوشحال بودم.

یه بار تو کتابخونه من و اون تنها بودیم و همین شد که سر صحبت و درد دل باز شد که از شوق و رغبتش به خوندن همۀ کتابها حرف زد و اینکه چقدر مطلب برای دونستن زیاده و ما چقدر وقتمون تو این دنیا کمه و دشمن شبانه روز داره کار میکنه و...

 

فقط این بندۀ خدا، یه رفیق صمیمی داشت که هیچ وقت نفهمیدم چرا با هم رفیق شدن و تازه اینقدر هم صمیمی ان.

آخه هیچ جوره به هم نمی خوردن و خیلی با هم فرق داشتن!!

کاملا مشخص بود که نه تنها هیچ اثر مثبتی نمیتونه روی رفیقش بذاره، بلکه اون بندۀ خدا داره اثرات منفی روی این میذاره.

اصلا هر موقع که کنار این رفیقش قرار می گرفت، از این رو به اون رو میشد! یه آدم دیگه میشد! رفتارهایی ازش سر میزد که واقعا انتظارش نمی رفت...

همش می ترسیدم که خدایی نکرده این رفیقش یه روز اینو از راه به در کنه...

 

بعدها من از اون حوزه رفتم و دیگه ازش خبری نداشتم تا اینکه یه روز کارم به حوزۀ سابق افتاد که باعث شد دوباره این هم حجره ای رو ببینم و چند دقیقه ای با هم صحبت کنیم.

خیلی تغییر کرده بود. خیلی.

از ظاهرش گرفته تا باطن و تفکّراتش.

ظاهرا تو چندتا از درسها مردود شده بود و عقب افتادگی تحصیلی پیدا کرده بود و اونطوری که صحبت می کرد، کاملا مشخص بود که دیگه هیچ رغبتی به درس خوندن و طلبگی نداره.

یه چیزایی هم راجع به رفیقش گفت که الان یادم نیست.

 

گذشت...

بعدها شنیدم که از حوزه رفته و ساندویچی زده؛ یه تیپی هم داره که بیا و ببین و تو پیج اینستاگرامش عکسای خالکوبیشو گذاشته و...

 

تو حوزه همه امام زاده نیستن! بچه هایی که تا دیروز تو دبیرستان نشسته بودن، حالا (به هر دلیلی) تصمیم گرفتن بیان حوزه!

تو انتخاب رفیق، همیشه و همه جا باید دقّت کرد، حتی توی حوزه.

#طلبه_کده

#خاطره_کده

۰ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰ ۱۱ آذر ۹۹ ، ۰۹:۵۵
محمد هادی بیات
يكشنبه, ۹ آذر ۱۳۹۹، ۰۶:۴۶ ق.ظ

رامبد جوان و گناه بزرگ!

دیروز تلوزیونو روشن کردم، روی شبکۀ نسیم روشن شد که دیدم «رامبد جوان» داره با «جناب خان» در مورد «مرگ» صحبت میکنه.

رامبد یه حرف عجیبی زد که شاخ در آوردم و از این تحلیل غلطش، عمیقا ناراحت شدم!

گفت که: «درسته مرگ حقّه و به سراغ همۀ ما میاد، اما اینکه ما به مرگ فکر کنیم و به پیشوازش بریم خودش یه گناهه بزرگه»!!!

یعنی رسما بنده خدا تصوّرش اینه که اگه به مرگ فکر کنیم زودتر سراغمون میاد و اگه در غفلت از مرگ به سر ببریم اونم دیگه حواسش به ما نیست و به این زودیها سراغمون نمیاد!!!

کجای این حرف منطقیه؟

 

جالب اینجاست که بدونیم در روایتی، پیامبر رحمت (صلی الله علیه و آله) از ملک الموت چنین نقل میکنند:

«...فَمَا مِنْ‏ أَهْلِ‏ بَیْتِ‏ مَدَرٍ وَ لَا شَعْرٍ فِی بَرٍّ وَ لَا بَحْرٍ إِلَّا وَ أَنَا أَتَصَفَّحُهُمْ فِی کُلِّ یَوْمٍ خَمْسَ مَرَّاتٍ عِنْدَ مَوَاقِیتِ الصَّلَاةِ حَتَّى لَأَنَا أَعْلَمُ مِنْهُمْ بِأَنْفُسِهِم...‏» [1]:

هیچ خانه‌ای در ده و بیابان و خشکى و دریا نیست، جز این‌که من در هر شبانه‌روز پنج‌بار هنگام پنج وقت نماز آن‌را بازرسی می‌کنم، به‌گونه‌ای که کوچک و بزرگشان را از خودشان بهتر می‌شناسم.

 

ما چه به فکر مرگ باشیم و چه نباشیم، اون نه تنها به فکر ماست، بلکه از نزدیک ما رو هم زیر نظر داره و به وقتش سراغمون میاد.

 

مثل این می مونه که یه ماشینی با سرعت داره به ما نزدیک میشه و هر آن ممکنه که با ما برخورد کنه، بعد ما بگیم بهش فکر نکن؛ همین چند لحظه ای که زنده ای رو خوش باش!! (البته مرگ برای خیلی ها مثل بو کردن یه گل می مونه، نه تصادف کردن با این ماشین. بستگی به ما داره).

 

 

پ.ن: البته به این نکته باید توجه کرد، که برای تفکّر در مرگ، اگه فقط به خود مرگ فکر کنیم، ممکنه منجر به افسردگی و خمودگی بشه، اما اگه به ابدیّت بعد از مرگ هم توجه داشته باشیم نه تنها باعث منفعل شدن انسان نمیشه، بلکه عمیقا اونو فعّال و پویا هم میکنه.

#شبهه_کده

_________________________

[1] اصول کافی، ج3، ص 137.

۰ نظر موافقین ۴ مخالفین ۱ ۰۹ آذر ۹۹ ، ۰۶:۴۶
محمد هادی بیات
شنبه, ۸ آذر ۱۳۹۹، ۰۶:۰۸ ق.ظ

رمز پایداری

«وَ لا تَحْسَبَنَ‏ الَّذینَ قُتِلُوا فی‏ سَبیلِ اللَّهِ أَمْواتاً بَلْ أَحْیاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُون‏» [1]:

و هرگز گمان مبر آنان که در راه خدا کشته شدند مرده ‏اند، بلکه (آنان به طور ویژه) زنده ‏اند و نزد پروردگارشان روزى داده می شوند.

 

شهادت، نه تنها باعث جاودانه شدن شخصِ شهید می شود، بلکه راه و مکتبی که او به خاطرش شهید شده را نیز تا ابد بیمه می کند.
قطعا یکی از دلایل ماندگاری چهل و اندی سالۀ نظام مقدّس جمهوری اسلامی، (با وجود دشمنی شدید عناصر خارجی و داخلی و مسئولین بی کفایتی که گویا همۀ همّتشون ضربه زدن به این نظامه)؛ خون به ناحق ریختۀ شدۀ این عزیزان است.

 

«شهید فخری زاده» به مراتب برای دشمن از «دکتر فخری زاده» خطرناکتر است، و خدا را شکر که دشمن، از درک این حقیقت عاجز است.

اللهم ارزقنا...

#آیه_کده

۰ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰ ۰۸ آذر ۹۹ ، ۰۶:۰۸
محمد هادی بیات
پنجشنبه, ۶ آذر ۱۳۹۹، ۱۲:۰۵ ب.ظ

کدام گناه؟

هرچقدر دسترسی به گناه و انجامش ساده تر باشه، عقابش هم سخت تره،

به همین خاطر از گناهان چشمی و زبانی خیلی بیشتر نهی شده.

تو دوره و زمونۀ ما، گناه در فضای مجازی از هر گناه دیگه ای دم دست تره؛

پس میشه نتیجه گرفت که: گناه در فضای مجازی، بدترین نوعِ گناهه؛

سعی کنیم که بی هدف سراغ اینترنت و شبکه های اجتماعی نریم که ناخواسته به دام ابلیس نیفتیم.

#سواد_رسانه

۰ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰ ۰۶ آذر ۹۹ ، ۱۲:۰۵
محمد هادی بیات
دوشنبه, ۳ آذر ۱۳۹۹، ۰۷:۴۸ ق.ظ

راز سرویس بهداشتی!

گلاب به روتون، گلاب به روتون؛

اگه کسی از ما بپرسه: «برای چی میری دستشویی؟»،

میگیم خب معلومه دیگه! و اصلا جوابشم نمیدیم.

اما واقعا فقط برای همین میریم دستشویی؟

 

حقیقتش اینه که فقط این نیست؛ بلکه میریم دستشویی تا به یک مسئلۀ کلیدی فکر کنیم،

و اون چیزی نیست جز «تکبّر»!

از امام اول (علیه السلام) روایت شده:

«عَجِبْتُ لِابْنِ آدَمَ أَوَّلُهُ‏ نُطْفَةٌ وَ آخِرُهُ‏ جِیفَةٌ وَ هُوَ قَائِمٌ بَیْنَهُمَا وِعَاءً لِلْغَائِطِ ثُمَّ یَتَکَبَّر» [1]:

در شگفتم از آدمیزاد، که آغازش نطفه اى است و پایانش لاشه اى و در این میان انبار غائط است و با این همه تکبّر مى ورزد!

 

بی خود نیست که بعضیا به دستشویی میگن «اتاق فکر».

بله، باید توش فکر کرد،

باید به حامل نجاست بودن خودمون فکر کنیم،

به تکبّر و غرور بیجای خودمون فکر کنیم،

کافی بود که فقط خدا قدرت دفع رو از ما بگیره، تا ببینیم به چه بدبختیی دچار میشیم و عجب نعمت بزرگی داشتیم و اینقدر بهش بی توجه بودیم...

#حدیث_کده

___________________

[1] علل الشرایع شیخ صدوق، ج1، ص 276.

۱ نظر موافقین ۸ مخالفین ۰ ۰۳ آذر ۹۹ ، ۰۷:۴۸
محمد هادی بیات
يكشنبه, ۲ آذر ۱۳۹۹، ۰۲:۱۷ ب.ظ

انسان نامرئی!

بارها و بارها تو فیلمها، شخصیت هایی رو به ما نشون دادن که می تونن «غیب» بشن، و وقتی که «غیب» شدن، هر کاری که دوست دارن رو انجام میدن.

خیلی از ماها وقتی که بچه بودیم و این چیزا رو میدیدیم، دوست داشتیم که ما هم بتونیم نامرئی بشیم و هرکاری که دوست داریمو انجام بدیم.

 

حقیقتش اینه که همۀ ما بارها و بارها نامرئی شدن رو تجربه کردیم!

البته بهتره اینطوری بگم: روزی نیست که ما «غیب» شدن رو تجربه نکنیم!!

بله، لحظه های تنهایی، لحظاتی که هیچ بنی بشری ما رو نمی بینه، در حقیقت ما نامرئی شدیم؛ «غیب» شدیم.

 

حالا اگه هرکاری دلمون خواست رو انجام دادیم و خطوط قرمز رو رد کردیم، زمین می خوریم و اگه برعکس، بیشتر مراقب خودمون بودیم، خیلی رشد می کنیم.

چون وقتی تو جمعیم، برای حفظ آبرو هم که شده حواسمون جمعه و هرکاری نمی کنیم؛

اما وقتی تنهاییم، ظاهرا کسی ما رو نمی بینه که از آبرومون بترسیم؛ و اینجاست که اگه آلوده نشدیم، هنر کردیم!!

«إِنَّ الَّذینَ یَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ بِالْغَیْبِ‏ لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ أَجْرٌ کَبیر» [1]:

بی تردید کسانى که در نهان از پروردگارشان می ترسند، براى آنان آمرزش و پاداشى بزرگ است‏.

#آیه_کده

۱ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۰۲ آذر ۹۹ ، ۱۴:۱۷
محمد هادی بیات
شنبه, ۱ آذر ۱۳۹۹، ۰۶:۱۶ ب.ظ

طبیعی یا مصنوعی؟

اگه تو خونه یه گل طبیعی داشته باشین، مدام بهش سر می زنید،

مدام بهش آب میدین،

مدام برگهاشو تمیز می کنید،

و خلاصه، همه جوره هواشو دارید.

چرا؟

خب معلومه، چون طبیعیه. چون زنده است. چون روح داره...

 

حالا برخوردتون با گل مصنوعیِ خونه چطوریه؟!

شاید فقط هر از چندگاهی غبار روبیش کنید.

غیر از اینه؟ مدام که بهش سر نمی زنید!

چرا؟

خب معلومه، چون مصنوعیه. مرده است. روح نداره...

 

روابط ما با آدمهای زندگیمون هم همینطوره.

بعضیا تو زندگی ما حکم گل طبیعی رو دارن،

خیلی به فکرشونیم، زیاد جویای احوالشون میشیم، دعاگوشون هستیم و...

و بعضیا هم حکم گل مصنوعی رو دارن،

چندان به فکرشون نیستیم، زیاد احوالپرسشون نیستیم و یادمون میره که براشون دعا کنیم...

شاید حق بعضیا نباشه که رابطمون باهاشون مصنوعی باشه، یه کم لازمه طبیعی برخورد کنیم...

#دل_کده

۰ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰ ۰۱ آذر ۹۹ ، ۱۸:۱۶
محمد هادی بیات
محمد هادی بیات