محمد هادی بیات

بی دستِ کربلا، دستِ مرا بگیر...

چهارشنبه, ۳ خرداد ۱۴۰۲، ۰۹:۱۱ ب.ظ

میخواستم داماد بشم

عزیزی می گفت تو دوران مجرّدی خیلی اهل ورزش بودم و نرمــش روزانه ام اصلا ترک نمی شد.
امّا بعد از متأهّلی، الآن مدّتهاست که دیگه نتونسته ام مثل ســـــابق برنامه منظّم نرمش داشته باشـــم.

 

بهش گفتم اون هـــــدف اصلیه که بخاطرش ورزش میکردی چی بود؟ اون هدف تَه تَه دلت؟

 

یه کم فکر کرد و گفت:
راستش تَه ذهنم همیشه این بود که میخوام داماد بشم و دلم میخواست خوش هیکل و خوش تیپ باشم😅

 

خب، دلیل ترک ورزش کاملا روشن شد دیگه!
شما یه هدفی داشتی، و حالا بهش رسیدی! میخواستی دامــاد بشی، شدی دیگه!
خب، حالا بعدش؟
حالا برای ورزش کردن یه هــــــــــدفی انتخاب کن تا نیاز باشه برای رسیدن بهش باز تلاش کنی.

 

ما آدما به پیدا کردن بهانه های مختلف و انگیزه ها و اهـــــداف گوناگون و متنوع خیلی نیاز داریم.
اگرچه، این انگیزه ها می تونه همگی زیر یه هدف کلّی هـــم قرار بگیره.

#دل_کده

موافقین ۸ مخالفین ۰ ۰۲/۰۳/۰۳
محمد هادی بیات

بهترین مطالب

نظرات (۱)

۰۶ خرداد ۰۲ ، ۱۱:۲۰ میرزا مهدی

سلام این یک نمونه ست. یک نمونه هم اینه که برای رسیدن به یک هدفی، یک فعالیتی رو شروع میکنی و انقدر درگیر و گرفتارش میشی که هدف رو فراموش میکنی. مثل داستان مَردی که میخواست پول جمع کنه بره مکه و رفت تو یه بلور فروشی مشغول کار شد و انقدر گرفتار پول دراوردن شد که دیگه وقتی برای مکه رفتن نداشت.

یک نمونه هم اونایی هستن که از مسیرِ رسیدن به هدف بهره و لذت و برداشت کافی میکنن و وقتی به هدف میرسن، غنیِ از همه چیزن و وقتی به هدف میرسن فقط یه نفس عمیق میکشن و به آسمون لبخند میزنن. به تعبیر من مثل پیاده روی اربعین

پاسخ:
سلام آقا میرزا جان،
ممنون از نظرت :)

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
محمد هادی بیات