محمد هادی بیات

بی دستِ کربلا، دستِ مرا بگیر...

چهارشنبه, ۷ آبان ۱۳۹۹، ۰۶:۰۳ ب.ظ

دور برگردون

چند وقت پیش داشتیم با خانواده می رفتیم جایی که به خاطر آدرس اشتباه دادنِ بنده، یک دفعه افتادیم تو مسیر ماشینایی که تخته گاز داشتن از مشهد خارج میشدن!

هممون همون لحظه فهمیدیم که تو بد مخمصه ای افتادیم، اما باورش برامون سخت بود.

باید 40 کیلومتر می رفتیم و 40 تا هم بر میگشتیم، و تازه رسیده بودیم به مشهد و سر خونۀ اول!!

خیلی دلمون می خواست همونجا یه روزنه ای پیدا بشه بلکه بتونیم برگردیم اما نبود که نبود...

خلاصه اش که مسیر نیم ساعته رو تو دو ساعت و نیم رفتیم.

 

تو مسیر زندگی، گاهی آدم یه اشتباهی می کنه، و اتفاقا همون لحظه هم متوجه اشتباهش میشه و می خواد جبران کنه اما واقعا اون لحظه هیچ کار نمیشه کرد! باید بری تا به دور برگردون برسی. پس با حواس جمع تو جاده زندگی برونیم.

#خاطره کده

موافقین ۸ مخالفین ۰ ۹۹/۰۸/۰۷
محمد هادی بیات

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
محمد هادی بیات