محمد هادی بیات

بی دستِ کربلا، دستِ مرا بگیر...

يكشنبه, ۱۳ مهر ۱۳۹۹، ۰۵:۱۱ ب.ظ

دومین اربعین

سال دوم، واقعا دلم می خواست برم کربلا، اما به خلاف سال قبل، هیچی جور نبود.

 

حوزۀ علمیه ما به مناسبت ایام اربعین دو هفته رو برای رفقایی که می خواستن برن تعطیل کرده بود و برای اونایی که نمی رفتن، برنامه های درسی دیگه داشتن.

آخرین کلاسی که در طول روز داشتیم، از ساعت 19 تا 19:30 دقیقه برگزار می شد.

هر شب جمعیت کلاس کمتر می شد، چون رفقا یکی یکی یا چندتا چندتا می رفتن برای سفر.

خیلی حسّ غریبی بود، اینکه ببینی جلوی چشمات همه دارن میرن و تو نتونی بری. دلت بخواد اما نتونی!

کارمون شده بود خداحافظی با بقیه و حسرت خوردن و اینکه زیر قبّۀ امام حسین برای ما هم دعا کنید و...

حوزه واقعا خلوت شده بود.

چیز زیادی هم به اربعین نمونده بود.

 

بعضی از رفقا با گذرنامۀ بدون ویزا رد شده بودن و خبرش به منم رسیده بود، بعضیا همون گذرنامه رو هم نداشتن و...

داشتم تحریک می شدم که منم بدون ویزا بزنم به جاده و برم سمت مرز...

صبح رفته بودم حرم امام رضا (علیه السلام).

تو همین فکر بودم که خدایا بدون ویزا برم یا نه؟ اشکال نداره یعنی؟

یه دفعه دیدم آیت الله «مروارید» (از فقهای مشهد که نمایندۀ آیت الله سیستانی هم محسوب میشن) از در مسجد گوهرشاد اومدن تو.

گفتم میرم از ایشون می پرسم. اگه گفتن اشکال نداره، بدون ویزا میرم؛ اگه گفتن داره، صبر میکنم ببینم که چی پیش میاد.

رفتم سلام کردم و گفتم: حاج آقا، به فتوای آقای سیستانی، اگه کسی بدون ویزا بره کربلا حکمش چیه؟ گفتن: ویزا نگرفتن خلاف قوانین جمهوری اسلامی هست یا نه؟ گفتم: آره دیگه خلافه، نمیذارن کسی بدون ویزا رد بشه. گفتن: اگه خلافه، پس جایز نیست. گفتم: یعنی الان من بدون ویزا نرم کربلا. گفتن: نه.

هم ناراحت شدم و هم خوشحال.

ناراحت از اینکه امیدم تا حدی نا امید شد و خوشحال از اینکه کار خلاف شرع انجام ندادم.

 

گذشت...

تو حجره کلافه نشسته بودم که هم حجره ایم اومد.

بعد از یه کمی صحبت گفت: «هادی می خوای بری کربلا؟»

گفتم: «آره خب، ولی الان دیگه خیلی دیر شده، ویزا رو در بهترین حالت دو روزه صادر می کنن،  دو روز هم تا مرز که تو راه باشم، روز اربعین تازه می رسم لب مرز، به پیاده روی نمی رسم».

گفت: «یکی از دوستای من با مادر و خانم و دوتا بچه هاش می خوان راه بیفتن، دو روز دیگه می رسن لب مرز، ویزاشونم قراره من براشون بگیرم و با هواپیما (که داداشم توش کار میکنه) بفرستم اهواز، بعد از فرودگاه بگیرن و برن برای پیاده روی، اگه شمام میخوای که گذرنامه ات رو بده که ویزای دسته جمعی بگیرم و امروز با همینا برو، از مرز هم که رد شدی لازم نیست باهاشون باشی...فلان قدر هم بهت قرض میدم».

فلان قدر هم از جای دیگه رسید و مشکل مالی حلّ شد...

 

خوشحال بودم که حالا خودم می تونستم زیر قبّه برای بقیه دعا کنم...

اون سال واقعا دقیقه نودی به پیاده روی اربعین رسیدم.

رفیقم خیلی زحمت کشید، واقعا خدا خیرش بده.

مدام با هم تلفنی در تماس بودیم و پیگیر کارها بود...

گرچه خودش نیومد، اما کار من و رفیق و خانوادۀ رفیقش رو راه انداخت و دل یه جمعی رو شاد کرد.

 

بعدها تو حدیثی خوندم که:

راوی از امام صادق (علیه السلام) سؤال می کند: کسی که خودش به واسطۀ بیماری یا مشکلی نتواند به زیارت امام حسین علیه السلام برود و در عوض شخصی دیگر را روانه کند (هزینه هایش را بدهد)، چه اجری دارد؟

حضرت می فرمایند:

به ازای هر درهمی که خرج کند، خداوند همانند کوه اُحد برایش حسنه می نویسد؛

چندین برابر آنچه هزینه کرده را در همین دنیا به او برمی گرداند؛

بلاهایی را که فرود آمده تا به او برسد، از او می گردانَد و از وی دور می کند و مالش حفظ می شود [1].

#خاطره_کده

#چالش_کده

_________________________

[1] «قُلْتُ فَمَا لِمَنْ یُجَهِّزَ إِلَیْهِ وَ لَمْ یَخْرُجْ لَعَلَّهُ تُصِیبُهُ [لِقِلَّةِ نَصِیبِهِ‏] قَالَ یُعْطِیهِ اللَّهُ بِکُلِّ دِرْهَمٍ أَنْفَقَهُ مِثْلَ‏ أُحُدٍ مِنَ‏ الْحَسَنَاتِ‏ وَ یُخْلِفُ‏ عَلَیْهِ‏ أَضْعَافَ‏ مَا أَنْفَقَهُ‏ وَ یُصْرَفُ عَنْهُ مِنَ الْبَلَاءِ مِمَّا قَدْ نَزَلَ لِیُصِیبَهُ وَ یُدْفَعُ عَنْهُ وَ یُحْفَظُ فِی مَالِه‏...»؛ کامل الزیارات، ابن قولویه (قرن3)، ص 123-124.

موافقین ۴ مخالفین ۰ ۹۹/۰۷/۱۳
محمد هادی بیات

اربعین

نظرات (۳)

سلام

کاش امسال ما هم ، شده برای اربعین، برسیم کربلا!

یعنی میشه؟!

 

پاسخ:
علیک سلام
انشالله...

این حاطره ی شما رو دو بار خوندم 

به این میگن توفیق 

مگه نه؟

پاسخ:
سلاع علیکم.

چی بگم!

عزیزی می گفتن: اگه زیارت نصیبتون شد و رفتین کربلا، یه وقت فکر نکنید که خیلی آدم حسابی بودین که دعوتتون کردن و اینا، شاید اینقدر اوضاعتون خراب بوده که گفتن این تا نیاد اینجا درست نمیشه.
۱۹ مهر ۹۹ ، ۲۲:۲۵ ماهور بانو

خوش به سعادتتان

پاسخ:
از طرف آقا اباعبدالله همیشه لطف و مهربونی بوده و از سمت مثل منی همیشه کم لطفی...
انگار که جای عبد و مولا عوض شده باشه...

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
محمد هادی بیات