محمد هادی بیات

بی دستِ کربلا، دستِ مرا بگیر...

دوشنبه, ۳ شهریور ۱۳۹۹، ۱۱:۳۸ ب.ظ

اولین ها!

فرودگاهها، جزء زیبا ترین و تمیزترین مکانهای هر کشوره، حتی اگه اون کشور جنگ زده و عقب مونده هم باشه، بازم فرودگاههاش رو خوب میسازن.

می دونید چرا؟

چون معمولا مسافرای خارجی با هواپیما سفر می کنن و «فرودگاه» اولین نقطه از اون کشوره که می بیننش و اولین تصویری که می بینن خیلی می تونه تو ذهنیت اونها از اون کشور تأثیر گذار باشه.

 

یا مثلا کتابای داستان و رمان، معمولا اولش رو خیلی جذاب و هیجانی شروع می کنن که مخاطب کتاب رو زمین نذاره و تا تهش بخونه...

 

اساسا همیشه «اولین ها» همین حالت رو دارن.

خاطره ای که می خوام تعریف کنم مربوط به همین مسئله است:

«روز اول شروع درس و بحثا بود و طلبه های پایۀ اول هم تازه وارد حوزه شده بودن و طبیعتا غریب بودن.

می خواستم طوری باهاشون برخورد کنم که احساس غربت نکنن،

این شد که تصمیم گرفتم «اولین» برخوردم خوب و مناسب و تأثیر گذار باشه...

 

یکی از همین طلبه ها همون سال اول از حوزه رفت، اما هر از چندگاهی پیامک میداد یا زنگ می زد، منم کم و بیش جویای احوالش بودم، گاهی هم تو حرم (به ظاهر تصادفی) همدیگه رو می دیدیم و خوش و بشی می کردیم.

یِ بار گفت: هادی آقا! من تقریبا با بچه های حوزه رابطه ای ندارم، ولی می دونید چرا شما رو تحویل می گیرم؟

گفتم: نه راستش!

گفت: چند سال پیش، روز اولی که وارد حوزه شدم و «اولین» باری که شما رو دیدیم، طوری با من برخورد کردید که انگار چند ساله من رو می شناسین. خلاصه که از برخوردتون خیلی خوشم اومد».

 

گاهی یِ کاسب، مشتری جدید که می بینه یه جوری سعی می کنه فقط جنسش رو بفروشه بره، در حالیکه اگه خوب و منصفانه برخورد کنه، ممکنه «اولین» خرید این بنده خدا، «آخرین» خریدش نباشه و بشه مشتری پایه ثابت مغازه...

 

اولین ها رو جدی بگیریم...

#خاطره_کده

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۹/۰۶/۰۳
محمد هادی بیات

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
محمد هادی بیات