محمد هادی بیات

بی دستِ کربلا، دستِ مرا بگیر...

۲۶ مطلب در بهمن ۱۳۹۹ ثبت شده است

سه شنبه, ۲۱ بهمن ۱۳۹۹، ۰۹:۳۸ ق.ظ

خراب کردن!

سقوط کردن، سریع تر از صعود کردن اتفاق می افته.

خرج کردن، سریع تر از جمع کردن اتفاق می افته.

دل شکستن، سریع تر از دل به دست آوردن اتفاق می افته.

آبرو بردن، سریع تر از آبرو به دست آوردن اتفاق می افته.

قهر کردن، سریع تر از آشتی کردن اتفاق می افته.

گناه کردن، سریع تر از توبه کردن اتفاق می افته.

و و و

 

کلّا آدم به سادگی و به سرعت میتونه خراب کنه، ولی به این سادگی و به این سرعت نمیتونه درستش کنه.

خدایا، کمکمون کن حواسمون باشه...

#دل_کده

۰ نظر موافقین ۶ مخالفین ۰ ۲۱ بهمن ۹۹ ، ۰۹:۳۸
محمد هادی بیات
يكشنبه, ۱۹ بهمن ۱۳۹۹، ۰۷:۱۳ ق.ظ

بی همه چیز!

یکی از معضلاتی که معمولا خانمها باهاش دست و پنجه نرم میکنن، اینه که برای نهار یا شام «چی درست کنن؟»

خب از اونجاییکه طبع انسان تنوّع طلبه، نمیتونه هر روز غذای تکراری بخوره، بلکه دلش میخواد هر روز با طعم و مزّه و رنگ و بوی جدید سر و کار داشته باشه...

 

حالا همین آدم، به مادّه ای احتیاج و علاقه پیدا میکنه (اونم چه احتیاج و علاقه ای!!!) که هیچ کدوم از فاکتورهای بالا رو نداره!

یعنی نه رنگ داره، نه بو و نه حتّی مزه!!

 

«آب» رو دارم میگم...

چیزی که هیچ مادّه ی بامزّه ی دیگه ای جاشو تو زندگی ما پُر نمیکنه.

 

«وَ جَعَلْنا مِنَ‏ الْماءِ کُلَّ شَیْ‏ءٍ حَیٍّ أَ فَلا یُؤْمِنُونَ‏» [1]:

و هر چیز زنده‏ اى را از آب آفریدیم؟ پس آیا ایمان نمى‏ آورند؟

 

یعنی واقعا خدا چه چیزی رو مایه ی حیات قرار داده!

#آیه_کده

____________________

[1] الأنبیاء: 30.

۰ نظر موافقین ۷ مخالفین ۰ ۱۹ بهمن ۹۹ ، ۰۷:۱۳
محمد هادی بیات
شنبه, ۱۸ بهمن ۱۳۹۹، ۰۶:۳۱ ق.ظ

یه خبر مهم!!! فقط 7 روز دیگه...

«فقط هفت روز دیگه تا شروع ماه رجب مونده.»

 

بستگی به حال ما داره،

برای بعضیامون این خبر واقعا مهمه و برای بعضیامونم نه چندان،

که البته، اگه میدونستیم چی در انتظارمونه،

قطعا این خبر برای هممون بسیار مهم می بود.

 

در روایت بسیار تاثیر گذاری، شخصی به نام «ثوبان» نقل می­کنه:

«جمعی در خدمت پیامبر(صلّی الله­ علیه­ و آله) به جایی می­رفتیم که عبورمان به گورستانی افتاد، حضرت اندکی در میان قبرها ایستادند و سپس به راه افتادند، دو مرتبه ایستادند و به راه افتادند.

من عرض کردم: پدر و مادرم فدای شما ای رسول خدا، چرا بین این قبور توقف می­کنید؟

حضرت گریۀ سختی کردند و ما نیز محزون شده و گریه کردیم، سپس فرمودند: ای ثوبان اینان در قبرهایشان معذّبند ،آنچنان که من نالۀ آنها را شنیدم و دلم به حالشان به رحم آمد و از خدا خواستم عذابشان را تخفیف دهد و خداوند اجابت فرمود. اگر اینها در ماه رجب روزه گرفته بودند، در قبرهایشان عذاب نمی شدند.

عرض کردم: ای رسول خدا! آیا روزه و عبادت در ماه رجب از عذاب قبر ایمنی می­دهد؟

فرمودند: آری! سوگند به آنکه مرا به حق فرستاد، هر مرد و زن مسلمانی که یک روز از رجب را روزه بدارد و یک شبِ آن را به عبادت برخیزد و جز رضای خدا نظری نداشته باشد عبادت هزار سال در نامه عملش ثبت گردد که روزهایش را روزه و شبهایش را به عبادت گذرانده باشد...» [1].

 

در هر زمان و مکانی، میشه به خدا نزدیک شد، امّا کیه که ندونه بعضی زمانها و مکانها استثنایی هستن؟!

روز و شبهایی در پیش داریم که به اندازۀ هزاران سال میتونن ما رو تو مسیر بندگی، جلو بندازن!!!

و فقط 7 روز دیگه تا اولین شبِ ماه رجب، ماه امیرالمؤمنین (علیه السّلام) و ورود به مهمانسرای حضرت باقی مونده!

به نظرتون این خبر مهم نیست؟!

#پرونده_ویژه

#ماه_رجب

______________________

[1] «...وَ الَّذِی بَعَثَنِی بِالْحَقِّ نَبِیّاً، مَا مِنْ مُسْلِمٍ وَ لَا مُسْلِمَةٍ یَصُومُ یَوْماً مِنْ رَجَبٍ وَ قَامَ لَیْلَةً یُرِیدُ بِذَلِکَ وَجْهَ اللَّهِ تَعَالَى إِلَّا کَتَبَ اللَّهُ لَهُ عِبَادَةَ أَلْفِ سَنَةٍ صِیَامٍ نَهَارُهَا وَ قِیَامٍ لَیْلُهَا...»، بحار الانوار، ج94، ص49.

۱ نظر موافقین ۷ مخالفین ۰ ۱۸ بهمن ۹۹ ، ۰۶:۳۱
محمد هادی بیات
پنجشنبه, ۱۶ بهمن ۱۳۹۹، ۰۶:۲۷ ق.ظ

پس از چشم باز کردن

میدونی اوّلین کاری کاری که وقتی صبح یا سحر از خواب بیدار میشیم باید انجام بدیم چیه؟

(یه لحظه واقعا بهش فکر کن و به این سؤال جواب بده)

.

.

.

.

اولین کاری که سفارش شده به محض اینکه چشم باز کردیم انجامش بدیم، اینه که سر به سجده بذاریم و از خدا تشکر کنیم!

تشکّر از اینکه عمر دوباره به ما داد و هنوز فرصت داریم که بهش نزدیک بشیم.

 

مرحوم شیخ عبّاس قمی، در مفاتیح الجنان آورده:

«چون مومن از خواب برخاست، برای خدای متعال سجده کند و خوب است در این حال یا در حال برداشتن سر از سجده بگوید:

«الْحَمْدُ لِلَّهِ‏ الَّذِی‏ أَحْیَانِی‏ بَعْدَ مَا أَمَاتَنِی‏ وَ إِلَیْهِ النُّشُورُ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی رَدَّ عَلَیَّ رُوحِی لِأَحْمَدَهُ وَ أَعْبُدَه‏ُ» [1]:

تمام ستایش ها برای خداست که زنده‌ام کرد، پس از آن‌که مرا میراند و بازگشت همه پس از مرگ به سوی اوست؛ تمام ستایش ها برای خداست که روحم را بازگرداند تا حمد او را بجا آورده و بندگی اش را بکنم.

#حدیث_کده

_____________________

[1] مفاتیح الجنان، کیفیت نماز شب و نیز: مصباح المتهجّد، ج1، ص127.

۰ نظر موافقین ۶ مخالفین ۰ ۱۶ بهمن ۹۹ ، ۰۶:۲۷
محمد هادی بیات
سه شنبه, ۱۴ بهمن ۱۳۹۹، ۰۱:۴۰ ب.ظ

شبی استثنایی، در حرم امام مهربانیها

چند سال قبل، یه برهه ای پی در پی تو مشهد زلزله میومد.

ساختمون حوزه ما هم خیلی کوچیک و قدیمی بود و تو زلزله حسابی خطرناک!

 

نیمه های شب بود که باز هم زلزله اومد و ما هم سراسیمه از  حجره ها زدیم بیرون و اومدیم تو حیاط.

مردّد بودیم که حالا برگردیم تو حجره ها و بخوابیم یا چی؟ (چون خیلی وقتا اوّلش چندتا پس لرزه میاد و بعد زلزلۀ اصلی).

 

گفتیم بریم حرم، یه زیارتی بکنیم، بعد برمیگردیم میخوابیم.

وقتی از فرعی رفتیم تو خیابون اصلیِ منتهی به حرم، با منظرۀ بسیار عجیبی مواجه شدیم!

اون موقع شب، یه عالمه آدم با ماشین و موتور و پای پیاده، به سمت حرم حرکت میکردن! طوری که ترافیک هم شده بود!

کاملا مشخص بود که همه از ترس زلزله دارن به سمت حرم حرکت می کنن.

 

رسیدیم حرم.

رفتیم شبستانِ گرمِ مسجد گوهرشاد، (نزدیکترین شبستانِ مسجد به روضۀ منوّره که زمستونا چنان گرمه که هر چقدر آدم اجیر هم باشه، چُرتیش میکنه).

با کمال تعجّب دیدم که یه عالمه آدم تو شبستان خوابن!! با اینکه خادمای حرم هیچوقت نمیذارن کسی تو گوهرشاد بخوابه. شده بود مثل موکبای مسیر پیاده روی اربعین که چِفت در چِفت آدما میخوابن.

 

یه حسّ و حال خیلی خوب و قشنگی حاکم بود.

این همه آدم از جاهای مختلف شهر، موقع زلزله، امن ترین جا رو حرم امام رضا(علیه السلام) دیدن و اومدن اینجا.

احساس میکردی مثل گنجشکی هستی که از ترس اینکه مبادا طوفان لونه اش رو خراب کنه، به حرم پناه آورده و کنار مضجع منوّر امام رئوف به خواب فرو رفته!

 

موقع نماز صبح که شد، خادما همۀ مردم رو آروم آروم بیدار کردن...

حاج آقای مجتبوی (اما جماعت شبستان)، قبل از نماز چند دقیقه ای از لطف و مهربانی امام صحبت کردن که آنچنان تأثیرگذار بود که هق هق گریۀ مردم بلند شد و نگرانیها از دلها رفت که رفت...

یه نماز صبح دلچسب خوندیم و بعدش، دوباره همونجا خوابیدیم.

آخ که چه خواب لذّت بخشی بود!

...

#خاطره_کده

#آیه_کده

______________________

[1] الزلزلة: 1.

[2] الإسراء: 71.

۰ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰ ۱۴ بهمن ۹۹ ، ۱۳:۴۰
محمد هادی بیات
سه شنبه, ۱۴ بهمن ۱۳۹۹، ۱۲:۲۱ ب.ظ

پیشکش به محضر مادر

ضمن عرض تبریک به مناسبت فرا رسیدن میلاد با سعادت سرور زنان عالم، امّ الائمة الهدی، حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها،

چند طرح تایپو گرافی تقدیم محضر همۀ دوستداران و شیفتگان اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام میشود.

«یا فاطمة، إشفَعی لنا فی الجَنَّة، فإنّ لکِ عندَ اللهِ شأناً مِنَ الشّأنِ»

 

 

#خط_کده

۰ نظر موافقین ۶ مخالفین ۰ ۱۴ بهمن ۹۹ ، ۱۲:۲۱
محمد هادی بیات
دوشنبه, ۱۳ بهمن ۱۳۹۹، ۰۵:۴۶ ب.ظ

خود کُشی!

وقت کُشی، خود کُشی است.

وقت کُشی، خود کُشی است.

وقت کُشی، خود کُشی است.

وقت کُشی، خود کُشی است.

وقت کُشی، خود کُشی است.

وقت کُشی، خود کُشی است.

 

#توییت_کده

۱ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰ ۱۳ بهمن ۹۹ ، ۱۷:۴۶
محمد هادی بیات
شنبه, ۱۱ بهمن ۱۳۹۹، ۰۶:۳۹ ق.ظ

پیشگیری یا درمان؟!

قبول دارید که پیشگیری بهتر از درمانه؟

 

حرف کاملا منطقی و درستی به نظر می رسه.

طبیعتا هزینۀ درمان، و انرژی و توانی که از آدم میگیره، خیلی بیشتر از پیشگیریه؛ پس پیشگیری بهتر از درمانه.

 

«گناه نکردن» در حکم همون پیشگیری و «توبه» در حکم درمانه.

به همین دلیل، از امیرالمؤمنین (علیه السّلام) روایت شده:

«تَرْکُ الذَّنْبِ، أَهْوَنُ مِنْ طَلَبِ الْمَعُونَةِ [التَّوْبَةِ]» [1]:

گاهی آدم از گناهش توبه میکنه، امّا اثر وضعی اون گناه تا مدّتها تو وجودش هست.

گاهی آدم از گناهش توبه میکنه، امّا فکرش به این سادگیا از ذهنش بیرون نمیره.

گاهی آدم از گناهش توبه میکنه، ولی حق و حقوق مردم رو که این وسط ضایع کرده، به سختی می تونه جبران کنه.

و و و

#حدیث_کده

________________________

[1] نهج البلاغه، حکمت 170.

۱ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰ ۱۱ بهمن ۹۹ ، ۰۶:۳۹
محمد هادی بیات
چهارشنبه, ۸ بهمن ۱۳۹۹، ۱۰:۳۶ ب.ظ

خداحافظ، نهج البلاغۀ عزیز!

به گمونم پنجم ابتدایی بودم.

تو مسجد، کنار قفسۀ کتابها نشسته بودم و برای خودم قرآن میخوندم...

 

در همین حالت بودم که یک دفعه وجدانم از خواب غفلت بیدار شد و اومد سراغم و بهم گفت:

«محمد هادی! جنابعالی الان 10، 11 سال از خدا عُمر گرفتی، بعد تا حالا حتّی یکبار هم «نهج البلاغه» امیرالمؤمنین(علیه السّلام) رو باز نکردی؟!! آخه به تو هم میشه گفت بچه شیعه؟! تو نخونی کی بخونه؟! اومدیم و فردا پس فردا افتادی مُردی؛ میخوای نخونده بمیری؟!...»

و خلاصه اینقدر گفت و گفت و گفت، تا اینکه فی المجلس تصمیم گرفتم از قفسۀ کنارم، یه نهج البلاغه بردارم و تا تنور داغه، نون رو بچسبونم و شروع کنم به خوندن...

طبیعتا مثل هر کتاب دیگه ای که آدم از اوّلش شروع میکنه، منم از اوّل کتاب (یعنی خطبۀ 1) شروع کردم به خوندن. (فکر کنم اون موقع نمیدونستم که نهج البلاغه از سه بخشِ خطبه ها، نامه ها، و کلمات قصار ـ یا همون حکمت ها ـ تشکیل شده).

 

البته چون معنای عبارتهای عربی رو نمی فهمیدم، گفتم از ترجمه اش شروع میکنم.

امّا چشمتون روز بد نبینه،

هرچی میخوندم، بیشتر نمی فهمیدم!!

همون ترجمه رو میگما!!

هِی چند خط که میخوندم، ورق میزدم ببینم کی این خطبه تموم میشه؟! میدیدم نه بابا! حالا حالا ها ادامه داره و مدام بر نفهمی اینجانب داره افزوده میشه.

 

دیدم اینجوری که نمیشه، من که نمی فهمم آقا چی می فرماین!

حتّی وجدانمم که تا چند لحظه پیش همش داشت بهم بد و بیراه میگفت، یه گوشه کِز کرده بود و سَرِش رو انداخته بود پایین و هیچی نمیگفت که انگار مگه من گفتم بخونی؟!!

البته منم به روش نیاوردم و چیزی نگفتم، فقط نهج البلاغه رو بستم (و احتمالا بوسیدم) و گذاشتم تو قفسه، به امید روزی که عقلم برسه و بتونم بخونم.

ولی اگه هیچی نداشت، لا اقل دیگه عذاب وجدان نداشتم و اتفاقا وجدانم بهم حق میداد که چرا تا حالا نهج البلاغه نخوندم.

...

بعدها که دو سه سالی از عمر طلبگیم گذشت، دوباره وجدانم اومد سراغم و گفت: «حالا که دیگه عربی بلدی! عقلتم که لابد باید زیاد تر شده باشه! نه؟ نمیخوای شروع کنی؟!...»

دیدم راست میگه طفلکی.

 

این دفعه، عزمم رو جزم کردم که هرطور شده بخونمش.

اوّل یه مدّتی دنبال نهج البلاغۀ مورد علاقه ام گشتم: ترجمۀ فیض الاسلام، چاپ قدیم، یک جلدی، با خطّ طاهر خوشنویس!

چاپ جدیدش (6 جلدی، با خطّ کامپیوتری) به راحتی پیدا میشد، امّا اونی که من میخواستم، نه.

آخر سر، به لطف خدا از یه کتابفروشیی که اصلا فکرشم نمیکردم، پیداش کردم.

البته دست دوّم بود، ولی صاحب قبلی انصافا نو نگهش داشته بود!!

همونم غنیمت بود، خریدمش و اوّل با سلیفون (مثل بقیه کتابام که جلد گالینگور دارن) محکم جلدش کردم و شروع کردم به خوندن...

باز هم از خطبۀ اوّل،

 

و با کمال تعجّب...

باز هم احساس میکردم که نمی فهمم!!!

ولی این دفعه هرطور که بود، از سدّ خطبۀ اوّل گذشتم، و وارد خطبۀ دوّم، سوّم، چهارم و... شدم و دیدم نه! انگار همۀ خطبه ها مثل اوّلی نیستن!!

انگار فقط اوّلی رو آقا برای از ما بهترون گفته ان! بقیه برای عوّام الناسی مثل من هم قابل فهمه!

این شد که مطالعه کتاب شریف نهج البلاغه، به خوبی و خوشی ادامه پیدا کرد...

...

بعد ها از یکی از اساتید بزرگوار نکات خیلی خوبی راجع به روش مطالعه نهج البلاغه شنیدم.

امّا یکی از جالب ترین نکاتی که ایشون فرمودن، و من اون رو قبلا با گوشت و پوست و حتّی مغز استخونم درک کرده بودم، این بود که:

 

«نهج البلاغه رو از خطبۀ اوّلش شروع نکنید!! چون یکی از عمیقترین خطبه های اعتقادی نهج البلاغه، همین خطبۀ اوّله! تا جاییکه بعضی از علمای اسلام، چند جلد کتاب عمیقِ علمی نوشتن، فقط برای فهم همین خطبه!! بنابراین ممکنه هنوز شروع نکرده، پشیمون بشید و فکر کنید که کلّ نهج البلاغه همینطوریه و چون نمیفهمید، بذاریدش کنار.

بطور کلّی، اگه فهم خطبه های توحیدی نهج البلاغه براتون سنگینه، هیچ اصراری نیست که اونها رو بخونید، رد شید برید خطبۀ بعدی!

و البته اگه از قسمت سوّم نهج البلاغه (حکمتها)، که ساده تر هست، شروع کنید، خیلی بهتره»

 

نهج البلاغه انصافا کتاب شیرینیه و خوندنش بسیار لذّت بخشه؛

امّا اگه تا حالا خوندنش رو شروع نکردین، بهتون پیشنهاد میکنم که اول از همه یه ترجمۀ رَوون و خوب انتخاب کنید؛ بعدشم یا از حکمتها شروع کنید، و یا اگر هم میخواین از اول کتاب بخونید، اصراری به خوندن خطبه های توحیدی (مخصوصا خطبه اول) نداشته باشید.

#خاطره_کده

#پیشنهاد_کده

۲ نظر موافقین ۶ مخالفین ۰ ۰۸ بهمن ۹۹ ، ۲۲:۳۶
محمد هادی بیات
سه شنبه, ۷ بهمن ۱۳۹۹، ۰۵:۵۵ ق.ظ

فقط محبّت! همین.

«محبت دستوری و فرمایشی و سفارشی نیست. دست شماست. شما می­توانید محبّت خودتان را روز به روز در دل همسرتان زیاد کنید، چطوری؟ با اخلاق خوب، با رفتار مناسب، با محبت ورزیدن به او، با وفاداری...، محبّت محتاج تلاش و ابتکار است...

 

بجای اینکه از طرف مقابلتان توقع کنید که او مرتب به شما محبّت کند، از دل خودتان بخواهید که تراوش محبت او روز به روز بیشتر شود. محبّت به طور طبیعی، محبّت می ­آفریند.

زن و شوهر باید به هم محبّت داشته باشند، همین!

 

کارهایی که محبّت را کم می­کند، انجام ندهید. مواظب باشید چیزهایی که شما را از هم گله مند و بیزار می­کند، از شما سر نزند. درست نگاه کنید ببینید شوهر شما یا زن شما روی چه چیزهایی خیلی حسّاس است، از آنها اجتناب کنید

 

اگر یک وقتی خدای ناکرده یک کدورتی پیش آمد، باید لابه ­لای محبّت ذوبش کنید و از بین ببرید. نباید یک حرفِ کوچکی را بزرگ کنند و مرتّب کش بدهند، اینها نباید باشد...

بی محبّتی مرضی مُسری است، حتما به آن طرف دیگر هم سرایت می­کند.» [1]

#خانواده_کده

______________________

[1] مقام معظّم رهبری، مطلع عشق، ص 97، 98، 102، 103.

۱ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰ ۰۷ بهمن ۹۹ ، ۰۵:۵۵
محمد هادی بیات
دوشنبه, ۶ بهمن ۱۳۹۹، ۰۶:۱۷ ق.ظ

دو گانه ی دین و دنیا!

تَهِ ذهنمون، ممکنه این مطلب جا خوش کرده باشه که:

بعضی چیزا چندان با هم جور در نمیان، مثلا: یکیش همین «دین و دنیا»؛

یعنی بالاخره اگه آدم بخواد واقعا اهل دین و دیانت باشه، نمی تونه اونطوری که باید، از دنیا بهره ببره!

و اگه بخواد واقعا اهل دنیا و لذّتهای دنیایی باشه، نمی تونه اونطوری که باید، به مسائل دینی بپردازه!

 

همین دوگانه، راجع به «علم و ثروت» و «دین و سیاست» و خیلی چیزای دیگه هم هست.

 

امّا واقعیتش اینه که اسلام اصلا چنین نظری نداره، و بین اینها نه تنها ضدیّتی نمی بینه، بلکه به هر دوشون هم تشویق می کنه.

 

از امام رئوف، علی بن موسی الرضا (علیه السّلام) روایت شده:

«لَیْسَ‏ مِنَّا مَنْ تَرَکَ دُنْیَاهُ لِدِینِهِ وَ دِینَهُ لِدُنْیَاه» [1]:

[اصلا] کسی که دنیایش را بخاطر دینش یا دینش را بخاطر دنیا ترک کند، از ما نیست!

 

رسما دارن میفرماین ما حقّ نداریم بخاطر دین، از دنیامون کم بذاریم، و یا بخاطر دنیا از دین.

باید به هردوتاشون خوب خوب برسیم.

دین و دنیا هر دوتاشون لذّت بخش هستن، و ما به هردوی اینها نیاز داریم.

شخصِ خداوند متعال میفرماید:

«قُلْ مَنْ حَرَّمَ زینَةَ اللَّهِ الَّتی‏ أَخْرَجَ لِعِبادِهِ وَ الطَّیِّباتِ مِنَ الرِّزْقِ قُلْ هِیَ لِلَّذینَ آمَنُوا فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا خالِصَةً یَوْمَ الْقِیامَةِ...» [2]:

[ای پیامبر، به مردم] بگو: چه کسی استفاده از زینت ها روزی های پاک و پاکیزه ای که خدا برای بندگانش آفریده را ممنوع کرده است؟ بگو: این نعمتها در زندگی دنیا، برای مؤمنان است و دیگران هم استفاده می کنند، اما روز قیامت تنها برای مؤمنان است...

 

در اینکه آخرت فقط برای مؤمنانه که هیچ شکی نیست! طبیعتا هرچی آدم مؤمن تر بوده باشه، بهره اش تو بهشت هم بیشتره، اما نکتۀ جالش اینجاست که خدا میگه بابا من دنیا رو هم برای تو آفریده بودم، و اگه دیدی دیگرانی هم دارن استفاده میکنن، صدقه سر شما بوده ها !!!

#آیه_کده

#حدیث_کده

#شبهه_کده

_____________________

[1] الفقه المنسوب الی الامام الرضا (علیه السّلام)، ص 337.

[2] الاعراف: 32.

۱ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۰۶ بهمن ۹۹ ، ۰۶:۱۷
محمد هادی بیات
يكشنبه, ۵ بهمن ۱۳۹۹، ۰۷:۲۴ ق.ظ

از کلّه ی سحر!

شده تا حالا صبح علی الطلوع، تصمیم بگیرید برید کوهنوردی، پارکی، بیرون شهری، جایی؟

بعد که رفتید، ببینید چند نفری با گرمکن و لباس ورزشی، یا در حال ورزشن، و یا میخوان برگردن؟!

بعد متوجّه بشید که اینا سالهاست که هر روز یا چند روز در هفته برنامشون همینه؟!

 

تو ذهنتون راجع به این افراد چه فکری می کنید؟!

(یه لحظه واقعا فکر کنید لطفا!)

 

غیر از اینه که با خودمون میگیم: عجب آدمای با فکری! عجب آدمای با اراده ای! عجب آدمای آینده نگری!

برای اینکه همیشه سالم و سرِحال و سلامت باشن و مریضی دیرتر به سراغشون بیاد، از کلّۀ سحر میان ورزش!

و تَهِ دلمون دوست داریم که کاش ما هم چنین عزم و اراده ای داشتیم و...

 

حالا فرض کنید همون صبح زود دارید به مقصد کوه از شهر خارج میشید،

بعد از کنار یه مسجد رد میشید که مردم، بعد از نماز صبح دارن از مسجد خارج میشن و هوا هنوز تاریکه!

 

تو ذهنتون راجع به این آدما چه فکری می کنید؟!

(یه لحظه واقعا فکر کنید لطفا!)

 

آیا با خودمون میگیم: عجب آدمای دور اندیشی؟! یعنی حاضرن برای آخرتشون از الآن کار کنن؟!

چه اراده ای دارن که از خواب ناز دل بریدن؟!

آیا غیر از اینه که اینا هم مثل همون ورزشکارا می مونن؟ و حتّی آینده نگر تر!

 

بی خود نیست که در روایت، یاران امام زمان (عجّل الله تعالی فرجه) اینگونه توصیف شده اند:

«...لُیُوثٌ بِالنَّهَارِ رُهْبَانٌ بِاللَّیْل‏ِ...» [1].

و آیا دلمون میخواد که ما هم...؟

اللهمَّ ارزقنا...

#حدیث_کده

______________________

[1] منتخب الأنوار المضیئة فی ذکر القائم الحجّة (علیه السلام‏)، (قرن 8)، ص 195؛ بحار الانوار، ج 52، ص 386.

۲ نظر موافقین ۷ مخالفین ۰ ۰۵ بهمن ۹۹ ، ۰۷:۲۴
محمد هادی بیات
محمد هادی بیات